آشنایی اجمالی با امام صادق (ع)
نام شریفش جعفر، کنیهاش ابوعبدالله و القابش فاضل، قائم، طاهر، کافل، منجى و مشهورترین آنها صادق بود.
درروز جمعه هفدهم ربیع الاول سال83 هجرى قمرى هنگام طلوع فجر درمدینه چشم به جهان گشود و در بیست و پنجم شوال سال 148 هجرى قمرى در سن شصت و پنج سالگى در مدینه چشم از جهان فرو بست .
آن حضرت درکنار پدر و جد ( امام باقر و امام سجاد و عموى جدش امام حسن علیهم السلام ) در قبرستان بقیع نقاب خاکی به چهره افلاکی کشید .
مدت امامت آن امام همام34 سال بود که حدود هجده سال آن(132-114ه ) همزمان با حکومت امویان و شانزده سال آن(148-132 ه ) همزمان با حکومت عباسیان بود.
امام صادق (ع) را بهتر بشناسیم
آن حضرت با پنج تن از خلفاى بنى امیه هشام بن عبدالملک(125-105 ه )، ولید بن یزید (126-125ه)، یزید بن ولید(1267ه)، ابراهیم بن ولید (127ه) و مروان بن محمد ملقب به حمار (132-127ه) و دو تن از خلفاى بنى عباس ابوالعباس سفاح(132-136) و منصوردوانیقی (158-136ه) معاصر بود.
در مدت امامت آن حضرت در قلمرو اسلام حوادث مهمى روى داد. تنى چند از علویان علیه حکومت وقت قیام کردند.
زید بن على بن الحسین پسر امام سجاد(ع) در سال 121 هجرى علیه هشام بن عبدالملک اموى در کوفه قیام کرد و به شهادت رسید.
یحیى پسرزید نیز چند سال بعد در خراسان قیام کرد و کشته شد.
محمد بن عبدالله معروف به نفس زکیه نوه امام حسن مجتبى(ع) نیز در سال145 هجرى علیه حکومت عباسى علیه منصور دوانیقى در مدینهقیام کرد ولى کارش به جایى نرسید و کشته شد.
برادر این محمد،ابراهیم بن عبدالله هم در همان سال در بصره علیه منصور قیامکرد و کشته شد. از جمله مهمترین حوادث سیاسى اجتماعى دورانامامت امام صادق(ع) انتقال حکومت از امویان به عباسیان بود.
عباسیان که از سال 100 هجرى یک نهضت فرهنگى پنهانى را بنیادکرده بودند و علیه امویان در خراسان مخفیانه تبلیغ مىکردندسرانجام در سال129 هجرى به یک قیام نظامى به رهبرى ابومسلم خراسانى دست زدند و در سال 132 هجرى ابوالعباس سفاح را درکوفه به خلافت رساندند و در همان سال مروان حمار آخرین خلیفه اموى در مصر به دست سپاه خراسان کشته شد.
در دوره امامت امام صادق(ع) مسلمانان بیش از پیش به علم ودانش روى آوردند و در بیشتر شهرهاى قلمرو اسلام بویژه درمدینه، مکه، کوفه، بصره و... مجالس درس و مناظرههاى علمى دایر و از رونق خاصى بر خوردار گردید. در این مدت و با استفاده ازفرصتبه دست آمده امام صادق(ع) توانست علوم و معارف اهل بیت(ع)را بیان کرده در همه جا منتشر کند. سفرهاى اجبارى و اختیارى امام به عراق و به شهرهاى حیره، هاشمیه و کوفه و مدتى اقامتدر کوفه و برخورد با اربابان دیگر مذاهب فقهى و کلامى نقشبسزایى در معرفى علوم اهل بیت و گسترش آن در جامعه داشت. دراین شهرها مدینه، کوفه، حیره، هاشمیه و مکه در ایام حجگروههاى مختلف براى فراگیرى دانش نزد آن حضرت مىآمدند و ازدریاى دانش او بهره مىبردند. بزرگان اهل سنت چون مالک بن انس،ابوحنیفه، سفیان ثورى، سفیان بنعیینه، ابن جریح، روح ابن قاسمو... ریزه خوار خوان دانش بیکران او بودند.
هیچ محدث و فقیهى به اندازه آن حضرتمساله پاسخ نگفته است. بر خورد وى با گروههاى مختلف مردم سببشد که آوازه شهرتش در دانش و بینش دینى، علم و تقوى، سخاوت وجود و کرم و... در تمام قلمرو اسلام طنین انداز شود و مردم ازهر سو براى استفاده از دانش بیکران وى رو سوى او کنند.
دانشمندان علم حدیث شمار کسانى را که مورد اعتماد بودهاند (راویان ثقه ) و از آن حضرت حدیث نقل کردهاند تا چهار هزار نفررا نوشتهاند.
ظاهرا نخستینبار ابن عقده این شمارش را انجام داده است. (نکمناقب، 4/369 دارالاضواء)
در این دوره علوم و فلسفه ایرانى، هندى و یونانى به حوزه اسلامى راه یافت وبازار ترجمه علوم گوناگون از زبانهاى مختلف به زبان عربى گرمو پررونق گردید. همچنین مکتبهاى کلامى و فرقههاى مذهبى و فقهى در این عصر پایه گذارى شد.
مناظرات امام صادق(ع) با اربابان دانش هاى گوناگون چون پزشکان، فقیهان، منجمان، متکلمان، صوفیانو... بویژه مناظرات وى با ابوحنیفه مشهور و در منابع شیعه وسنى ثبت است. (نک مناقب: 4/305-233، کشف الغمه: 2/430-367)
بهعنوان مثال چگونگى گردش خون در بدن و وظایف گلبولها را امامصادق(ع) دست کم هزار سال پیش از دانشمندان غربى بیان کردهاست. (بنگرید: توحید مفضل).
آراستگى ظاهر
بسیار با ابهتبود. چندانکه چون دانشمندان زمانش به قصدپیروزى بر او براى مناظرههاى علمى به دیدارش مى رفتند، بادیدن او زبانشان بند مى آمد. همواره با وقار و متین راه مى رفت و به هنگام راه رفتن عصا در دست مىگرفت. ظاهرش همیشه مرتب ولباسش اندازه بود. به وضع ظاهر خود بسیار اهمیت مى داد. موهاى سر و صورتش را هر روز شانه مى زد. عطر به کار مى برد و گل مى بوئید. انگشترى نقره بانگین عقیق در دست مىکرد و نگین عقیق بسیار دوست مى داشت. هنگام نشستن گاه چهار زانو مى نشست و گاه پاى راست را بر ران چپ مى نهاد. در اتاقش نزدیک در و رو به قبله مى نشست. لباسهایش را خود تا مى کرد. گاه بر تخت مى خوابیدو گاه بر زمین. چون از حمام بیرون مى آمد لباس تازه و پاکیزهمى پوشیدو عمامه مى گذاشت.
لباس پوشیدن
در لباس پوشیدن هم ظاهر را حفظ مى کرد و هم توانایى مالى را ومى فرمود: «بهترین لباس در هر زمان، لباس معمول مردم همانزمان است.» هم لباس نو مى پوشید و هم لباس وصلهدار. هم لباسگران قیمت مىپوشید و هم لباس کم بها و مى فرمود: «اگر کهنه نباشد، نو هم نیست.» لباس کم بها و زبر را زیر و لباس نرم وگران قیمت را روى آن مى پوشید و چون «سفیان ثورى» زاهد به وىاعتراض کرد که «پدرت على (ع) لباسى چنین و گرانبها نمى پوشید» فرمود: «زمان امام على (ع) زمان فقر و ندارى بود واکنون همه چیز فراوان است. پوشیدن آن لباس در این زمان لباس شهرت و حرام است خداوند زیبا است و زیبایى را دوست دارد و چونبه بندهاش نعمتى مى دهد، دوست دارد بنده ا ش آن را آشکار کند.
سپس آستین را بالا زد و لباس زیر را که زبر و خشن بود، نشانداد و فرمود: «لباس زبر و خشن را براى خدا پوشیده ام و لباسروئین را که نو و گرانبها است براى شما.» هنگام احرام وانجام فریضه حج برد سبز مى پوشید و به گاه نماز پیراهن زبر وخشن و پشمین. لباس سفید را بسیار دوست داشت و چون به دیدندیگران مى رفت آن را برتن مى کرد. نعلین زرد مى پوشید و به کفش زرد رنگ و سفید علاقه مند بود.
غذا خوردن
به هنگام غذا خوردن چهار زانو مىنشست و گاهى هم بر دست چپتکیه مىکرد و غذا مىخورد. رعایتبهداشت را بویژه به هنگام غذاخوردن بسیار مهم مىشمرد. همواره هم پیش از غذا خوردن دستانشرا مىشست و هم بعد از غذا، با این تفاوت که پیش از غذا دستانشرا بعد از شستن، با چیزى چون حوله خشک نمىکرد ولى پس از غذادستانش را مىشست و خشک مىکرد. اگر هنگام غذا خوردن دستانش تمیزبود آنها را نمى شست. همیشه غذا را با گفتن «بسم الله» شروعمىکرد و با جمله «الحمدالله» به پایان مىبرد. نیز غذا را بانمک آغاز و با سرکه تمام مىکرد. به هنگام خوردن غذا«الحمدلله» بسیار مىگفت و نعمتهاى خدا را سپاس مىگفت. غذارا داغ نمىخورد بلکه صبر مىکرد تا معتدل شود، میل مىفرمودند بهوقتخوردن از آن قسمت ظرف که مقابلش بود غذا مىخورد. هیچگاهدر حال راه رفتن غذا نمىخورد. و هیچ وقتشام نخوردهنمىخوابید. همواره به اندازه غذا مىخورد و از پرخورى پرهیزمىکرد. بعد از غذا خوردن خلال مىکرد.
عبادت
امام صادق(ع) از اعاظم عباد و اکابر زهاد بود. از سه حال خارجنبود: یا روزه داشت، یا نماز مىخواند و یا ذکر مىگفت. چونروزه مىگرفتبوى خوش به کار مىبرد .
شبهاى قدر را اگرچه مریض باشد تا صبح در مسجد به نیایش وعبادت مىگذراند. چون نیمه شب براى خواندن نماز شب بر مىخاستبا صداى بلند ذکر مىگفت و دعا مىخواند تا اهل خانه بشنوند وهرکس بخواهد براى عبادت برخیزد. هنگامى که ماموران حکومتبراى دستگیرى آن حضرت شبانه از دیوار به منزلش هجوم آوردند، او را درحال راز و نیاز با خدا یافتند. آن گرامى ذکر رکوع وسجود را بسیار تکرار مىکرد.
مالکبن انس مىگوید: «با امام صادق(سلام الله علیه ) حج گزاردم، به هنگام تلبیه هرچه مى کوشید تا لبیک بگوید، صدایش درگلو مىماند و چنان حالتى به او دست مىداد که نزدیک بود ازمرکبش به زیر افتد. گفتم: چارهاى نیستباید لبیک گفت. فرمود:
چگونه جرات کنم لبیک بگویم، مىترسم خداوند بگوید: «نهلبیک» چون زبان به لبیک مى گشود، آن قدر آن را تکرار مى کرد که نفسش بند مىآمد. قرآن را بسیار بزرگ مى داشت و آن رابه چهارده روایت قرائت مى فرمود.
برنامه زندگى
کار
امام صادق(ع) در زندگى برنامهاى منظم داشت و هرکارى را به موقع انجام مىداد. چنانکه خود فرمود: «بى حیا بى ایمان است وبى برنامه بى چیز»
آن حضرت یاران و پیروان خود را به کسب مال حلال تشویق مى کرد واز آنان مى خواست که در کار خود کوشا باشند و از هرگونه تنبلىو کسالت دورى کنند.
کار کردن و تجارت را موجب عزت و سربلندىانسان مىدانست و مى فرمود: «صبح زود براى به دست آوردن عزتخود بروید.» حضرت تاکید مىکرد که تجارت باید سالم باشد و کسبدر آمد از راههاى درست و مشروع باشد.
آن حضرت کوشش وتلاش برای تامین آسایش و آرامش خانواده و خود ، حج و زیارت رفتن، صدقه دادن و صله رحم کردن را تلاشبراى آخرت مى دانست نه دنیا.
آن حضرت تنها دیگران به کار امر نمی کرد بلکه خودش در روزهاى بسیار گرم تابستان، عرقریزان در مزرعه و باغ خود کار مىکرد. باغش را بیل مىزد وآبیارى مىکرد.
یکى از یارانش مىگوید: «آن حضرت را در باغش دیدم، پیراهنى تنگ، زبر و خشن در برو بیل در دستباغ راآبیارى مى کرد و عرق از سرو صورتش سرازیر بود. گفتم: «اجازه بفرمایید من این کار را انجام دهم.» فرمود: «من کسى را دارم که این کارها را انجام دهد، ولى دوست دارم که مرد در راه به دستآوردن روزى حلال از گرمى آفتاب آزار ببیند و خداوند ببیند کهمن در پى روزى حلال هستم. »
یکى از یارانش که آن حضرت را در یکروز بسیار گرم تابستان دید که کار مىکند، معترضانه گفت:
«فدایت شوم، شما با مقام والایى که نزد خداوند دارى وخویشاوندى نزدیکى که با پیغمبر دارى، در چنین روزى، این گونه سخت کار مى کنى؟» امام(ع) پاسخ داد: «در طلب روزى حلال بیرون آمدم تا از چون تویى بى نیاز شوم.»
امام صادق(ع) هم خودش کارمى کرد و هم غلامان و خدمتکاران خود را به کار وا مى داشت و همکارگران روز مزد را به کار مى گرفت. هر وقت کارگرى را به کارمى گرفت پیش از خشک شدن عرقش مزدش را مى پرداخت.
تجارت
امام صادق(ع) نه تنها پیروان و یارانش را به کارهاى درست وتجارت صحیح تشویق مىکرد بلکه خود نیز گاهى به تجارت مىپرداخت.اما نه به دستخویش. بلکه سرمایهاش را در اختیار کارگزاران وافراد مطمئن قرار مىداد تا با آن تجارت کنند. چون مىشنید کهسودى برده و روزى به او رسیده شادمان مى شد. با این حال برتجارت سالم بسیار تاکید داشت و هنگامى که کارپرداز وى مصادفکه با سرمایه وى به تجارت مصر رفته بود، با سودى کلان باز گشتفرمود: «این سود خیلى زیاد استبا کالاها چه کردید که چنینسود هنگفتى به دست آوردید؟» مصادف پاسخ داد: «چون به مصرنزدیک شدیم از کاروانهاى که از مصر مىآمدند از وضع کالاى خویشپرسیدیم. دانستیم که این کالا مورد نیاز مردم مصر است و دربازار آنجا بسیار نایاب است. از این رو با هم پیمان بستیم که کالایمان را جز در برابر هریک دینار سرمایه یک دینار سود، کمترنفروشیم، این بود که سود زیادى بردیم.»
امام(ع) فرمود:«سبحان الله، علیه مسلمانان هم پیمان مى شوید که کالایتان راجز در برابر هر دینار سرمایه یک دینار سود کمتر نفروشید!»سپس اصل سرمایه اش را برداشت و فرمود: «مرا به این سودنیازى نیست.
اى مصادف، چکاچک شمشیرها از کسب روزى حلال آسانتراست.» چون امام(ع) این گونه سود بردن را اجحاف در حق مسلمانان مى دانستبه کارگزار خود اعتراض کرد و از آن سود چیزى بر نگرفت.