دادگاهی در پیشگاه تاریخ به بهانه صحبت های دوم خردادی خاتمی؛
خاتمی و خیانت های دوم خرداد در پیشگاه تاریخ

مشرق- سیدمحمد خاتمی، رئیس جمهور دولت اصلاحات اخیراً در دیدار با عده ای به مناسبت فرارسیدن دوم خرداد صحبت هایی را مطرح کرده و با اشاره به استقبال آنهایی که خاتمی نام "بخش مهمی از طبقه متوسط جامعه" را بر آنها می گذارد، می گوید: قطعا این استقبال (در دوم خرداد) نشان از همدلی و همراهی آنان با شعارهایی دارد که در جریان انتخابات هفتم ریاست جمهوری شنیدند و توده‌های مردم هم بدون تردید فطرت و ذهن تاریخی‌شان خواستار آزادی، استقلال و پیشرفت بود و البته اکثریت هم این همه را سازگار با موازین و معیارهای دینی خود می‌خواستند.

او همچنین افزوده است: گرچه بهبود وضع زندگی و کاهش تبعیض و ناروایی‌ها همواره مورد نظر مردم بوده است، ولی خودآگاهی با درک فطری آزادی‌های اساسی را نیز طلب می‌کردند و بخصوص مصرف بی‌رویه ارزش‌های انقلاب و سرمایه‌های معنوی در مسیر سلایق خاص را نمی‌پسندیدند. از حق اگر نگذریم، خاتمی درباره روزهای قبل از دوم خرداد سال 76 و انتخابات دولت هفتم راست می گوید.

آن روزها خبر دیگری هم غیر از آزادی و مدرینیسم و سیدبودن خاتمی! از اردوگاه اصلاحات به گوش نمی رسید.

اما حقیقتی که بعدها متجلی شد آن بود که جمهور اصلاحات، بلافاصله پس از ورود خود به ساختمان پاستور، روی دیگر چهره خود را نمایان کرد.

روی دیگری که البته به ظاهر مهربان و همیشه لبخندزن خاتمی نمی آمد و بیش از 8 سال و حتی بیشتر وقت صرف شد تا مردم ماهیت واقعی آن را بشناسند.

*دولت واقعی اصلاحات

دولت اصلاحات بر سر کار آمد اما منظور واقعی آنها از آزادی چیزی خیر از جسارت و تهتّک نسبت به ساحت دین مقدس اسلام نبود.

بسیاری از مردم عادی کشور که عمری را در زیر بیرق های حسینی به سر کرده بودند و با اشک اباعبدالله اُنس داشتند، شاید به خاتمی رأی داده بودند و البته او را با انتسابش به تبار پاک آل رسول می شناختند اما به ناگاه صداهایی از دولت او شنیده شد که به سمت عاشورا و حماسه حسینی حمله ور شدند.

یکی از نزدیکان خاتمی در مقاله ای با عنوان "خون به خون شستن محال آمد، محال"! از این نوشت که عاشورا حاصل خشونت هایی بوده است که توسط اصحاب خالص پیامبر(ص) در صدر اسلام و در غزوه ها و سریه ها به وقوع پیوسته است. و البته این، نه آغاز تجرّی ها و هتاکی های تیم آمده با خاتمی بود و نه انجام آن.

آنها مدعی شدند که دیگر وقت به موزه سپردن افکار امام خمینی(ره) است، آنها حجاب را مسئله ای شمردند که ضرورت اجرای آن بسته به اقناع شدن است، مدتی بعد قتل های زنجیره ای را با نسخه ای آمریکایی _ صهیونیستی رقم زدند و همانند آنچه که سال ها بعد توسط آمریکا در ابوغریب عراق رخ داد، فیلم هایی مربوط به پرونده این قتل ها را منتشر کردند تا پروژه فتح وزارت اطلاعات و شکستن کمر سربازان گمنام امام زمان(عج) را تکمیل کنند اما به فضل خدا نتوانستند.

آنها در سال 78 و در سایه سار دروغ هایی که می گفتند پروژه فتنه کوی دانشگاه را سبب سازی کردند و می رفتند تا با عملی کردن صحبت یکی از تئوریسین های اغتشاشات در آن سال و البته در سال 88؛ و با کشاندن کمتر از 15 درصد از جمعیت تهران به خیابان ها!!! ریشه حکومت اسلامی را بزنند و نظام را براندازی کنند اما نتوانستند.

دوم خرداد، در کلام مردان خاتمی یک حماسه بود. اما حماسه ای که در پی آن، عبدالله رمضان زاده سخنگوی دولت خاتمی اقدام به برگزاری نشست تجزیه طلبانه "کُردها و گفتمان اصلاحی" در استان کردستان کرد. و حماسه ای که سیاست ورزانش در مجلس ششم شورای اسلامی به جای نمایندگی مردم، استعفا و روزه سیاسی را ترجیح می دادند.

دوم خرداد در وجه اول حماسه بودن خود یعنی حضور مردم چیزی کم نداشت اما در وجه دومش که عمل به عهد مسئولان دولت بود تا آخر می لنگید. این چه حماسه ای بود که رئیس جمهور و مردانش به جای خدمت به مردم در وهله اول؛ اقداماتی مثل پیگیری لیگ فوتبال اروپا، وبلاگنویسی، توهین به مقدسات دینی و انقلابی و حجاب زدایی را در دستور کار قرار داده بودند؟!

خاتمی همچنین در صحبت های اخیر خود با اشاره به دوم خرداد 76 گفته است: "مردم به هیچ وجه خواستار بر هم زدن اوضاع و دگرگونی اساسی نبودند. به هیچ وجه در اکثریت نشانی از رویگردانی از اصل انقلاب و حاصل آن جمهوری اسلامی نبود. به نظام و کشور خود دلبسته بودند. البته مسلما عده‌ای بوده و هستند که این وضع را و انقلاب را قبول نداشته و ندارند ولی تردید نکنیم که این عده در اقلیت بوده و هستند."

اما خاتمی لابد می پذیرد که همین عده در اقلیت بودند که دور و بر او را اشغال کردند و البته لوایح دوقلوی ریاست جمهوری را نیز به دست خاتمی دادند و به مجلس بردند تا مشکل همیشگی خود با نظارت های شورای نگهبان را حل کنند و البته به ساحت مقام معظم رهبری نیز طعنه زنی کنند.

*آن جمعیت کثیر و این جمعیت قلیل!

حرفی از خاتمی که به آن اشاره کردیم البته برای سال های اخیر هم مصداق های واضحی دارد. اگر آنطور که خاتمی می گوید، عده قلیلی که نظام و انقلاب را قبول ندارند در اقلیت هستند پس چگونه "حمایت های او از مقاومت!" را در سال 88 و در تیتر اول روزنامه ها از یاد ببریم؟

خاتمی که به وجود اقلیتی که انقلاب را قبول ندارند اقرار می کند آیا از یاد برده است که در سال 90 اینطور گفته بود که نظام باید از فتنه گران و کسانی که به دلیلی فتنه گری مستوجب عقاب نظام شده اند؛ عذرخواهی کند؟!

این عذرخواهی آیا از اکثریتی بود که حاضر به هیچ همراهی و همکاری ای با فتنه گران نشدند یا از اقلیتی که تا آخر هم در خیابان ها به تخریب و اغتشاش مشغول بودند و عکس امام راحلمان را نیز پاره کردند و در روز عاشورا کف و سوت هایشان به راه بود...؟!

خاتمی در صحبت های خود از ملاک های انتخاب مردم در سال 76 نیز سخن رانده است. او از مقولاتی همچون آزادی خواهی، پیشرفت خواهی، تحول خواهی و قانون خواهی توسط مردم سخن می گوید. اما به سادگی از کنار این حقیقت می گذرد که کسی در حال بیان این حرفهاست که هنوز و پس از گذشت دو سال از بروز فتنه در کشور؛ حاضر به اعتراف درباره دروغ بودن بهانه ای به نام "تقلّب" نیست و هنوز در قبال این قضیه شهامت اقرار در پیشگاه مردمی که از آنها سخن می گوید را ندارد.

صحبت های اخیر خاتمی البته بدون اشاره به گذشته او و هرآنچه که در این کشور به بار آورده است نیز قابل نقد است. بر طبق آنچه که روزنامه کیهان اخیراً از صحبت های منتشر نشده و البته گفته شده خاتمی در جلسه مذکور گزارش داده است؛ خاتمی در خلال صحبت های خود به رأیی که در 12 اسفند نیز به صندوق انداخته است صحبت می کند و از این می گوید که خود هم به این اعتراف دارد که این رأی دادن او، قلب برخی از دوستانش! را جریحه دار کرده است. رئیس جمهور سابق ایران در مقابل تمام افکار عمومی در یک تناقض بزرگ قرار گرفته است.

*دوستان ناباب! خاتمی

در واقع همانطور که حتی انگلیسی های خرافاتی هم معتقدند و می گویند که "اگر رأی نمی دهی، پس حرف نزن"؛ لابد خاتمی هم مثل تمام مردم می داند که رأی ندادن در یک نظام سیاسی به منزله عدم قبول داشتن چارچوب های آن نظام و حضور در متن اپوزسیون آن نظام است.

حال خاتمی را چه می شود که به گفته خودش در 48 ساعت آخر تصمیم به رأی دادن و حضور در انتخابات گرفته است و در گام بعدی هم این سوال مطرح می شود که رئیس جمهور اصلاح طلبان ایران چطور می تواند دوستانی! داشته باشد که رأی دادن او قلب آنان را جریحه دار می کند؟

دوم خرداد در کنار آنکه برای افکار عمومی ایران یادآور حماسه میلیون ها ایرانی برای حضور در انتخابات و مشروعیت دادن تحسین برانگیز مردم به نظام جمهوری اسلامی است؛ متاسفانه یادآور تناقضاتی هم هست که اصلاح طلبان آنها را تا مدت ها و حتی شاید تا امروز دامنگیر تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی ایران کردند و البته از فرط بی خجالتی هم گویا در عذاب نیستند. سیدمحمد خاتمی چگونه می تواند حمایت خود از غفلت افراد معلوم الحالی مثل موسوی و کروبی توجیه کند؟! حمایتی که البته سکوت این روزهای خاتمی نیز گویای این است که هنوز ادامه دارد و خاتمی گویا قصدی برای دست کشیدن از غفلت زشت و فتنه گری سران فتنه مخملین در ایران ندارد.

اصلاحات و البته اصلاح طلبان باید پیش از آنکه به حیات دوباره و یا هرچیزی شبیه آن بیاندیشند، این مفهوم را در مقابل خود ببینند که مردم و همه آنهایی که با تاریخ ایران و انقلاب اسلامی آشنایی دارند علامت های سوال فراوانی را درباره اصلاح طلبان پیش روی دارند که اگرچه جواب های آنها نیز واضح است اما این انتظار از کسانی مثل خاتمی و سایر اعوانش وجود دارد که آنها نیز برای این سوالها پاسخ هایی را مهیا و به پیشگاه تاریخ عرضه کنند.