نظام سلطه و استکبار جهانی، فرجام برجام را تغییر حاکمیت میداند
هشدار به «نفوذ دشمن» را باید یکی از مهمترین محورهای بیانات رهبری طی دو ماه اخیر دانست، گزارهای که پس از توافق جمعبندی مذاکرات هستهای ایران و 5+1 به عنوان یکی از دغدغههای مهم مقام معظم رهبری مطرح شده است.
هشدار به «نفوذ دشمن» را باید یکی از
مهمترین محورهای بیانات رهبری طی دو ماه اخیر دانست، گزارهای که پس از
توافق جمعبندی مذاکرات هستهای ایران و 5+1 به عنوان یکی از دغدغههای مهم
مقام معظم رهبری مطرح شده است.
آخرین باری که معظمله در این باره سخن گفت در جمع فرماندهان سپاه پاسداران
انقلاب اسلامی بود که تصریح فرمودند: «نفوذ اقتصادی و امنیتی البته خطرناک
است و پیامدهای سنگینی دارد اما نفوذ سیاسی و فرهنگی دشمن، خطر بسیار
بالاتری است که همه باید مراقب آن باشند». تأکید چند باره ایشان که مورد
توجه بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران هم قرار گرفت گویای چنین مسئلهای
است که نظام سلطه همچنان تلاش دارد تا با ابزارهای مختلف راه نفوذ و سپس
سلطه را بر جمهوری اسلامی ایران هموار سازد، نفوذی که در حوزه سیاسی و
فرهنگی بسیار خطرناک است.
معظمله در ادامه نفوذ سیاسی را اینگونه تشریح میکنند و میفرمایند: «در
زمینه سیاسی نیز بیگانگان به دنبال نفوذ در مراکز تصمیمگیری و اگر نشد،
نفوذ در مراکز تصمیمسازی هستند که در صورت تحقق این توطئه، جهتگیریها،
تصمیمات و حرکت عمومی کشور، بر اساس خواست و اراده بیگانگان، تنظیم و
اجرایی خواهد شد.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی همچنین اوایل شهریورماه در دیدار علما، صاحبنظران و
میهمانان اجلاس مجمع جهانی اهل بیت (ع) و اجلاس اتحادیه رادیو
تلویزیونهای اسلامی، در خصوص توافق هستهای ایران و اهداف جبهه استکبار
فرمودند: «نیت آنها این بود که از این توافق راهی پیدا کنند برای نفوذ در
کشور؛ ما این راه را بستیم... نه نفوذ اقتصادی امریکا را در کشور اجازه
خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی و نه نفوذ فرهنگی. با همه توان - که بحمدالله
این توان، امروز زیاد هم هست- با این نفوذ مقابله خواهیم کرد.»
این بیانات خردمندانه بهخوبی نشان میدهد که نظام سلطه و بهویژه
امریکاییها مذاکرات و توافقنامه هستهای را هدف نهایی نمیبینند و غایت
راهبرد آنها تغییر حاکمیت در ایران است آن هم به واسطه نفوذ سیاسی و فرهنگی
که به خودی خود میتواند زمینهساز استحاله حاکمیت را فراهم سازد.
اهدافی که اندیشکدهها و اتاق فکرهای امریکایی و صهیونیستی طی چند ماه اخیر
مکرراً به کاخ سفید و کنگره پیشنهاد و توصیه میکنند و برخی از مقامات
بلندپایه امریکایی هم خود بر آن تأکید میکنند.
تغییر حاکمیت در ایران، محور ثابت سیاستهای امریکا
«لزوم تغییر حاکمیت در ایران» یکی از اهداف عمده غرب در مواجهه با ایران را
آخرین بار اندیشکده امریکایی بنیاد دفاع از دموکراسی در یادداشتی به قلم
بنجامین وینتال عضو ارشد این مؤسسه منتشر کرد که در آن از مقامات امریکایی
میخواهد از توافق هستهای برای نفوذ به ایران و در نهایت تغییر رژیم
استفاده کنند؛ نویسنده در بخشی از یادداشت خود اینگونه مینویسد. «جزئیات
فنی توافق جامع هستهای ایران از زمان حصول آن مورد بررسی قرار گرفته است،
اما یک مسئله حیاتی مورد توجه قرار نگرفته که به غایت شایسته توجه است: این
توافق برای مردم ایران که عمیقاً در آرزوی آیندهای دموکراتیک برای
سرزمینشان هستند، به چه معنی است؟ بیاعتنایی به حقوق بشر یکی از معایب
اساسی توافق هستهای به شمار میرود. وقتیکه نماینده عالی اتحادیه اروپا
اظهار میدارد که او امیدوار است این توافق آغازگر «فصل جدیدی» در روابط با
ایران باشد، میتوان این واژگان را به هر نحوی – از تعهد سرسختانه برای
دفاع از حقوق بشر تا رد اتهام سوءاستفاده [از حقوق بشر] بهمنظور انجام داد
و ستد با حکومت اسلامی ایران- تعبیر کرد.»
بنجامین وینتال در ادامه با اشاره به کارکرد شبکههای فناوری نظارتی
پیشرفته برای کمک به فتنهگران در سال 88 خاطر نشان میکند: «... توافق
هستهای... جنبه مثبتی هم دارد، شاید این توافق برایمان تنها 10 سال زمان
به منظور نابود ساختن حکومت ایران خریده باشد... با در نظر داشتن این
مسئله این مدت زمان باید بهطور کارآمد و تأثیرگذاری مورد استفاده قرار
گیرد.»
تأکید کری بر براندازی در ایران و حمایت از تجدیدنظرطلبان
آنچنان که در ادامه خواهد آمد سیاستمداران ارشد امریکایی هم نظرشان با
بنجامین وینتال بسیار شباهت دارد به طوری که طی 40 روز اخیر بارها از لزوم
ایجاد ناآرامیهای اجتماعی و حمایت از جریان تجدیدنظرطلب با هدف تغییر
حاکمیت سیاسی در ایران سخن به میان آوردهاند.
به عنوان نمونه جان کری در جلسه سؤال و جواب در شورای روابط خارجی امریکا
بار دیگر اشاره میکند که سران ایالاتمتحده امریکا همچنان امیدوارند - که
با اعمال تحریمهای اقتصادی ضمن افزایش مشکلات معیشتی مردم و بهوجود آمدن
معضلاتی مانند بیکاری و تورم – نارضایتی اجتماعی بهوجود آورند و مردم را
در مقابل حاکمیت قرار دهند؛ شبیه همان چیزی که جماعتی در سال 88 صورت دادند
و تلاش کردند با ایجاد نافرمانی مدنی، استحاله رسمی نظام را عملیاتی کنند.
کری در این باره توضیح میدهد: «گذشت 15 سال میتواند تغییرات زیادی در
ایران ایجاد کند.... باور من این است که در 15 سال، در یک کشور اتفاقاتی
میافتد. اگر به ایران امروز نگاه کنید، میبینید که کشوری دارای مردمی با
تحصیلات است که پیشتر با همه کشورهای منطقه از جمله اسرائیل روابطی دوستانه
داشت. میدانید که سرزمین پارس، تاریخی طولانی دارد و واقعیت این است که
این جوانان که 25درصد آنان بیکار هستند، آینده میخواهند.
اگر به تهران بروید، من نبودهام ولی دوستان من که رفتهاند به من گفتهاند
که جوانان به دنبال گوشیهای هوشمند هستند و میخواهند بخشی از دنیا
باشند. من نمیدانم تا 15 سال دیگر چه اتفاقی میافتد جز اینکه میدانم
اتفاقات زیادی روی میدهد. مسئله اینجاست که شما نمیتوانید تغییر را خلق
کنید بلکه باید احتمالات را بیازمایید....»
اوباما: توافق هستهای، میانهروها را در ایران تقویت میکند!
برداشت صحیح از سخنان جان کری مبنی بر بهرهبرداری از نیازها و مشکلات
جوانان ایرانی و سهم جریان مدعی اصلاحطلبی از اهداف عالی مقامات امریکایی
زمانی ممکن است که به سخنان چند هفته گذشته اوباما هم نگاهی گذرا بیندازیم.
وی در مصاحبه با رادیو ملی کشورش تأکید میکند: «من سعی ندارم از (پاسخ به)
سؤال شما اجتناب کنم. فکر میکنم در داخل ایران رویکردهای متفاوتی وجود
دارد. من فکر میکنم تندروهایی داخل ایران هستند که فکر میکنند کار درست
برای انجام دادن مخالفت با ما، جستوجو و تلاش برای نابودی اسرائیل و ایجاد
خرابی در مکانهایی چون سوریه یا یمن و لبنان است.»
رئیس دولت امریکا در ادامه بهصورت ضمنی از جماعت مدعی اصلاحطلبی در داخل
نام برده و از لزوم جلب نظر آنها توسط کشورش سخن به میان میآورد: «همچنین
فکر میکنم دیگرانی در داخل ایران هستند که فکر میکنند این کار غیرسازنده
است و ممکن است اگر ما این توافق هستهای را امضا کنیم، ما دست (توان)
آنهایی را که نیروهای میانهروتر داخل ایران هستند، تقویت میکنیم. اما
موضوع کلیدی که میخواهم مطرح کنم آن است که توافق (هستهای) این موضوعات
را در نظر نمیگیرد. حتی اگر این تغییرات رخ ندهد، باز هم بسیار بهتر است
که ما توافق را داشته باشیم.»
در حالی اوباما بار دیگر صحبت از روی کارآمدن جریان معتدل (بخوانیم
تجدیدنظرطلبان) میکند که وی چند روز قبل از این مصاحبه در گفتوگو با
«انپیآر» اعتراف میکند مذاکرات هستهای با ایران به دلیل ناتوانی امریکا
از تغییر نظام ایران بوده است.
ابزار داخلی زمینهساز نفوذ و تغییر دشمن در کشور
همانگونه که از اظهارات و جهتگیریهای شخصیتها و رسانههای نظام سلطه
پیداست توافق هستهای و مذاکرات پیرو آن تنها هدفی میان مدت برای غرب به
شمار میآید و غایت راهبرد آنها در عبارت «تغییر حاکمیت در ایران» خلاصه
میشود و چنین گزینهای هیچگاه از دسترس آنها خارج نخواهد شد؛ همان موضوعی
که رهبر معظم انقلاب اسلامی هم در بیانات اخیر خود به آن اشاره میکنند.
اساساً به باور مقامات امریکایی رسیدن به توافق جامع با مؤلفههای مورد نظر
آنها میتواند مقدمات تغییر حاکمیت در ایران را بهتر فراهم کند، چراکه نه
تنها صنعت هستهای ایران به عنوان قدرتی بازدارنده نابود شده بلکه با
دسترسی به مراکز نظامی و دفاعی ایران میتوانند برآورد بهتر و دقیقتری از
قدرت نظامی کشور بهدست آورند تا در فرصت مناسب از آن بهرهبرداری کنند.
آنها همچنین به روی کارآمدن جماعت تندروی تجدیدنظرطلب طی سالهای 94 تا 96
هم امید بسته و انتظار دارند با روی کار آمدن این جریان در رأس قدرت زمینه
آشوبهای خیابانی و غائلهسازیها علیه حاکمیت هم شکل گستردهای به خود
بگیرد.
تغییر باورها زمینه تغییر حاکمیت
بنا بر آنچه رهبری تحت عنوان «تمرکز دشمنان روی تغییر باورها جامعه» در
دیدار اخیر میفرمایند میتوان اهداف چهارگانه نظام سلطه در مقابل ایران را
اینگونه تشریح کرد:
1 - تغییر در باورها و اعتقادات
مهمترین مؤلفه جنگ نرم، تغییر در باورهای مردم میباشد، چراکه لازمه
تغییرات بنیادی مسیر هر جامعهای به تغییر در باورهای آن جامعه بستگی دارد.
2 -تغییر در افکار و اندیشه
هدف مهم دیگر جنگ نرم، تغییر افکار و اندیشه مردم بوده که تنها به وسیله دگرگونی در باورها و اعتقاد جامعه ایجاد میشود.
3 - تغییر رفتار
اما تغییر رفتار هر جامعهای متکی بر تغییر در اعتقادات و باورها و تفکر و
اندیشه مردم آن جامعه است چراکه بدون تغییر در اعتقادات و باورهای جامعه
نمیتوان رفتارهای آنان را تغییر داد.
4 - تغییر ساختار حکومت
البته مهمترین هدف جنگ نرم، تغییر حاکمیت سیاسی کشور هدف است و هدفی که
لازمه آن تحقق سه شرط قبل بوده و از سوی دیگر نیازمند رویگردانی مردم از
کارگزاران و مسئولان است.