کفِ دستى از دیوارِ دیر بیرون آمد
سلیمان بن مهران اَعمَش می گوید :
هنگامى که ایّام حج در طواف بودم، دیدم که مردى مى گوید: خدایا ! مرا بیامرز و مى دانم که نمى آمرزى.
دلیلش را از او پرسیدم. گفت:
من، یکى از چهل تنْ حاملانِ سر امام حسین (ع) به سوى یزید در راه شام بودم.
پس از حرکت از کربلا، در نخستین منزل، بر دِیْر (صومعه) مسیحیان، فرود آمدیم و سرامام
(ع) هم بر سر نیزه بود. خوراک آوردیم و سرگرم خوردن بودیم که ناگهان، کفِ دستى از دیوارِ دیر [بیرون آمد
و]با قلمى آهنین و به خطّى خونین نوشت:
«« آیا امّتى که حسین (ع) را کشته اند شفاعت جدّش را در روز حساب، امید مى برند ؟! »»
ما بى تاب شدیم و شکیب از دست دادیم. یکى از ما خم شد تا آن کفِ دست را بگیرد که ناپدید شد.
پس یارانم باز گشتند.
همچنین از پیران بنى سُلَیم، نقل شده است که چون با رومیان جنگیدند و به برخى کلیساهایشان وارد شدند،
این بیت شعر را در آن جا دیدند. از آنان پرسیدند: از کِى این شعر در این جا نوشته شده است؟
آنان گفتند: سیصد سال پیش از بعثت پیامبرتان!
منبع : مثیر الأحزان