نمی نشد غسل داد نه ترکش خورده بود و نه تیر.
آن روز سراغ محمد آمدند. سر تا پایش را زیر ضربه های کابل قرار دادند. بعد
پیراهنش را درآوردند و او را روی خرده شیشه ها غلتاندند. از همه ی بدن محمد
رضایی خون می ریخت. تا ظهر طول کشید، وسط محوطه جلوی چشم همه، قانع نشدند.
او را زیر آب یخ حمام بردند. صدای ضربه های کابل را می شنیدم، ناله های
جانسوزش بعثی ها را وحشی تر می کرد. یکی دو ساعت بعد بیرون آمدند. جسم بی
رمق محمد را در میان پتویی تحویل ما دادند. سر تا پایش خون آلود بود، برس
سیمی به بدنش کشیده بودند، بالای سرش رفتم. آخرین نفس هایش را کشید.
در دقایق پایانی نشست لوزان و تقریبا در حالی که ظریف و موگرینی در حال قرائت متن کاملا مشترکی درباره رسیدن طرفین به متنی با عنوان «پارامترهای برنامه جامع اقدام مشترک (Parameters for a Joint Comprehensive Plan of Action) بودند، وزارت امور خارجه کشورمان متنی را با عنوان «خلاصهای از مجموع راهحلهای تفاهم شده برای رسیدن به برنامه جامع اقدام مشترک» برای رسانه ها ارسال کرد. اما به صورت همزمان، متن دیگری با عنوانی مشابه بدون عبارت «خلاصه» یعنی «پارامترهای برنامه جامع اقدام مشترک» به عنوان بیانیه مطبوعاتی(Media Note) در سایت رسمی وزارت خارجه آمریکا منتشر شد که با متن ارسالی دوستان وزارت خارجه تفاوت هایی نگران کننده دارد؛ تفاوت هایی که به ترجمه این یا آن کلمه مربوط نشده و بسیار اساسی است.
ده سال فراز و فرود دیپلماسی هستهای
9 روز رایزنیهای هستهای در لوزان بالاخره تمام شد
پس از سه توافقنامه تهران ، بروکسل و پاریس در سال 1382 میان ایران و سه کشور اروپایی در زمان دبیری شورای عالی امنیت ملی آقای حسن روحانی و عدم پایندی طرف اروپایی به تعهدات خود بر اساس این توافقنامه ها، ایران در سال 1384آغاز غنی سازی را اعلام کرد.
به گزارش صالحین ، پس از سه توافقنامه تهران ، بروکسل و پاریس در سال 1382 میان ایران و سه کشور اروپایی در زمان دبیری شورای عالی امنیت ملی آقای حسن روحانی و عدم پایندی طرف اروپایی به تعهدات خود بر اساس این توافقنامه ها، ایران در سال 1384آغاز غنی سازی را اعلام کرد.
در این گزارش به روند تاریخی مذاکرات هسته ای پس از سال 1384 خواهیم پرداخت.
سال 1384:
آهو ها رو بفرستین اون جاییکه هواش گرمه
خدایا مرا ببخش و از تقصیرات و گناهانم بگذر . بگذار عاشقانه شهید شوم و عاشقانه پای در وادی عشق بنهم. شهید غلامحسین طالبی
سه تا تیپ درست کرده بود؛کربلا ، امام حسین ،عاشورا و چند گردان مستقل. پشت بی سیم به رمز می گفت « کربلا ! امام حسین اومد؟ عاشورا ! امام حسین تنها است. » برای جا به جایی نیروها از منطقه ی آهودشت به گرم دشت می گفت « آهو ها رو بفرستین اون جاییکه هواش گرمه .» نیروی کارکشته که می خواست می گفت «کنسرو پخته بفرستین ، نه خام .» شهید حسن باقری
منبع : کتاب باقری
چند روز به عملیات مانده بود
همیشه در صحنه باشید و آگاهانه جریانات را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید .
شهید سید رسول میرلوحی
چند روز به عملیات مانده بود . هر شب ساعت دوازده که می شد، من را می برد پشت دپو ، زیر نور فانوس ، توی گودال می نشاند. می گفت « بشین انجا ، زیارت عاشورا بخون ، روضه ی امام حسین بخون» . من می خواند م و مصطفی گریه می کرد. انگار یک مجلس بزرگ ، یک واعظ حسابی ، مصطفی هم از گریه کن ها ، زار زار گریه می کرد. شهید مصطفی ردانی پور
منبع : کتاب ردانی پور
ما نمی خواهیم دسته های عزاداری امام حسین (ع) دور مجسمه شاه بگردند!
توصیه ام به سردمداران این است که به خدا توکل کنند و قاطعیت و سازش ناپذیری را از امام ِ مردم بیاموزند و شعار نه شرقی و نه غربی را که خواست و حق مردم است و علت موجده این انقلاب بوده فراموش نکنند. شهید سید اسدالله لاجوردی
مصری ها در اهواز سیرک زده بودند. شده بود پاتوق آدم های بی بند و بار و فاسد . هدفشان منحرف کردن بچه های مردم بود . کسی به فکر نبود اون موقع حسین چهارده سالش بود که چند نفر از دوستای مثل خودش رو جمع کرد، رفتند شبانه چادر سیرک رو آتش زدند و بساط مصری ها رو جمع کردند سالها بود مسیر دور زدن دسته های عزاداری از میدانی بود که وسط آن مجسمه شاه نصب شده بود. سالی که مسولیت هیئت با حسین بود گفت:مسیر حرکت باید عوض بشه علتش را که پرسیدند گفت: ما نمی خواهیم دسته های عزاداری امام حسین (ع) دور مجسمه شاه بگردند! از همان سال مسیر عوض شدو مامورهای ساواک دربه در دنبالش بودند. وقتی گرفتنش خشکشون زده بود؛ باورشان نمی شد کار یک بچه سیزده - چهارده ساله باشه شهید سید حسین علم الهدی
منبع : ماهنامه امتداد شماره 3 و 4 ص 23
به گزارش صالحین به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله العظمی خامنهای، بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار عوامل تولید فیلم سینمایى «شیار 143» به شرح ذیل است:
بسماللهالرّحمنالرّحیم (1)
من فیلم را دیدم؛ بسیار فیلم خوبى بود. ما از سینما سررشته نداریم، امّا
بهعنوان مستمع، بالاخره یک داورىاى انسان پیدا میکند؛ هم از لحاظ
داستان، که یکى از کمبودهاى اساسىِ فیلمهاى ما نداشتنِ داستان خوب و پر
کشش است، این فیلم یک داستان خوب و جذّاب [داشت] و داراى پیچ داستانى - که
خیلى هم قشنگ این پیچ، در فیلم باز شد - بود؛ هم از لحاظ کارگردانى، این
خانم آبیار - که لابد اینجا تشریف دارند -(2) خیلى خیلى خوب فیلم را
کارگردانى کرده بودند؛ هم از لحاظ بازىِ قهرمان اصلى، خانم زارعى - که
نمیدانم ایشان اینجا تشریف دارند یا نه -(3) واقعاً سنگ تمام گذاشته بودند
و خیلى خوب بود؛ از لحاظ محتوا و مضمون هم این فیلم کاملاً فیلم ارزشى
بود.
عکس های منتشر نشده از سردار دلاور اسلام شهید حاج عباس عبدالهی که در روزهای اخیر توسط گروه های تکفیری در سوریه به شهادت رسیده است.
هرگزاز خاطرم محو نمی شود
هر چه که میکشیم و هر چه که بر سرمان میآید از نافرمانی خداست و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد. سردارشهید حاج حسین خرازی
هرگز منظره ای را که در بیمارستان شهداء تجریش دیده ام از خاطرم محو نمی شود. بعد از جنگ، روزی یک بیمار 25 ساله را برای پی گیری مداوا به درمانگاه آوردند. دیدم که مجروح سالم است و هیچ جای زخمی ندارد. روی برانکارد بود. دو سال قبل دچار موج شدید انفجار شده بود. چشمش باز بود، ولی کاملاً کور بود. چهار دست و پایش هیچ حرکتی نداشت. غذا می خورد و تنفس می کرد ولی هیچ حرکتی نداشت. برای من بسیار عجیب بود. او هیچ عکس العملی نداشت. اقدامات درمانی زیادی روی او انجام داده بودند و خیلی کارها برایش کرده بودند. روی شکمش جای چند عمل جراحی دیده می شد. ولی ترکشی نخورده بود. موج انفجار این ضایعات را در او به وجود آورده بود.
منبع : سایت صبح
حاج عباس عبداللهی در سوریه و در دفاع از حرم اهلبیت(ع) جام شیرین شهادت را سر کشید.وی بازنشسته سپاه و برنده ورزش های رزمی ارتش های جهان بود که سالها به عنوان یک بسیجی مخلص در مناطق مختلف عملیاتی کشور حضور داشته و همچنین یکی از راویان ۸ سال دفاع مقدس در کاروان های راهیان نور بود .
چنان با شهدا عجین بود که در سخنرانی هایش می گفت: من با شهدا راه میروم غذا میخورم و میخوابم و این آسایشی که برای من شهیدان بوجود آورده اند هر گز نخواهم گذاشت پرچم یا مهدی ادرکنی ،آن ناله های رزمنده گان در نماز های شب و هنگام شب عملیاتزمین بماند.حاج عباس عبدالهی همواره در سخنرانیهایش میگفت: “جسمم را به خاک و روحم را به خدا و راهم را به آیندگان می سپارم.”
او جزو بهترین تک تیراندازهای ایران بود و شاید هم بهترین آنها.او همواره سخت ترین راه را انتخاب میکرد چه آن زمان که فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان(عج) لشکر عاشورا بود و چه حالا که بعد از بازنشستگی نشستن را بر خود حرام کرد و راه سوریه در پیش گرفت.صفایی داشت وصف ناپذیر.پای ثابت اردوهای راهیان نور دانشجویی بود با دانشجویان انس میگرفت و با آنها از شهدا و مرامشان میگفت.
حاج عباس هم به مرادش آقا مهدی باکری پیوست.وی بدست گروههای تکفیری و سلفی در سوریه بشهادت رسید
عکس هایی زیبا و اختصاصی را از این شهید بزرگوار در ادامه مطلب ملاحظه بفرمایید.
مرندی ها دومین شهید
مدافع حرم را تقدیم کردند.حاج عباس عبداللهی رییس هیات جودوی شهرستان مرند
به شهادت رسید. |
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا، به نقل ازسایت پیام مرند، پس از اعلام شهادت این سردار دلیر اسلام دفاع از حریم ولایت، هنوز زمان دقیق انتقال پیکر مطهر به شهر مرند و تشییع اعلام نشده است که به محض اعلام، از همین سایت خبری منتشر خواهد شد.
« خدایا مرگ مرا شهادت درراه خودت قرار بده »
در مراسم عزاداری بیشتر شرکت کنید که این مراسم شما را به یاد شهیدان می اندازد و این یاد شهیدان است که مردم را منقلب می کند. امیرسرتیپ شهید احمد کشوری
همه سرشان با صدای انفجار خمپاره ی 60 و سرو صدای پیک دسته از سنگر ، بیرون آورده بودند . چهره وحشت زده پیک که به زحمت می توانست حرف بزند همه را ترسانده بود . یکی از بچه ها که از سنگر بیرون پرید و رفت به سمت سنگر فرماندهی دسته . با چهره ی رنگ پریده برگشت و گفت : « غلامی شهید شد » محمد غلامی از بچه های گنبد بود که روز قبل جایگزین فرمانده شده بود . وقتی بالای سرش رفتم به پیک دسته حق دادم که آن طور ترسیده باشد .
این آخرین مرخصی من بود
هرگاه در نماز حضور قلب نداشتید بعد از آن یک صفحه قرآن بخوانید.
شهید سید محمدحسن بنی سعید
علاقهی عجیبی به عبادت داشت، مخصوصاً به نماز. دوست داشت که همیشه نماز را در مسجد بخواند. زیبا دعا میخواند و با خدا راز و نیاز میکرد. با رفتار خویش باعث شده بود که مردم برایش احترام خاصی قایل باشند. احترامش به پدر و مادر درخور ستایش بود. با محبت با آنها رفتار میکرد. زمانی که میخواست برای آخرین بار به جبهه برود چشمانش پر از اشک شد و آهسته گفت: «این آخرین مرخصی من بود، من دیگر برنخواهم گشت! و دیگر هیچگاه قدم بر خاک روستایمان نگذاشت».
منبع : منبع :کتاب کرامات شهدا - صفحه: 67 راوی : برادر شهید
ولی تو فتنه88 برخی از خواص بی خاصیت با اعمالشان اشک امام خامنه ای در آوردند