مبحث اسم
جمله مجموعه ای از کلمات است که اندیشه ها، خواسته ها و عواطف ما را نشان می دهد. در زبان فارسی هفت نوع کلمه وجود دارد: اسم، فعل، ضمیر، صفت، قید، حرف و صوت .
در مورد صفت و قید مطالبی گفته شد اکنون به اسم و انواع آن می پردازیم .
اسم:کلمه ای است که برای نامیدن کسی یا چیزی به کار می رود و می توان امری را به آن نسبت داد.
مانند: کتاب حسن را آوردم.
در این جمله حسن را مفعول جمله است. زیرا نشانه مفعولی «را » رابا خود دارد و همچنین اگر از فعل جمله سوال شود «چه کسی را » جواب «حسن را » می باشد. گفتیم راه تشخیص مفعول در جمله یکی داشتن (را و دیگر از فعل جمله سوال شود چه کسی را و چه چیزی را ) است و جواب مفعول است .
اما هرگاه کلمه (حسن) را به تنهایی در نظر بگیریم در می یابیم که این لفظ نام کسی است. از این جهت کلمه « حسن » اسم است.
در جمله «سنگ شیشه را شکست. »نیز کلمه «سنگ » نهاد است. چون فعل شکستن را به آن نسبت داده -ایم فاعل نیز هست. اما این کلمه برای نام بردن چیزی بکار می آید. از این جهت« سنگ» اسم است.
ô چیزی که به وسیله «اسم » نام برده می شود:
شخصی است. مانند: مرد، زن، هوشنگ، خدیجه، پسر، دخترو...
حیوانی است. مانند: گاو، سگ، اسب گربه و...
مکانی است.مانند: کوه، دشت، پاریس، آسیاو...
از رستنی هاست.مانند: درخت، چمن، چنار، بید، سرو، گل و...
نام ستارگان است. مانند: آفتاب، ماه، خورشید، مریخ، زهره و...
نام زمان یا وقتی است.مانند: روز، شب، صبح، بامدادو...
نام چیزهای بی جان است.مانند: کاغذ، صندلی، میز، مداد، دوچرخه و...
و یا نام حالتی است که در کسی یا چیزی وجود دارد.مانند: سفیدی، سرما، قناعت، گرما، رنج و...
ô اسم نشانه ویژه ای با خود ندارد امّا با یکی از راههای زیر شناخته می شود:
1) می توان آن را جمع بست:
دیروز جایزه ی شاگرد ممتاز مسابقه ی علمی را دادند.
دیروز جایزه های شاگردان ممتاز مسابقات علمی را دادند.
2) می توان به دنبال آن «ی» نکره آورد:
شیری در جنگلی انبوه زندگی می کرد.
3) می توان واژه های این و آن را پیش از آن به کار برد:
این مطلب را قبلاً از آن استاد نیز شنیده بودم.
4) می توان آن را به عنوان نهاد، مفعول، متمم و... در جمله به کار برد:
آن ماهیان با دیدن صیّاد از آبگیر گریختند.
ویژگی های اسم
هر اسم را از جهت های زیر می توان بررسی کرد:
1) شمار
2) معرفه (شناس)،نکره(ناشناس)، اسم جنس
3) عام، خاص
4) ساخت
1) شمار:
اسم، یکی است یا بیشتر. در صورت نخست، نشانه ای همراه ندارد: کتاب روی میز است.
امّا اگر بیش از یکی باشد، یکی از این نشانه ها را دارد:
الف) ها تقریبا همه اسم ها را می توان با« ها» جمع بست :
انسان های آگاه در جهت رشد فرهنگی تلاش های زیاد می کنند.
ب) ان بیشتر جانداران را می توان با «ان »جمع بست:
پسران و دختران جوانی که امروزه در سنگر دانش با دیو نادانی پنجه در افکنده اند، پهلوانان سرافراز فردای این مرز و بوم اند.
علاوه بر دو نشانه جمع فارسی – که ذکر شد- جمع با نشانه های عربی و به صورت مکسر به شرح زیر نیز در بعضی کلمات معمول است:
ج) ات گروهی از کلمات با «ات» جمع بسته می شوند:
دنیای امروز، دنیای تفوّق اطلاعات و ارتباطات است.
د) ین این نشانه جمع نیز در فارسی با بعضی اسم ها کاربرد دارد:
ضابطین دادگستری مشغول به کار شدند.
ه) ون در فارسی این نشانه نیز کاربرد دارد:
انقلابیون به مبارزه ادامه دادند.
و) جمع مکسر در فارسی این جمع نیز کاربرد دارد:
حمله مغول از همه حوادثی که بر اقوام بشری رفته است، سهمگین تر و دردناک تر بود.
ن) جات این نشانه بیشتر برمجموعه دلالت می کند تا جمع :
ترشی جات، سبزی جات
م) گان ویژه کلماتی است که به(ه/ـه)ختم می شوند:
ستارگان،فزشتگان، بیچارگان
نکته: باید توجه داشت که در این کلمات و کلماتی نظیرآنها (ه) از آخر کلمه در نوشتن حذف می شود.
ل) یان ویژه کلماتی است که به مصوت (ا، و)ختم می شوند:
آشنایان، دانشجویان
ô نکته: اسم مفرددر فارسی مانند اسم جمع نشانه ای ندارد.
2) معرفه (شناس)، نکره (ناشناس)و اسم جنس
اسم به یکی از سه صورت زیر به کار می رود:
الف) معرفه(= شناس): اسمی است که برای شنونده یا گوینده شناخته باشد.برخی از نشانه های اسم شناس (معرفه )عبارتند از:
1-الف) مهم ترین نشانه آن در مفعول «را » است(که بعد از اسم جنس می آید) :
کتاب را خریدم. (قبلا درباره آن کتاب صحبت شده است).
2-الف)«این» و«آن» و «کدام» پیش از اسم جنس:
چون خودم در انتخاب یکی از آن دو کتاب تردید داشتم، از کتابدار که آدم آگاهی بود، پرسیدم کدام کتاب را ببرم؟ او این کتاب را پیشنهاد کرد.
3- الف) اسم جنسی که مضافٌ الیه آن شناس باشد:
پدر جمشید، کلاه این پسر
ب) نکره (= ناشناس): اسمی است که برای گوینده یا شنونده، به صورت ناشناس به کار می رود و نشانه آن «ی»و «ی را » پس از اسم است:
کتابی خریدم. کتابی را خریدم.
ô نکته: اسم ناشناس اگر بار دیگر در کلام بیاید شناس می شود:
کتابی خریدم. کتاب خوبی بود.
ج) اسم جنس: اسمی است که بدون هیچ نشانه ای در کلام به کار رودو منظور آنتمام افراد طبقه ی خودش باشد(نه معرفه، نه نکره). اسم جنس معمولا به صورت مفرد به کار می رود:
کتاب خریدم.(جنس مورد نظر است؛ یعنی: چیز دیگری نخریدم ).
کتاب برای تزیین اتاق نیست، برای خواندن و بهره مند شدن است.
3)عامّ و خاص
اسم عام: به کلمه ای می گوییم که با آن کسان یا چیزهای متنوع را می توان نام برد و برهمه افراد هم جنس و همنوع خود را شامل می شود.
الف )همه ی وابسته های پسین وپیشین را می پذیرد( تمام نشانه های معرفه و شناس):
کتابی را که سفارش کرده بودید، خریدم. ببینید همین کتاب است.
ب)برهمه افراد طبقه خود دلالت می کنند:
پدر غزالی تربیت پسران خویش،محمد واحمد را در اخرین روزهای عمر به دوستش واگذار کرد.
ج)جمع بسته می شوند:
پسران، همسایگان
اسم خاص:کلمه ای است که برای نام بردن یک کس معین یا یک چیز معین به کار می رود و همه افراد هم جنس و هم نوع خود را شامل نمی شود.
(بر خلاف اسم عام دو وابسته ی پسین ( نشانه های جمع – ی نکره ) را نمی پذیرد.)
بهروزی آمد. غلط است ( بهروز )آمد.
ô نکته1:گاه اسم مشاهیر را می توان جمع بست. حتی در این صورت هم این گونه اسامی، «خاص» هستند.
ô نکته 2:گاهی بعضی اسم های خاص که برجسته هستند، جمع بسته می شوند. در این صورت نظایر آنها مورد نظر است مانند:
ایران سرزمین ابن سیناها، خواجه نصیرها و غزالی ها است.
ô توجه: ممکن است یک اسم خاص برای نام گذاری چندین کس یا چندین چیز به کار رود. این نکته نباید موجب شود که اسم خاص و اسم عام را با یکدیگر اشتباه کنیم. باید بدانیم که هر بار اسم خاصی را در گفتگو یا نوشتن به کار می بریم از آن تنها یک شخص معین و واحد را اراده می کنیم. وقتی می گوییم «منیژه آمد.» مراد ما یک نفر است که می شناسیم و شنونده نیز با او آشناست. هرگز از ذکر اسم« منیژه» همه ی دخترانی را که «منیژه» نام دارند اراده نمی کنیم.
ô توجه:اسم خاص را به «علم و غیر علم »نیز تقسیم کرده اند، اسمی که فقط بر یک فرد مخصوص در دنیا دلالت داشته باشد و برای همه شناخته شده باشد(اسم خاص علم) گویند. مانند: (سعدی: که تنها یک شاعر به نام سعدی در دنیا وجود دارد). ولی اسمی را که برای نامگذاری افراد زیادی به کار برده می شود (اسم خاص غیر علم) گویند. مانند: پرویز، پروین، علی و...
4) ساخت اسم
اسم را از نظر ویژگی ساخت، یعنی اجزای تشکیل دهنده، به چهار نوع تقسیم می کنیم:
الف) اسم ساده (بسیط): اسمی است که فقط یک جزء (تکواژ) دارد و تقسیم پذیر نیستند و نتوانیم آن را به اجزای معنی دار دیگری تقسیم کنیم.
قبیله، بوته، شنبه، رستم، فرهنگ، شمشاد، کبریت، گوسفند.
ب) اسم مرکب: پاره ای از اسم ها به دو یا چند جزء که معنی مستقل دارند، تقسیم می شوند و اجزای آن قابل تفکیک اند:
شاهنامه، دادسرا، کارمزد.
برخی اسم های مرکب این گونه ساخته می شوند:
1-ب) دو یا چند اسم: مهمان سرا ، مادرزن، لاک پشت، کتاب خانه.
2-ب) صفت + اسم: چهارراه، نوروز، سیاه سرفه.
3-ب) اسم + بن ماضی: کارکرد، دست برد، ره اورد.
4-ب ) اسم + بن مضارع: گل گیر، مدادتراش، خط کش، خاک انداز، آب کش.