چه کسی ضد ولایت فقیه است؟
شاید سخن رهبری در اینباره بهترین پاسخ باشد:
«اعتراض به نظرات خاص رهبری، ضدیت با رهبری نیست. دشمنی، نباید کرد.»
اعتراض به نظرات خاص رهبری، ضدیت با رهبری نیست. دشمنی، نباید کرد. دو نفر
طلبه کنار همدیگر مینشینند؛ خیلی هم با هم رفیقند، خیلی هم با هم باصفایند،
همدرس هستند، مباحثه میکنند، حرف همدیگر را رد میکنند؛ این حرف او را رد
میکند، آن حرف این را رد میکند. ردکردن حرف، به معنای مخالفت کردن، به
معنای ضدیت کردن نیست؛ این مفاهیم را باید از هم جدا کرد.
بنده از دولتها حمایت کردهام، از این دولت هم حمایت میکنم؛ این به معنای این نیست که همهی جزئیات کارهائی که انجام میگیرد، مورد تأیید من است، یا حتّی من از همهاش اطلاع دارم؛ نه، لازم نیست. اطلاع رهبری از آن مجموعهی حوادث و رویدادهائی لازم است که به تصمیمگیریهای او، به جهتگیریهای او و به انجام تکالیف و وظائف او ارتباط پیدا میکند، نه اینکه حالا از همهی چیزهائی که در محیط دولت و محیط کار وزارتخانهها اتفاق میافتد، باید حتماً رهبری مطلع باشد؛ نه، نه لازم است، نه ممکن است؛ موافقت با آنها هم لازم نیست. بعضی از اشخاص و بعضی از کارها ممکن است در مجموعهی دولتی وجود داشته باشد که صددرصد مورد اعتماد و مورد تأیید ماست، اما آن کار را ما تأیید نکنیم؛ چون دلیل ندارد که رهبری وارد محیط اجرائی شود؛ به دلیل اینکه مسئولیتها مشخص است و باید مسئول، وزیر، رئیس فلان مرکز یا بنگاه فرهنگی یا اقتصادی، وظائف خودش را انجام بدهد. بنابراین ما به هیچ وجه انتقاد کردن را مخالفت و ضدیت نمیدانیم. بعضی تصور میکنند که ما چون از مسئولان کشور، از دولت محترم - که واقعاً دولت خدمتگزار و باارزشی است؛ حقاً و انصافاً. کارهائی هم که دارد انجام میگیرد، میبینید؛ کارها جلو چشم است. باید انسان بیانصاف باشد که اهمیت این کارها را انکار کند - حمایت میکنیم، این حمایت و این طرفداری، به معنای این است که انتقاد نباید کرد، یا من خودم انتقاد نداشته باشم؛ ممکن است مواردی هم انتقاد داشته باشم. ۱۳۸۶/۰۷/۱۷