انواع "که " ، "چه"،"تا" ،"چو و چون" ، "را" و "ان"
انواع « که »
1- حرف ربط 1- مطلق (وابستگی ) که مفهوم خاصی ندارد : آنان که رفتند . آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند ...
2- بیان علّت یا تعلیل : به معنی زیرا، چون و... : زبان درکش ای مرد بسیار دان که فردا قلم نیست بر بی زبان2- حرف اضافه: به معنی «از» و معمولاً بعد از صفت برتر می آید : جُوی مشک، بهتر که یک توده گِل
3- ضمیر پرسشی : به معنی چه کسی؟ که گفتت برو دست رستم ببند ؟
4- ضمیر مبهم : در معنی کسی یا هرکسی : هر که آمد عمارتی نو ساخت * خبر از دوست ندارد که ز خود بی خبر است .
انواع « چه »
1- صفت پرسشی: قبل از اسم یا ضمیرمی آید: چه کسی راز مرا می داند؟ چه کتابی می خوانی ؟
2- ضمیر پرسشی: به تنهایی و به قصد پرسش می آید و می توان آن را جمع بست: او چه کرد آن جا که توآموختی؟
3- ضمیر تعجبی: برای بیان تعجّب می آید و می توان آن را جمع بست : این مُلک چه ها دید و چه کردند بدین خلق !
4- صفت تعجبی: قبل از اسم یا ضمیر و برای بیان تعجّب می آید: چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی !
5- حرف ربط بیان علت یا تعلیل: به معنی زیرا، زیرا که ، به علت این که و … : چه، هر یکی را از این غذای دیگر است .
6- حرف ربط همپایگی: هرگاه دو بار درجمله به معنی « یا » بیاید : چه بخواهی چه نخواهی او می آید .
7- پسوند تصغیر : اگر درآخر اسم قرار گیرد و نشانه کوچکیِ کلمه قبل از خود باشد : زاغچه، باغچه و …
انواع « تا »
1- حرف ربط به معنی تا این که ، زیرا که، وقتی که ، که : بیا تا قدر یک دیگر بدانیم ؛ بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
2- حرف اضافه نشان دهنده ی پایان زمان یا مکان و مسافت : چون که تا اقصای هندوستان رسید ؛ از این جا تا مدرسه راهی نیست.
3- صوت یا شبه جمله به معنی «هان» ، « مبادا » و معمولاً قبل از فعل منفی می آید: به روز نیک کسان گفت تا تو غم نخوری !
4- میان وند : بین دوکلمه می آید و کلمه ای با مفهوم جدید می سازد : دور تا دور ، سر تا پا و…نکته : اگر حرف «از» قبل از آن بیاید، «تا» به معنی حرف اضافه است : از سر تا پا …
5- ممیّز : به جای کلمات «شاخص» : می آید : دو تخته پتو > دو تا پتو ؛ دو فروند هواپیما > دوتا هواپیما و …
انواع «چو – چون»
1- حرف ربط به معنی وقتی که ، زیرا، چون که و ... : چو باز آمدم کشور آسوده دیدم ؛ چون نیک نظر کرد، پَرِ خویش بر او دید
2- حرف اضافه به معنی مانندِ، مثلِ، بسانِ و ... : چون شیر به خود سپر شکن باش ؛ چو فرهادم آتش به سر می دود
3- قید پرسشی به معنی چگونه :دوش چون بودی ؟ که شب چون بدی روز چون خاستی ** ز پیکار دل بر چه آراستی ؟
انواع « را »
1- نقش نمای مفعول : این فصل را با من بخوان باقی فسانه است *** این فصل را بسیار خواندم عاشقانه است
1- به : پدر را گفتم از انسان، یکی سر بر نمی دارد
2- نقش نمای اضافه به معنی: 2- برای : این نصیحت ز جهان گذران ما را بس
3- از : حکیمی را پر سیدند ...
4- مخصوصِ : منت خدای را عزّ و جلّ ...
5- قسم به : دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
3- فک اضافه : نشانه ی جدایی بین مضاف و مضافٌ الیه است : فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم > سقف فلک را بشکافیم
انواع « ان »
1- پسوند جمع : گاوان و خران بار بردار *** بِه زآدمیان مردم آزار
2- پسوند صفت حالیه : نگران با من اِستاده سحر؛ شادان همی رفت
3- پسوند زمان : بامدادان که خاطر بازآمدن بر رای ماندن چیره شد ...
4- پسوند مکان : دیلمان ؛ گیلان، ریگان و ...
5- پسوند اسم مصدر: حنابندان ؛ یخ بندان و ...
6- پسوند نسبت : جانان ؛ بابکان ؛ قبادان و ...
7- پسوند شباهت : کوهان
8- پسوند صفت فاعلی : گریان ، روان ؛ جویان و ...
همت از باد صبا می طلبم گر ببرد خبر از من به رفیقی که به طرف چمن است
که اینجا پیوند وابسته سازه؟