جایگاه امام از منظر قرآن کریم

مقدمه

امامت، ولایتی الهی است که از طریق آن تصرف در جهان و انسان ها صورت می پذیرد و امام کسی است که به این منصب الهی نایل می گردد و پیشوایی ظاهری و باطنی مردم را به عهده می گیرد به طوری که قول و فعل و تقریرش، برای مردم حجت می گردد و هادی آنها به سوی حق می شود. قرآن کریم، وجود چنین فردی را در هر عصر و زمانی ضروری دانسته و به بیان حقیقت مقام او و صفات و شئونش پرداخته است. در این نوشتار نیز منظور از جایگاه امام، بیان مقام و منزلت و صفات و شئونی است که امام بر عهده دارد.

 

در اکثر کتبی که به بحث در پیرامون امامت خاصه پرداخته شده، امامت عامه نیز مطرح گردیده است، از جمله کتب کلامی: مانند کشف المراد و از کتب دیگر: امامت در قرآن و تحقیقی پیرامون امامت عامه و خاصه و پیام قرآن و ... در کتب تفسیری نیز ذیل آیات مربوط به امامت در این زمینه بیاناتی ایراد گردیده است؛ به عنوان مثال در تفسیر المیزان ذیل آیات 124 بقره و 73 انبیا و ... و در تفسیر تسنیم ذیل آیه ی 124 سوره ی مبارکه ی بقره و ...

 

اما به نظر می رسد که آن گونه که باید به امامت عامه پرداخته شود، این موضوع مورد توجه قرار نگرفته است و کمتر دیده می شود که در کتابی به صورت کامل و جامع به حقیقت امامت و جایگاه امام به صورت عام پرداخته شده باشد.

 

با توجه به این که غالب منابعی که در این زمینه وجود دارد، کتب و مقالات هستند، از روش کتابخانه ای با نگاهی توصیفی-تحلیلی، در این نوشتار استفاده شده است.

 

 

معنای لغوی امام

 

واژه ی «امام» از ریشه ی «أ.م.م» به معنای قصد مخصوص؛‌ یعنی قصد توأم با توجه است.[1] این واژه در بعضی از کتب لغت بر شخصی که مورد اقتدا قرار می گیرد، اطلاق گردیده است؛ مانند «المصباح المنیر»:

 

«الإمام:‌ الخلیفه و الإمامُ العالم المقتدی به و الإمامُ من یُؤْتَمُّ به فی الصلاه و یطلق علی الذَّکَرِ و الاُنْثی ... جمعُ‌ الإمام أئمّهٌ».[2]

 

امام به معنای خلیفه و نیز عالمی که به او اقتدا می شود و کسی که به او در نماز اقتدا   می گردد است و بر زن و مرد اطلاق می شود... جمع امام «أئمّه»‌ است.

 

در بعضی دیگر از کتب لغت، علاوه بر این معنا،‌ این واژه بر موارد دیگری نیز اطلاق شده است؛ مانند «لسان العرب»:

 

«الإمامُ: کل من ائتَمَّ به قومٌ کانوا علی الصراط المستقیم أو کانوا ضالّین ... الإمامُ:‌المِثال ...الإمامُ:‌الخَیْطُ الذی یُمَدُّ علی البناء فَیُبنی علیه و یُسَوّی علیه ساف البناء... الإمامُ:‌الطریق ... الإمامُ: الصُّقْعُ من الطریق و الأرض».[3]

 

امام هر کسی است که قومی به او اقتدا کند بر راه مستقیم باشند یا ضلالت و گمراهی ... امام:‌ الگو و نمونه...  امام:‌ ریسمانی است که بر بنا کشیده شده تا بنا، بر آن بنا گردد و طبقاتش ساخته شود... امام: راه... امام: ناحیه ای از راه و زمین.

 

حاصل این که واژه ی «امام» در لغت به معنای الگو و پیشوا است و اطلاق آن بر موارد بیان شده از باب تطبیق معنای کلی بر مصادیق روشن آن است نه از باب تفسیر مفهومی.[4]

 

 

معنای اصطلاحی امامت

شیخ مفید; در اوائل المقالات می نویسد: «انّ الأئمه القائمین مقام الانبیاء فی تنفیذ الاحکام و اقامه الحدود و حفظ الشرایع و تأدیب الأنام، معصومون کعصمه الانبیاء».[5]

همانا امامان قائم مقام و جانشینان انبیا در اجرای احکام و بر پاداشتن حدود و حفظ شرایع و تربیت مخلوقاتند؛ معصومند همانند معصوم بودن انبیا.

 

سعدالدین تفتازانی در شرح المقاصد در تعریف «امامت»‌ می نویسد: «ریاسه عامه فی امر الدین و الدنیا خلافه عن النبی6».[6] ریاست و سرپرستی عمومی در امر دین و دنیا به عنوان جانشین پیامبر اکرم6.

 

امامت دارای مراتبی است: ‌1.امامت به معنای رهبری اجتماع 2.امامت به معنای مرجعیت دینی 3. امامت به معنی ولایت. شیعیان و اهل سنت هر دو می پذیرند که جامعه، نیازمند یک رهبر عالی است. اما شیعیان معتقدند که پیامبر اکرم6 رهبر بعد از خودشان را معرفی نمودند؛ اما اهل سنت بیان می کنند که پیامبر اکرم6 شخصی را در این رابطه تعیین نفرمودند و وظیفه ی مسلمین است که رهبر بعد از ایشان را انتخاب کنند. اهل تسنن امامت به معنای مرجعیت دینی را برای کسی قائل نمی باشند. مرتبه ی سوم امامت که اوج مفهوم امامت است، همان مسئله ی «انسان کامل» یا «حجت زمان» است که وجه مشترک بین شیعه و تصوف می باشد.

 

انسان کامل دارای روح کلی(مسلط بر ضمایر و محیط بر همه ی روح ها) می باشد. اهل تسنن فقط برای نبی اکرم6 چنین مقامی را قائلند و برای غیر از ایشان برای احدی در دین چنین علوّ روحی و احاطه ی روحی را نمی پذیرند؛ اکثریت شیعه و علمای آن، به مرتبه ی سوم امامت نیز معتقدند. [7]

 

بنابراین امامت از دیدگاه شیعه مقامی انتصابی و از اصول دین است ولی از دیدگاه اهل سنت مقامی انتخابی و فرع فقهی است.

 

در قرآن کریم واژه ی «امام» هفت مرتبه به صورت مفرد و پنج مرتبه به صورت جمع به کار رفته است. ازنظر تفلیسی این واژه درقرآن کریم برپنج وجه می باشد:‌ 1. پیشرو 2. نامه 3. لوح محفوظ 4. توریه 5. راه روشن و پیدا. [8]

 

پیشوایی در قرآن کریم به پیشوایی حق و باطل تقسیم می شود. مهم ترین ویژگی امامت باطل، دعوت به سوی آتش است: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»[9]. ویژگی دیگر، پیمان شکنی و طعن در دین است. افزون بر این که بعد از مرگشان در دنیا و گرفتار لعنت الهی شده و در قیامت از زشت چهرگان خواهند بود. (با توجه به آیات 12 توبه و 41 و 42 قصص). [10]

 

عظمت مقام امامت

از شئون انسان کامل، ‌نایل شدن به مقام امامت می باشد. از جمله کسانی که مطابق با نص قرآن کریم به این مقام رسید، حضرت ابراهیم7 است. قرآن کریم در این رابطه می فرماید:

«وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»[11] «به یاد آور هنگامی که پروردگار ابراهیم او را با وسایل گوناگونی آزمود، و او آزمایش خود را کامل کرد(و از عهده ی آنها برآمد) خدا به او فرمود:‌ من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم،‌ ابراهیم گفت: ‌از دودمان من(نیز امامانی قرار بده)،‌خداوند فرمود: پیمان من-یعنی امامت- هرگز به ستمکاران نمی رسد».[12]

 

اعطای مقام امامت به حضرت ابراهیم7 در اواخر عمر ایشان و بعد از تولد اسماعیل و اسحاق8اتفاق افتاده، زیرا بعد از جمله ی «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» از آن جناب حکایت فرموده که عرضه داشت: «وَمِن ذُرِّیَّتِی» و اگر امامت حضرت قبل از بشارت ملائکه به تولد فرزندانش بود، ایشان حتی مظنه ای به این که صاحب فرزند می شود نمی داشت.[13]

 

التفات از غیبت به خطاب می رساند که حضرت خلیل الرحمان قبل از اتمام کلمات و انجام آزمون های توانفرسا به مثابه غایب بود و در محضر ربوبی حضور نداشت و بعد از اتمام کلمات، مورد خطاب قرار گرفت: «انّی جاعلک للناس اماماً» نه «انّا جعلنا» و یا«إنّا نَجْعل»؛ یعنی هر چه به وحدت، توحید و تفرید جاعل نزدیک تر باشد، نشان اعتلا و شکوه بیشتر است؛ از این رو عنوان اتمام در «فأتمهنّ» مطرح است، نه صرف اطاعت و امتثال و با حرف «فاء» که علامت مبادرت و اتمام بی درنگ است بیان گردید تا سلامت قلب و عبودیت محض آن حضرت آشکار شود. [14]

 

پیوند بین شرط و جزا و سبب و مسبب اقتضا دارد که بین «کلمات» و «جعل امامت» حداقل در خصوص حضرت ابراهیم7، پیوندی باشد؛ اگر «إذ» ظرف برای «قال» باشد، پیوند مزبور آشکارتر است. اما اگر ظرف برای «اذکر» مقدر فرض شود، بیش از قضیه ای ظرفیه نخواهد بود؛ هر چند اشعار مزبور را نیز نمی توان نفی کرد و از این جهت که نفرمود: «فقال إنی...» بلکه فرمود: «قال إنی...»، گذشته از این که این جمله، جواب سؤال مقدر است، آشکار می گردد که ترتّبی بین جملات نبوده و این مقام، موهبت محض است؛ گرچه زمینه سازی برای آن لازم بود. امامت، عهدی الهی و مقامی موهبتی است، نه کسبی؛ چنان که خداوند متعال درباره ی آن فرمود: «لاینال عهدی الظالمین».[15]

 

 

حقیقت مقام امامت

 

مفسران در تفسیر معنای امامت در آیه ی 124 سوره ی مبارکه ی بقره با یکدیگر اختلاف نظر دارند. گروهی آن را به معنای نبوت می پندارند و گروهی به معنای الگو و نمونه و دسته ای نیز به معنای رهبری سیاسی – اجتماعی آن را در نظر گرفته اند و امامت در معنای مطاع بودن، خلافت یا وصایت و امامت بر پیامبران و بقاء شریعت نیز در نظر گرفته شده است. اما قول حق آن است که امامت در آیه ی شریفه به معنای هدایت باطنی انسان ها به ملکوت می باشد.

 

خدای سبحان در بیان شمول عهد خود به افراد، می فرماید: «لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»[16]؛ بنابراین امامت تنها به صالحان خواهد رسید. ذریّه ی حضرت ابراهیم خلیل7 نیز دو قسم اند: «وَمِن ذُرِّیَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِینٌ»[17]؛ خداوند بعد از ذکر بعضی از مصادیق صالحان از ذریّه ی حضرت ابراهیم7:«وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ نَافِلَةً وَکُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِینَ»[18]، در اجابت دعای حضرت ابراهیم7 و وفای به وعده ی خود درباره ی رسیدن عهد الهی به صالحان، می فرماید:«وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً». «هدایت» یکی از ویژگی های ائمه حق به شمار آمده است:«وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا»[19]، ‌«وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا»[20]و [21] بنابراین وصفی که از امامت شده، وصف تعریف است و در صدد معرفی امامت به هدایت می باشد. از سوی دیگر این هدایت، مقید به «امر» شده است تا بیان کند که امامت به معنای مطلق هدایت نیست، بلکه به معنای هدایتی است که به امر خدا صورت     می گیرد. این امر همان است که درباره اش فرمود: :«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ* فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»[22] و[23]

موجودات جهان طبیعت دو چهره دارند: چهره ای زمانی و تدریجی و چهره ای ثابت و ملکوتی و منزه از تدریج. حاصل آن که، هر چیزی قلب و ملکوتی دارد که با عنوان «امرالله» ‌یاد     می شود. ائمه در عالم طبیعت مظهر مقلب القلوب اند و هر چیز را براساس ملکوت آن و با تصرف در قلب آن هدایت می کنند. [24]

 

بنابراین امامت، ولایت از جانب خداوند، برای هدایت مردم به امر الهی است، که موجب می شود، صاحب آن بتواند در عالم عنصری تصرف کند و به اصلاح فساد و اظهار کمالات، تدبیرش نماید.[25]

 

گستره ی امامت

امامت در قرآن کریم، گستره ای به اندازه ی تاریخ حیات بشری دارد. آیاتی که مؤید این مطلبند، سه دسته اند:

 

الف) آیات دلالت کننده بر استمرار امامت در هر عصر:

 

1. آیه ی 71 سوره ی مبارکه ی اسراء: «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ »در آیه ی کریمه    کلمه ی «امامهم» مطلق است و مقید به امام حق که خدا او را هادی به امر خود قرار داده، نشده است. پس مراد از امام هر طایفه، آن کسی است که مردم به پیشوائیش تن داده باشند، حال چه این که امام حق باشد و چه امام باطل. [26] بنابراین پُست امامت پستی نیست که دوره ای از دوره های بشری از آن خالی باشد، بلکه در تمام ادوار باید وجود داشته باشد مگر این که نسل بشر به کلی از روی زمین برچیده شود و این معنا از «کُلَّ أُنَاسٍ» استفاده می گردد که در هر دوره که انسان هایی باشند امامی نیز شاهد بر اعمال ایشان است.[27]

 

2. آیه ی 7 سوره ی مبارکه ی رعد: «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ»: آیه ی شریفه، بیانگر تعدد هادی و یک سنّت لایتغیر الهی است.[28] امام باقر7 درباره ی این آیه می فرمایند: «إمام هاد لکل قوم فی زمانهم».[29]

 

ب) آیات دلالت کننده بر استمرار امامت در ذریه ی حضرت ابراهیم7:

 

1.  آیه ی 124 سوره ی مبارکه ی بقره:«قالَ وَ مَنْ ذُریَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» به این دلیل که خدای سبحان دعای حضرت ابراهیم7 را اجابت کرده و عدم نیل امامت به فرزندان معصوم حضرت به معنای عدم استجابت دعای آن حضرت بوده و این که اگر عهد الهی امامت به معصوم هم نرسد، قید «ظالمین» در آیه لغو خواهد بود، پس باید امامت در ذریه ی صالح و محسن حضرت ابراهیم7 تداوم یابد.[30]

 

2.  آیه ی 28 سوره ی مبارکه ی زخرف:«وَجَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ». ضمیر در «جعلها» به هدایتی برمی گردد که از جمله «سیهدین» در آیه ی قبل استفاده می شود. وظیفه ی امام، هدایت مردم در ملکوت و واقع اعمالشان است. این که ابراهیم7 قیدی برای هدایت نیاورد، دلیل بر این است که مراد از هدایت، مطلق هدایت است که هم       می تواند بر عالی ترین هدایت که حفظ امام از آن مرتبه است منطبق گردد و هم بر دیگر مراتب. بنابراین   می توانیم بگوییم منظور از آن، امامت است و همین امامت است که کلمه ای باقی در نسل حضرت ابراهیم7 است.[31]

 

 

ج) آیات دلالت کننده بر استمرار امامت بعد از نبی اکرم (صلی الله علیه وآله):

 

سوره ی مبارکه ی قدر: ائمه اطهار: می فرمایند: با سوره ی مبارکه ی قدر بر امامت ما احتجاج کنید ... به منکران امامت ما بگویید: ... اگر هر سال شب قدر دارد و ملائکه در آن نزول می کنند و اسرار سالانه «من کل امر» را با خود می آورند،

اولاً، بر چه کسی نازل می شوند؟ ثانیاً، چرا این اسرار را می آورند؟ ...ناچار باید بگویند: انسان کامل هر عصری ولیّ آن عصر است که محل نزول ملائکه و میزبان آنان است و ملائکه اسرار سالانه را به او    می دهند.[32]

 

بنابراین باب حجج الهی تا قیام قیامت باز است.

 

ضرورت شناخت امام

 

در بیان اهمیت شناخت امام همین بس که قرآن کریم مردم را به سوی او هدایت می کند. شاهد این مطلب فرمایش خداوند سبحان در آیه ی 9 سوره ی مبارکه ی اسراء است:«إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ ...»امام صادق7 در تفسیر آیه ی شریفه می فرماید:«یهدی الی الامام»[33]

 

 

انواع امام

 

«امام» بر دو گونه است:

 

1.   «امام مقید»:‌ امامی است که در مکان و زمان خاصی،‌هدایت و امامت مردم را به عهده دارد.

 

2.   «امام مطلق»: امامی است که امامتش مقید به زمان یا قوم خاصی نبوده و بر عالم ملک و ملکوت، تشریع و تکوین و بر همه ی انبیا و ائمه: امامت داشته و تنها مصداق آن چهارده معصوم (ع) هستند.

 

در این بین، «مطلق امام» معنایی عام دارد و در برگیرنده ی امام مقید و امام مطلق می باشد؛ یعنی به طور مطلق، شخصی که از جانب خداوند برای امامت نصب گردیده  است. لذا بعضی از خصوصیات برای تمام افرادی که از جانب خداوند به عنوان امام نصب شده اند، لازم است؛ مانند: علم و عصمت و ... که این خصوصیات، صفات «مطلق امام» ‌است. اما بعضی از خصوصیات، مخصوص «امام مطلق» است؛‌ مثل: ولایت تامه و عامه داشتن بر ماسوی الله، ‌واسطه ی خلقت و واسطه ی تشریع بودن.[34]

 

 

صفات امام

در این نوشتار صفات «مطلق امام» بیان می گردد:

1.  بهره مندی از وحی تسدیدی:

«وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ».[35]

در آیه ی شریفه، اضافه ی مصدر «فعل» به معمولش «خیرات» بر تحقق فعل خیرات دلالت دارد؛ به این معنا که عمل خیرات صادره از ایشان به وحی و دلالت باطنی و الهی که مقارن با آن صورت پذیرفته، بوده است. مؤید این معنا، جمله ی «و کانو لنا عابدین» است، زیرا این جمله به ظاهرش، بر این که ائمه قبل از وحی هم خدای تعالی را عبادت می کردند و وحی ایشان را تأیید نموده، دلالت دارد. بنابراین، این نوع وحی، وحی تسدید(تأیید) است نه وحی تشریع.[36]

2.  هدایت بالذات:

 

براساس رهنمودهای قرآن کریم، «امام» کسی است که هادی به امر است و «هادی» کسی است که مهتدی بالذات است.[37] خداوند در آیه ی 35 سوره ی مبارکه ی یونس می فرماید:  «أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدَى»: «آیا آن کس که به راه حق رهبری می کند سزاوارتر به پیروی است، یا آن کس که خود هدایت نمی شود مگر هدایتش کنند؟». لازمه ی مقابله ای که در آیه شریفه صورت پذیرفته، این است که بین «راه یافتن به وسیله ی غیر» و «هدایت نکردن به سوی حق» و هم چنین بین «هدایت کردن به سوی حق» و «راه یافتن بالذات» ملازمه باشد. بنابراین کسی که به سوی حق هدایت می کند باید بالذات و نه به وسیله ی غیر، راه یافته باشد و نیز کسی که خودش به وسیله ی غیر راه را یافته، ابداً به سوی حق هدایت نمی کند. هدایت به سوی حق صرف ارائه ی طریق نیست؛ زیرا هر کس می تواند بگوید راه حق کدام است چه این که بالذات یا به وسیله ی غیر راه یافته یا راه نیافته باشد؛ بلکه مقصود رساندن به مقصد است که کار کسانی است که خود راه یافته اند و در این اهتدا بین آنان و خدای تعالی هیچ واسطه ای دخالت نداشته است. [38] بنابراین امام چون از تدریج مُلکی رهایی یافته و با جهش ملکوتی، مهتدی گشته، دیگران را نیز به «امر خدا» که از سنخ ملکوت است نه مُلک، هدایت می کند.[39]

 

3.  عصمت:

 

«عصمت» در لغت از ریشه ی «ع.ص.م» که به معنای امساک و منع و ملازمت است گرفته شده؛ به این معنا که خداوند متعال، بنده اش را از سوئی که در آن واقع است، حفظ می کند. [40] در اصطلاح، عصمت ملکه ی نفسانی است که در وجود معصوم، همواره حضور و ظهور دارد و هیچ نیرویی موجب زوال آن نمی شود.[41]

 

 دانشمندان علم کلام، عصمت را موهبت الهی معرفی می کنند که پس از وجود زمینه و شایستگی، به شخص معصوم افاضه می گردد و هرگز قابل تحصیل و اکتساب نیست. [42] عدالت از نظر رتبه ی وجودی، ‌ضعیف تر از عصمت می باشد.[43] آیه ی 35 سوره ی مبارکه ی یونس بیان می کند که امام محتاج هدایت مردم نیست، بنابراین طبق این آیه، امام معصوم خواهد بود. آیه ی 73 سوره ی مبارکه ی انبیا نیز بیان می کند که جز خیرات از ائمه سر نمی زند بنابراین طبق این آیه نیز امام معصوم خواهد بود. [44] در آیه ی 119 سوره ی توبه منظور از صادقان ائمه هستند چون پیروی از آنها در آیه ی شریفه به صورت مطلق ذکر گردیده این آیه نیز بر عصمت امام دلالت دارد. آیه ی 124 سوره ی بقره نیز بیان می فرماید که عهد الهی به ظالم نمی رسد. علامه طباطبایی از یکی از اساتیدشان  نقل می فرماید که منظور، کسی است که در تمام عمر معصوم است.[45]

 

4.  نصب الهی:

 

انسان کامل  از آن جهت که پیشوا و مقتدای مردم است «امام» نامیده می شود. این مقام از طرف خداوند متعال به او افاضه می گردد:«إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»[46] ؛[47] چون در امامت عصمت لازم است و عصمت کاشفی ندارد، زیرا آن چه در مقام عمل ظهور می کند، کاشف از قدر مشترک عصمت و عدالت است، بنابراین با حسن ظاهر نمی توان عصمت را کشف نمود و تنها با اعلام خداوند آشکار می گردد. راه تشخیص امام نیز، اعجاز فعلی یا قولی مانند اخبار به غیب یا نص قطعی از معصوم قبلی می باشد و بیعت مردم نقشی در ثبوت و اثبات امامت ندارد.[48]

 

 

5.  افضلیت:

 

در آیه ی 35 سوره ی مبارکه ی یونس، کسی که بدون واسطه ی غیر، راه یافته بر کسی که با واسطه ی دیگری هدایت می شود، برتری داده شده است. امام نیز کسی است که بدون واسطه ی دیگران، از جانب خداوند هدایت می شود. طبق آیه ی 119 سوره ی توبه، همه ی مردم، امر به پیروی از امام معصوم شده اند و چون پیروی از کسی که هم سطح دیگرن است‌ ترجیح بلامرجح است و پیروی از کسی که پایین تر از دیگران است، تقدم مفضول بر فاضل است و هر دو عقلاً محال اند، بنابراین امام افضل بر دیگران است.

 

6. علم:

امام به همه ی اموری که بندگان در امر معاش یا در امر معاد به آن احتیاج دارند، ‌عالم است. زیرا امام نفوس را از ملکوت آنان، ‌هدایت می کند. بنابراین چگونه ممکن است که نسبت به مایحتاج بندگان در امور تکاملی آنها جاهل باشد؟!.[49] از بررسی موارد استعمال لفظ «غیب» آشکار   می گردد که مقصود از «غیب»، امور پنهان از حس بشر است؛ یعنی اموری که از قلمرو ابزار        آگاهی های عادی بشر، ‌بیرون هستند.[50] با توجه به این که امام از‌ باطن اعمال باخبر است پس او دارای علم غیب نیز هست. آیه ی 9 سوره ی زمر دلالت بر اعلم بودن امام می کند. [51] آیه ی 73 انبیا و 24 سجده نیز آگاهی امام را بر باطن اعمال به اثبات می رساند.

 

7.  وجوب اطاعت:

 

آیه ی 119 سوره ی توبه بر وجوب اطاعت از امام دلالت می کند. هم چنین آیه ی 54 سوره ی نساءکه امام باقر7 در تفسیر ملک عظیم، اطاعت از امام را اطاعت خداوند و نافرمانی از امام را نافرمانی خداوند بیان می فرمایند،[52] بر وجوب اطاعت امام دلالت دارد.

 

8.   عبودیت تام:

 

عبودیت بر امامان معصوم، حکم شده است: «وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ».[53] عابد صفت مشبهه است و بر ثبوت ملکه ی بندگی در جان امامان،‌ دلالت می کند.[54]

 

9. صبر:

 

«وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ»:[55] با توجه به این آیه ملاک در رسیدن به مقام امامت، صبر در راه خداست.[56]

 

10.  یقین:

 

یقین طبق آیه ی 24 سجده از خصوصیات امام است که بنابر آیه ی 75 سوره ی انعام از مشاهده ی ملکوت جدا نیست.[57] همه ی وجود نشانه ی خداوندند و امام به اسرار درون عالم و تمام مخلوقات آگاه است. پس یقین به آیات در آیه ی 24 سجده؛ یعنی علم به اسرار الهی و حوادثی که در عالم آفرینش رخ خواهد داد.[58]

 

ضرورت وجود امام

 

شئون امام معصوم بیانگر ضرورت وجود امام نیز می باشند.

شئون امام

1.  ولایت:

 

ولایت به دو قسم تقسیم می شود: 1. ولایت تکوینی که از مراحل کمال روحی و وجودی است که اثر آن سلطه بر عالم است. 2. ولایت تشریعی که مقامی وضعی و جعلی است که اثر آن سلطه بر امور شرعی و اجتماعی مسلمین است.[59]

 

منظور از ولایت تکوینی این است که انسان در اثر پیمودن صراط عبودیت به مقام قرب الهی نائل شود و اثر وصول به مقام قرب این است که معنویت انسانی که خود حقیقت و واقعیتی است، در او متمرکز می گردد و با داشتن آن معنویت، قافله سالارِ معنویات، مسلط بر ضمائر و شاهد بر اعمال و حجت زمان می گردد. زمین هیچ گاه از چنین ولیّی که دارای چنین معنویتی باشد و به تعبیر دیگر «انسان کامل» خالی نیست. ولایت با امامت غیریت مفهومی و اعتباری دارد به این معنا که یک مقام است؛ به اعتباری امامت و به اعتبار دیگر ولایت نامیده    می شود. [60] در قرآن کریم درتبیین امامت از حرف «لام» استفاده شد نه «علی»: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»[61] چون ولیّ با مولّی علیه و با قرب و نزدیکی، ‌انس، ‌غبطه و مصلحت او همراه است ولی سلطنت با امتیاز و برتری آمیخته است به همین سبب امامت مطلوب از سنخ ولایت است نه سلطنت.[62] آیات 24 سجده و 73 انبیا نیز نحوه ای ولایت را برای امام در اعمال مردم بیان        می کنند.[63]

 

2.  هدایت به امر

 

آیه ی 73 انبیا بیان می کند که هدایتی که منصب امام است معنایی جز رساندن به مقصد ندارد و این معنا نوعی تصرف تکوینی در نفوس است که با آن تصرف، راه برای بردن دل ها به سوی کمال و انتقال دادن آنها از موقفی به موقف بالاتر هموار می گردد. چون این تصرف،‌ تصرف تکوینی و عملی باطنی است؛‌ ناگزیر منظور از امری هم که با آن هدایت صورت        می پذیرد امری تکوینی خواهد بود و همان حقیقتی است که آیات 82 و 83 سوره ی یس، آن را تفسیر می کند. [64]

 

3.   یگانه راه رسیدن به خداوند:

 

انسان گاهی راه را به کسی که طالب آن است با دقت و لطف و عنایت نشان می دهد ولی پیمودن راه و رسیدن به مقصود بر عهده ی خود او خواهد بود و گاهی، دست طالبان را         می گیرد و علاوه بر ارائه ی طریق، آنها را به مقصد نیز می رساند.[65] عبارت«یهدون بأمرنا» که در آیات24 سجده و 73 انبیا، هدایت تکوینی وایصال به مطلوب را در مورد امام معصوم به اثبات می رساند. امام همان طور که از طریق باطن به این مقام دست یافته از همین طریق نیز مردم را هدایت می کند. امام تربیت شده ی بی واسطه ی الهی و یگانه راه رسیدن به خداست.

 

4.  واسطه ی فیض:

 

امام رابط میان مردم و پروردگارشان در اخذ فیوضات ظاهری و باطنی می باشد؛[66] چون آیات 24 سجده و 73 انبیا بیان نمی کند که هدایت شامل حال چه کسانی می شود و به صورت مطلق می باشند، می توان نتیجه گرفت که امامان الهی، مأموریتی عام و همگانی دارند و هدف، جهان هستی و تمام وجود در این مأموریت است.[67] بنابراین همه ی امور آفرینش از سیر امام مقدر می گردد.[68]

 

5. محور وحدت مردم:

 

آیه ی 119 سوره ی توبه و آیاتی که وجوب اطاعت از امام را به اثبات می رساند، مردم را حول محور امام جمع می کند.

6.  گواه بر اعمال:

 

از آیات 41 سوره ی نساء، 84 و 89 سوره ی نحل می توان به این نتیجه رسید که امامان شاهد و گواه بر اعمال مردمند.

 

 

نتایج

 

«امام» از لحاظ معنای لغوی به معنای «پیشوا» است.

 

«امامت» در علم کلام از مسائلی است که شیعه و اهل سنت بر آن اتفاق نظر ندارند. از دیدگاه اهل سنت، «امامت» به معنای حکومت دینی و ریاست بر مردم است. بنابراین طبق این دیدگاه، امامت، فرع فقهی و مقامی انتخابی خواهد بود. اما از دیدگاه شیعیان، از اصول دین و مقامی انتصابی است.

 

با توجه به آیه ی 124 سوره ی مبارکه ی بقره و آیاتی که در مورد امامت امامان حق است، امامت به معنای ولایتی است الهی که از طریق آن امام به هدایت دیگران می پردازد و در جهان و نفوس تصرف می نماید. این مقام، گستره ای به اندازه ی تاریخ حیات بشر دارد و هیچ عصری از وجود حجج الهی خالی نیست.

 

از دیدگاه قرآن کریم، شناخت امام در هر عصری، امری ضروری است. به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، در قرآن کریم، صفاتی برای امام بیان شده است؛ از جمله:

 

بهره مندی از وحی تسدیدی، هدایت بالذات، عصمت، علم، افضلیت، نصب الهی، وجوب اطاعت، عبودیت تام، صبر و یقین.

 

ضرورت وجود امام نیز از شئونی که امام برعهده دارد مشخص می گردد. از جمله شئون امام:

 

تصرف در جهان و انسان ها، هدایت به امر، یگانه راه رسیدن به خدا، واسطه ی فیض، محور وحدت مردم و گواه بر اعمال بودن است.

 

بنابراین امامی با این اوصاف و شئون، تنها از جانب خداوند انتخاب می گردد و مردم نقشی در انتخاب او ندارند و راه تشخیص او نیز نص معصوم قبلی و یا اعجاز فعلی یا قولی او، یا هر دو خواهد بود.

 

******************************************************    

فهرست منابع مقاله:

 

 

 

1.    ابن منظور الفریقی المصری، ابی الفضل جمال الدین محمد بن مکرم،  لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1405ه.ق 1363ش، ج12.

 

2.    بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت، چاپ اول، 1416ه.ق، ج3.

 

3.    تفلیسی، ابوالفضل حبیش بن ابراهیم، وجوه قرآن، تهران، انتشارات حکمت، چاپ دوم، 1396ه.ق.

 

4.    جمعی از نویسندگان زیر نظر محمود یزدی مطلق(فاضل)، امامت پژوهی: بررسی دیدگاه امامیه، معتزله واشاعره، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، چاپ اول، 1381.

 

5.     جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان: شرح زیارت جامعه کبیره، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ پنجم، 1386، ج1.

 

6.      -------------، تسنیم: تفسیر قرآن کریم، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1385، ج6.

 

7.      -------------، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج3: وحی و نبوت در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1384.

 

8.      -------------، سرچشمه اندیشه، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1386، ج4.

 

9.      حسن زاده آملی، حسن، رساله ی امامت، ترجمه ی ابراهیم احمدیان، قم، انتشارات قیام، چاپ اول، 1376.

 

10.    حسینی طهرانی، محمد حسین، امام شناسی، مشهد، انتشارات علامه طباطبایی، چاپ دوم، 1418ه.ق، ج1.

 

11.    سبحانی، جعفر، آگاهی سوم یا علم غیب، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ دوم، 1386.

 

12.    ---------، منشور جاوید، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه ی مدرسین حوزه ی  علمیه ی قم، (بی جا و بی تا)، ج5.

 

13.    سلطانی، مصطفی، امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، 1387.

 

14.    طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه ی محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، چاپ بیست و هفتم، 1387،20‌ج.

 

15.    العکبری البغدادی، ابی عبدالله محمد بن محمد بن النعمان، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، قم، منشورات مکتبه الدواری، (بی تا).

 

16.    فخار اصفهانی، باقر، امامت در قرآن: تفسیر موضوعی قرآن کریم، تهران، انتشارات خرمشهر، چاپ اول، 1380.

 

17.    کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه ی محمد باقر کمره ای، تهران، انتشارات اسوه، چاپ نهم، 1386، ج2.

 

18.    مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الأطهار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403ه، 1983م، ج23.

 

19.    مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایره المعارف قرآن کریم، قم، مؤسسه ی بوستان کتاب(مرکز چاپ ونشر: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه قم)، 1382، ج4.

 

20.    مصطفوی تبریزی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، 1374، چاپ اول، 14ج.

 

21.    مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، قم، انتشارات صدرا، چاپ چهل و یکم، 1388.

 

22.    -----------، ولاء ها و ولایت ها، تهران، انتشارات صدرا، چاپ بیست و پنجم، 1388.

 

23.    المقری الفیّومی، احمد بن محمد بن علی، المصباح المنیر، قم، مؤسسه دارالهجره، 1414ه.ق، چاپ دوم، ج1-2.

 

24.    مکارم شیرازی، ناصر با همکاری جمعی از فضلا، پیام قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، 1386، ج9.

 

25.    --------------، با همکاری جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و هفتم، 1386، ج19.

 

26.    همتی، همایون، ولایت تکوینی، تهران، مؤسسه ی انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، 1363.

 

27.    یثربی، محمد، سیری در آیات ولایت و امامت، قم، انتشارات انصاریان با همکاری مؤسسه تحقیقاتی علامه مجدد وحید بهبهانی(ره)، چاپ اول، 1387.

 

 

[1] . حسن، مصطفوی تبریزی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، 1374، چاپ اول، ج1و2، ص135.

 

[2] . احمد بن محمد بن علی المقری الفیّومی، المصباح المنیر، قم، مؤسسه دارالهجره، 1414ه.ق، چاپ دوم، ج1-2، ص23.

 

[3] . ابی الفضل جمال الدین محمد بن مکرم، ابن منظور الفریقی المصری، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1405ه.ق 1363ش، ج12، صص24-26.

 

[4] . عبدالله، جوادی آملی، تسنیم: تفسیر قرآن کریم، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1385، ج6، ص420.

 

[5]. ابی عبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبری(البغدادی)، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، قم، منشورات مکتبه الدواری، (بی تا)، ص74.

 

[6] . جمعی از نویسندگان زیر نظر محمود یزدی مطلق(فاضل)، امامت پژوهی، بررسی دیدگاه امامیه، معتزله واشاعره، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، چاپ اول، 1381، ص43.

 

[7]. مرتضی، مطهری، امامت و رهبری، قم، انتشارات صدرا، چاپ چهل و یکم، 1388، صص25-35.

 

[8]. ابوالفضل حبیش بن ابراهیم، تفلیسی، وجوه قرآن، تهران، انتشارات حکمت، چاپ دوم، 1396ه.ق، صص28-29.

 

[9]. سوره قصص، ‌آیه 41.

 

[10]. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایره المعارف قرآن کریم، قم، مؤسسه ی بوستان کتاب ئ(مرکز چاپ ونشر: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه قم)، 1382، ج4، صص221-222.

 

[11]. سوره بقره، آیه124.

 

[12]. ناصر، مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلا، پیام قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، 1386، ج9، ص27.

 

[13]. محمد حسین، طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه ی محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، چاپ بیست و هفتم، 1387،‌ج1، ص404.

 

[14]. عبدالله، جوادی آملی تسنیم، ج6، ص433.

 

[15] . همان، صص438-439.

 

[16]. سوره بقره، آیه 124.

 

[17] . سوره صافات،آیه113.

 

[18]. سوره انبیا، آیه 72.

 

[19]. سوره انبیا، ‌آیه 73.

 

[20]. سوره سجده، آیه 24.

 

[21] . عبدالله، جوادی آملی، تسنیم، ج6، ص461.

 

[22] . سوره یس، آیات 82 و 83.

 

[23] . محمد حسین، طباطبایی، صص410-411.

 

[24] . عبدالله، جوادی آملی، تسنیم، ج6، صص461-464.

 

[25] . حسن، حسن زاده آملی، رساله ی امامت، ترجمه ی ابراهیم احمدیان، قم، انتشارات قیام، چاپ اول، 1376، صص43-44.

 

[26] . محمد حسین، طباطبایی، بی جا و بی تا، ج13، صص229.

 

[27] . همان، ج1، ص413.

 

[28] . جمعی از نویسندگان زیر نظر محمود یزدی مطلق(فاضل)، ص256.

 

[29] . محمدباقر، مجلسی، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الأئمه الأطهار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403ه 1983م، ج23، ص5.

 

[30] . عبدالله، جوادی آملی، تسنیم، ج6، ص480.

 

[31]. محمد حسین، طباطبایی، چاپ پنجم، 1374، ج18، صص157-158.

 

[32] . عبدالله، جوادی آملی، ادب فنای مقربان: شرح زیارت جامعه کبیره، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ پنجم، 1386، ج1، صص142-143.

 

[33] .  هاشم، بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت، چاپ اول، 1416ه.ق، ج3، ص509.

 

[34]. باقر، فخار اصفهانی، امامت در قرآن: تفسیر موضوعی قرآن کریم، تهران، انتشارات خرمشهر، چاپ اول، 1380، ص45.

 

[35] . سوره انبیا، آیه73.

 

[36] . محمد حسین، طباطبایی، چاپ بیست و هشتم، 1388، ج14، صص429-430.

 

[37] . عبدالله، جوادی آملی، تسنیم، ج6، ص500.

 

[38] .محمد حسین، طباطبایی، چاپ بیست و هفتم، 1387، ج10، صص81-86.

 

[39] . عبدالله، جوادی آملی، تسنیم، ج6، ص500.

 

[40] . حسن، مصطفوی تبریزی، چاپ اول، 1368، بی جا، ج8، ص153.

 

[41] . عبدالله، جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج3: وحی و نبوت در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1384، ص197.

 

[42]. جعفر، سبحانی، منشور جاوید، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، بی تا و بی جا، ج5، ص54.

 

[43] . عبدالله، جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج3، ص198.

 

[44] .  محمد حسین، طباطبایی، ج1، صص413-414.

 

[45] . همان، ص415.

 

[46] . سوره بقره، آیه 124.

 

[47] . عبدالله، جوادی آملی، تسنیم، ج6، صص491-492.

 

[48] . همان، سرچشمه ی اندیشه، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1386، ج4، صص242-244.

 

[49] . محمد حسین، حسینی طهرانی، امام شناسی، مشهد، انتشارات علامه طباطبایی، چاپ دوم، 1418ه.ق، ج1، ص241.

 

[50] . جعفر، سبحانی، آگاهی سوم یا علم غیب، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ دوم، 1386، صص23-24.

 

[51]. مصطفی، سلطانی، امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، 1387،ص70.

 

[52]. محمد بن یعقوب، کلینی، اصول کافی، ترجمه ی محمد باقر کمره ای، تهران، انتشارات اسوه، چاپ نهم، 1386، ج2، صص140-141.

 

[53] . سوره انبیا، آیه 73.

 

[54] . عبدالله، جوادی آملی، تسنیم، ج6، ص503.

 

[55] . سوره سجده، آیه24.

 

[56] . محمد حسین، طباطبایی، ج1، ص412.

 

[57] . همان جا.

 

[58] . محمد، یثربی، سیری در آیات ولایت و امامت، قم، انتشارات انصاریان با همکاری مؤسسه تحقیقاتی علامه مجدد وحید بهبهانی(ره)، چاپ اول، 1387، ص28.

 

[59]. همایون، همتی، ولایت تکوینی، تهران، مؤسسه ی انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، 1363، صص81-82.

 

[60]. مرتضی، مطهری، ولاء ها و ولایت ها، تهران، انتشارات صدرا، چاپ بیست و پنجم، 1388، صص76-77.

 

[61] . سوره بقره، آیه 124.

 

[62]. عبدالله، جوادی آملی، تسنیم، ج6، ص441.

 

[63]. محمد حسین، طباطبایی، ج1، ص411.

 

[64]. همان، چاپ بیست و هشتم، 1388، ج14، صص428-429.

 

[65]. ناصر، مکارم شیرازی با همکاری جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و هفتم، 1386، ج19، ص482.

 

[66]. محمد حسین، طباطبایی، ج14، ص429.

 

[67]. محمد، یثربی، صص31-32.

 

[68]. همان، ص39.