تمدید مذاکرات چه پیامی دارد؟
در تحلیل یک واقعه یا رخداد سیاسی ، عاقلانه ترین مسیر بررسی ریشه های آن واقعه و گمانه زنی درخصوص نتایج احتمالی می باشد.
گروه تحلیلی صالحین؛ تعیین
تاریخ برای نوشتن متن نهایی و اعلام رسمی آن ، جدای اینکه نشان دهنده ی
اهمیت این متن بود ، به نوعی بیانگر نقطه پایان چانه زنی های بیش یک دهه ی
هسته ای ایران بود. چه منتقدین و چه موافقین پیش نویس لوزان از این تعیین
زمان نهایی استقبال کردند و شاید در این بین تنها و تنها مقام معظم رهبری
بود که با شناخت کامل از آمریکایی ها و آمریکا شناسی ویژه ای که دارند
همزمان با بی ارزش و غیر کاربردی خواندن بندهای پیش نویس لوزان ، زمان
تعیین شده را نیز واقعی فرض نکردند و عملا به تیم مذاکره کننده ی ایرانی
پیشنهاد تمدید زمان را دادند ، لیکن تیم مذاکره کننده ی ایرانی قبل از
اینکه بخواهند این نکته مقام معظم رهبری را متوجه شده و برای آن برنامه
ریزی کند با پیشنهاد زودهنگام آمریکایی ها برای تمدید یک هفته ای و احتمالا
پس از آن بیشتر مواجه شدند.
هماگونه که مقام معظم رهبری فرمودند ، آمریکا بر اساس سیاست مشهور " دبه "
حتی به موارد پیش نویس لوزان آنهم بر اساس گذاره برگ آمریکای پایبند نماند.
کاهش جدی سانتری فیوژهای فردو ، ممنوعیتهای دوباره در مسیر تحقیقات ، اصرار
بر افزایش زمان اتمام توافق و ... دبه کردنهایی بود که نیاز به یک سیلی در
پاسخ داشت ، که آنرا هم رهبر فرزانه ی انقلاب به آنها چشاندند، و با رد
ممنوعیت دست یابی بیش از ده سال و دوازده سال ، در جلسه ای که تیم ایرانی
را امین ، شجاع غیور دانستند ، مجدد به 5+1 فهماندند که دوران بزن در رو
تمام شده است.
نکته ای که بررسی آن مهم است این است که علت این تمدیدها که یا بصورت
مستقیم توسط آمریکا و سایر اعضای 5+1 مطرح میشود یا کار را به جایی
میرسانند که چاره ای جز تمدید باقی نمی ماند، چیست ؟ آیا این اقدام همانقدر
که برای تیم ایرانی نامطلوب است برای تیم مقابل هم نارضایتی در بر دارد؟
اگر این رخداد به طور صحیح و دقیق مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد ، خواهیم
دید که اتفاقا این اقدام برای تیم مذاکره کننده ی غربی بسیار خوشایند و
مطلوب است . حقیقت این است که روند رفتاری آمریکاییها اصلا به سمت پایان
مذکرات نمیرود، سیاست دبه کردن و زدن زیر میز توافقات جلسه ی قبل در هر
جلسه نمیتواند محصولی جز بی نتیجه و بی ثمر شدن مذاکرات را داشته باشد ،
موضوعی که در اینجا مطرح میشود علت ادامه دادن این روند توسط آمریکا و
غربیهاست .
اینجاست که بنیان اصلی تحلیل خود را نشان میدهد، و آن علاقمندی آمریکا و غرب به اصل مذاکره فارغ از نتیجه است .
حقیقت این است که ایران اسلامی با انقلابی که به رهبری امام ره و حضور
مردم ایجاد شد، به همه دنیا در مرحله اول وعده و در مرحله بعد ثابت کرد که
شعار استقلال آزادی و جمهور اسلامی در سایه ی نه شرقی و نه غربی ، امکان
تحقق بیرونی دارد. و این حرکت باعث شد تا جریان اکبار ستیزی در نقاط مختلف
دنیا ، چه جوامع اسلامی و دینی و چه جوامع غیر دینی جاری و ساری گردد.
البته غرب هم بیکار ننشست و همه راهکارهای تنبیه کشورهای سرکش را در مورد
ایران بکار گرفت. طراحی بیش از 7000 کودتا ، ایجاد گروهک هایی مانند
منافقین ،مارکسیسم ها، جنگ هشت ساله و فتنه های سالهای هفتاد و سه ، هفتا و
هشت و بالاخره 88 ، همه اقداما تنبیه آمریکا بخاطر سرکشی ایران بوده است ،
لیکن هر چه بیشتر تلاش کرد کمتر موفق به جلوگیری از گسترش اندیشه ها و
مبانی انقلاب اسلامی گردید ، این شکستهای پی در پی موجب شد تا صحت
شعارانقلاب اسلامی بش از پیش مکشوف شود و ایران یارگیری خوبی در بین
مسلمانان و مظلومان عالم انجام داد ، در این بین آنچه شاید بتواند از
اثرگذاری ایران اسلامی در دنیا میتواند بکاهد، نزدیک شدن به غرب به هر دلیل
درست یا غلطی است . آنچه محصول این نزدیک شدن است القاء مفهومی مانند
خسته شدن ، بی نتیجه دیدن مبارزه و امثال اینهاست که اصلا لازم نیست واقعی
باشد ، بلکه با کمک رسانه ها این غولهای در اختیارغرب ، جریان مطابق خواست
آنان منتشر میشود، و آنگاه است که کشورهایی که الگویشان ایران بود از
ادامه مبارزه منصرف میشوند و عاقبت خود را در ایران میبینند. آری این روی
دیگر سکه ی تمدیدهای مذاکرات هسته ای است.