چگونگی پیدایش وهابیت و مبانی فکری آن
وهابیت مسلکی است که در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در شبه جزیره ی عرب بوجود آمده است و در بسیاری از اصول عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر تفاوت دارد. پیروان این مسلک را «وهابی» گویند.
وهابیها خود را مسلمانان حقیقی و دیگر مسلمانان را منحرف و مشرک وکافر می دانند، و به آنان به دیده ی حقارت می نگرند. فرقه وهابیت از شیوه ی زور و سنگدلی و قساوت در تحمیل افکار غیرمنطقی خود بر مسلمانان، استفاده می کند.
این مسلک به خاطر نسبتش به «محمد بن عبدالوهاب تمیمی» که اولین بار افکار و اندیشه های این فرقه را ساخته و ترویج نموده «وهابیت» نامبرده می شود.
محمدبن عبدالوهاب بعضی از عقاید خود را از ابن تیمیه گرفته است، از آنجا که وی تحت تأثیر این عقاید بوده وزارت مستعمرات انگلیس سینه ی او را برای پاشیدن بذر مکتب جدید مساعد و زمینه را آماده یافته و به همین جهت روی این مرد سرمایه گذاری کرده است.
خلاصه ی عقاید محمد بن عبدالوهاب عبارتست از:
تشبیه خداوند متعال به مخلوقاتش
توحید عبادی و ربوبی
احترام نکردن پیامبر اکرم (ص)
تکفیر مسلمانان
مقدمه:
دعوت اسلامی، فراخوان مردم به یکرنگی و همبستگی و احتزار از جدایی و پراکندگی بود. قرآن با بیان رهنمودهای روشن و تشریح مبانی عقیده و ایمان، همه ی انسان ها را به گردآمدن بر محور توحید سفارش کرد و تفرق و چند دستگی را عامل دوی از راه مستقیم دین دانست و فرمود: «از راه های گوناگون پیروی نکنید که شما را از طریق حقّ باز می دارد.» ۱(انعام/۱۵۳)
رسول خدا (ص) نیز که جز به عزّت و شوکت مسلمانان و زیستن آنان بر اساس ارزشهای والای دین خدا نمی اندیشید، و در راه هدایت انسانها از هیچ کوششی فروگذار نمی کرد و از همه مهمتر آنکه خطرات آینده را با دیده الهی خویش می نگریست؛ پیوسته از لزوم پای بندی به اصول و پایه های دین سخن گفته و امت را از فرو افتادن به دام دین سازان و بدعت گذاران بیم می داد؛ همچنانکه راه گریز از زیان های ناشی از تفرق را بیان می نمود.
اما دیری نگذشت که امت اسلامی گرفتار انشعاب شد و مسلمانان به شاخه های گوناگون تقسیم شدند. هر کس به فرقه ای روی آورد و هر فرقه در ابعاد گوناگون اعتقادی، فقهی، تفسیری، حدیثی و ... روشی را برگزید. و اینگونه بود که برخلاف توصیه های قرآن و رهنمودهای پیامبر گرامی، موج تفرقه گرایی سراسر جامعه ی اسلامی را در هاله ای از ابهام فرو رفت، بسیار کسان را به تردید و نابودی گرفتار نمود و جمع کثیری از مسلمانان را به درگیری های خشونت بار فرقه ای کشاند. در این میان سودجویان مردم ناآگاه را فرفتند و حقایق را وارونه جلوه دادند و از همه خطرناک تر آنکه دشمنان اسلام این پراکندگی و دسته بندی را حربه ای برای رویارویی با آخرین کیش آسمانی یافتند.
از طرفی دیگر برخی به بهانه ی بازگشت به اسلام سلف، به بیان نظریات و عقاید سخیفی درباره ی مسائل گوناگون اسلامی، به ویژه در باب توحید و شرک پرداختند که بر اساس این نظریات بسیاری از افکار و اعمال مسلمانان زیر سؤال می رفت و شمار زیادی از یکتاپرستان از جرگه ی اسلام بیرون رانده می شدند. از جمله چنین گروه هایی باید «وهابیان» را نام برد.۲
چگونگی پیدایش وهابیت:
مسلک وهابی منسوب به شیخ محمد فرزند «عبدالوهاب» نجدی است که این نسبت از نام پدر او «عبدالوهاب» گرفته شده است و به گفته برخی از دانشمندان، علت اینکه این مسلک را به نام خود شیخ محمد نسبت نداده اند یعنی «محمدیه» نگفته اند این است که مبادا پیروان این مذهب نوعی شرکت با نام پیامبر (ص) پیدا کنند و از این نسبت سوء استفاده نمایند.
شیخ محمد در سال ۱۱۱۵ هجری قمری در شهر «عیینه» از شهرهای «نجد» تولد یافت.۳
وی فقه را بر اساس مذهب احمد حنبل فرا گرفت. از همان کودکی سخنانی به زبان می آورد که مسلمانان چیزی از آن نمی فهمیدند. برای تحصیل بیشتر، به مکه سپس به مدینه سفر کرد، و در نزد شیخ عبدالله بن ابراهیم بن سیف مشغول تحصیل شد. در همان جا زبان به انتقاد گشود که: چرا مسلمین، به قبر پیامبر پناه می آوردند و از وی شفاعت می خواهند؟
سپس به نجد بازگشت و از آن پس به بصره رفت تا از آنجا به شام برود. وقتی وارد بصره شد، مسلمانان، متوجه طرز فکر او شدند و او را از بصره بیرون کردند و او هم از آن حوالی گریخت. مدتی بعد به شهر «حریمله» از قلمرو نجد آمد، که پدرش نیز در آنجا سکونت داشت.
در آنجا عقاید مسلمین را به دیده ی انکار و انتقاد نگریست. پدرش او را از این کار بازمی داشت.۴ و از اظهارات او سخت رنج می برد و مردم را از او بر حذر می داشت، برادرش عبدالله بر ردّ او کتابی نوشت.۵ عده ای از علمای مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز در ردّ عقاید محمدبن عبدالوهاب و پیروان او کتابهای متعددی را به رشته ی تحریر در آوردند. از جمله برادرش سلیمان بن عبدالوهاب کتابی در ردّ او نوشته است و از حنابله ی شام که در ردّ وهابیت کتاب نوشته اند می توان آل الشطی و شیخ عبدالقدّومی نابلسی را نام برد.۶
پس از درگذشت پدرش، در اظهار عقاید خود و انتقاد از معتقدات مسلمین جری تر شد.
گروهی از فرومایگان نیز به دنبال وی افتاده، سخنش را پذیرا شدند. کار به آنجا رسید که سر و صدای مردم، از هر سو بلند شد و قصد کردند او را به قتل برسانند. محمدبن عبدالوهاب هم به «عیینه» بازگشت. رئیس شهر در آن اوقات، عثمان بن احمد بن معمّر بود. محمدبن عبدالوهاب، او را به پادشاهی بر نجد انداخت. عثمان بن احمد هم منویات او را مورد توجه قرار داد. به دنبال آن، قبر زید بن خطاب را منهدم کرد، و از این راه کارش بالا گرفت.
چون این خبر به حاکم احساء و قطیف یعنی سلیمان بن محمدبن عزیز رسید، نامه ای به عثمان نامبرده نوشت که محمدبن عبدالوهاب را به قتل برساند. وقتی نامه به عثمان رسید، محمدبن عبدالوهاب را احضار کرد، و موضوع را به اطلاع او رسانید و دستور داد که از شهر بیرون رود. محمدبن عبدالوهاب هم، روی به «درعیّه» نهاده یعنی همان محلّی که «مسیلمه کذّاب» از آنجا برخاست و دعوی پیغمبری کرد و آن همه سر و صدا و مفاسد براه انداخت.
حکمران «درعیه» در آن زمان محمدبن سعود از قبیله ی «عنیزه» بود. وی جدّ خاندان سعودی، فرمانروایان کنونی کشور حجاز است.
محمدبن عبدالوهاب، در صدد برآمد که از قدرت حاکم مزبور بهره برداری کند، به همین جهت او را به اندیشه ی تسلط بر سرزمین نجد انداخت. محمدبن سعود نیز با وی بیعت کرد، بر این اساس که به نام جهاد در راه خدا، مسلمانان را از دم شمشیر بگذراند.
ابن سعود، برای یاری محمدبن عبدالوهاب و انتشار طریقه ی او، به بسیج سپاه و تأمین سرباز و نفرات پرداخت، تا این که کارش بالا گرفت.
آنگاه ابن سعود، نامه ای به رؤسای شهرهای نجد و قضات آنجا نوشت که اطاعت او را گردن نهند و تسلیم وی شوند. گروهی فرمان او را پذیرفتند و عده ای به سکوت برگزار نمودند.
ابن سعود هم با سپاهی از مردم درعیه، آهنگ نجند نمودند و با مردم آنجا جنگ کرد.
در این جنگ بسیاری از مسلمانان مخالف خود را به قتل رسانید، تا اینکه بعضی با میل و بعضی بی میل، به اطاعت او درآمدند و حکمرانی نجد، به زور شمشیر به وی تعلق گرفت.
محمدبن عبدالوهاب در سال ۱۲۰۶ هجری درگذشت، ولی دین جدید او باقی ماند و حکومت سعودی به حمایت از ان برخاست. وهابی ها از آن تاریخ، دست به کشتار مسلمین زدند. چه نفوسی را که کشتند و چه خانه ها و قبوری را که منهدم کردند و چه اماکنی را که طعمه ی حریق ساختند و چه فسادی که میان مردم و شهرها، به راه نینداختند، و چه مصائب و دهشت ها که از ناحیه ی آنها به مسلمانان نرسید.
وهابیها، در این مدت نه تنها افراد خارج از دین خود را به قتل رساندند، بلکه تمام مقتولین به دست آنها، مسلمانان موحدی بودند که گواهی به یگانگی خداوند می دادند، و محمد (ص) را پیامبر او می دانستند. تنها گناه آنها این بود که مذهب تازه ی اختراعی محمد بن عبدالوهاب را نمی پذیرفتند و به آن عقیده نداشتند.۷
مبانی فکری وهابیت:
آئین وهابیت در اصل بر اساس افکار ابن تیمیّه بوجود آمده است؛ او اول کسی است که در سرزمین مقدس اسلام بذر آن را پراکند.۸ در نیمه ی دوم قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری مردمی در شام بنام ابوالعباس تقی الدین احمدبن عبدالحلیم حرّانی دمشقی، معروف به ابن تیمیّه، به نام مبارزه با خرافات و بدعتها قیام کرد و کلیه ی مذاهب اسلامی را به لحاظ بدعتهایی که از نظر وی نهاده بودند به باد انتقاد گرفت و در شام و مصر و برخی از بلاد دیگر غوغایی بپا کرد و با پشتکار خستگی ناپذیری با بیان و قلم به نشر افکار خود پرداخت و از میان شاگردانش کسانی شهرت یافتند و در همان زمان کار او را دنبال کردند.۹
با این حال عقاید ابن تیمیّه تا پانصد سال متروک و مدفون بود و کسی از آنها نامی نبرده است و به عبارتی دیگر بذر آن در زیر خاک باقی ماند تا اینکه در حدود پانصد سال بعد محمدبن عبدالوهاب این دفنیه ها را نبش کرد و از زیر خاک بیرون آوده و این جراثیم مرده را آب داده و دوباره زنده گرداند.۱۰
محمدبن عبدالوهاب، رئیس مذهب وهابی، عقیده داشت که تنها خود او خداپرست است و سایر مسلمانان کافر و مشرک می باشند. او معتقد بود که خداوند واقعاً بر عرش جلوس کرده است و دارای دست و پا و ران و پهلو و چشم و صورت و ابرو و زبان و جان است و با حرف و صورت، سخن می گوید و به طور خلاصه عقیده دارد که خدا جسم است، چیزی که عموم مسلمانان آن را کفر می دانند.
محمدبن عبدالوهاب درباره ی قبر اعتقادات و احکامی دارد که مختص به خود اوست و بدون دلیل شرعی بر اساس آن فتوی می داد. اعتقاد مذهبی او پیرامون قبور این است که ساختن قبر و ساختمان اطراف آن و دعا و نماز در جنب قبور حرام است، بلکه واجب است آنها را نابود کرده و آثار آن را از میان ببرند، حتی نسبت به قبر مقدّس رسول اکرم (ص)، او و پیروانش عقیده دارند که مشاهده مشرفه و قبوری که در آنجاست، به منزله ی بت هستند.۱۱
یکی دیگر از مواردی که به وسیله وهابی ها مورد انکار قرار می گیرد توسل به عزیزان درگاه الهی است. محمدبن عبدالوهاب در «کشف الشبهات» می گوید:
«توسل به مردگان توسل به معدوم است و مرده قدرت بر جواب ندارند.» استدلال وی در این مورد تمثل به آیه ی «و الذین تدعون من دونه ما یملکون من قمطیرٍ۱۲» (اشخاص و اشیایی که غیر از خدا به خدایی گرفته می شوند مالک هیچ چیز نیستند.) بود.
و مورد دیگر اینکه وهابیان طلب شفاعت از اولیاء و انبیاء را شرک می دانند و با این آیه استدلال می کنند: «فلا تدعوا مع الله احداً۱۳» (کسی را در اولوهیت با خدا شریک نگیرید) و نیز آیه ی شریفه ی:
«من ذالذّی یشفع عنده الّا باذنه۱۴»
یکی دیگر از اعتقادات وهابیان این است که پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نه در حال حیات و نه بعد از وفات علم غیب ندارند و برای اثابت این ادعا به آیاتی از قبیل: «و عنده مفاتح الغیب لایعلمها الا هو۱۵» استدلال می کنند.۱۶
روش استدلال محمدبن عبدالوهاب:
از مشخصات بارز وهابیگری دادن نسبت دادن کفر و شرک به همه ی مسلمانان و زدن مارک بی دینی به طرف مقابل می باشد. از واژه های متداول و معمول در رساله های این فرقه کلمات «و جملات» «ایها الکافر» و و «ایها المشرک» و ... نسبت به طرف مورد بحث می باشد.
محمدبن عبدالوهاب در رساله ی «کشف الشبهات» که در آن آئین مناظره و بحث را به طرفداران خود می آموزد، می گوید: «ان قال: لک کذا و کذا، فقل له ایّها المشرک ...»
(طرف مقابلت اگر گفت چنین یا چنان «خلاصه هرچه گفت» توبه او بگو ای مشرک.)
دقت در روش مناظره ای که رئیس وهابیان به حامیان خود می آموزد با توجه به روشهای بحث منافقین خلق و توده ای های زمان حاضر، بیانگر رابطه ی مستقیم «چشم بندی» استعمارگران از دویست سال قبل تا امروز می باشد، و نشان می دهد که بر روش «دگماتیسم» جهان خواران در قدیم و جدید نظم فکری خاصی حاکم است.۱۷
سیاست ها و عوامل اصلی رشد و تقویت فرقه ی وهابیت:
مستر همفر یکی از جاسوس های عالی رتبه و طراز اول سفارت انگلیس بوده که در سال ۱۷۱۰ میلادی به نمایندگی از طرف وزیر مستعمرات مسؤولیت «کمپانی هند شرقی» را به عهده گرفته است. وی پس از یادگیری زبانهای معمول در کشورهای اسلامی مدت زیادی از عمر خود را در عثمانی (ترکیه)، مصر، عراق، حجاز و ایران گذرانده و در احوالات مختلف مسلمانان و آداب و رسوم و طرز فکر، نقاط ضعف و قوت و مسائل اجتماعی و اخلاقی و فرهنگی کشورهای اسلامی، اطلاعات کاملی کسب نموده است.۱۸ وی طبق برنامه ی استعمار انگلیس همواره به دنبال شخص جسوری می گشت تا در قالب اسلام بتواند اعتقادات مسلمانان را به سخره گرفته و بدعتها و آراء جدید خود را در بین مردم ترویج نماید. تا اینکه با محمدبن عبدالوهاب که گمشده ی وی بود برخورد نمود.
همفر به خاطر غرور و هتّاکی فراوانی که در محمدبن عبدالوهاب وجود داشت، او را برای انجام این مأموریت پسندید و با پول و وعده های گزاف او را حاضر به خود فروشی و خیانت به مسلمانان نمود.
بعضی از اهداف وزارت مستعمرات انگلیس که توسط همفر از محمدبن عبدالوهاب خواستار اجرای آن شدند عبارتست از:
تکفیر تمامی مسلمانان و کشتار آنان و سلب اموال و هتک آبروی آنان و خرید و فروش آنان در بازار به عنوان برده!
خراب نمودن خانه ی خدا به این عنوان که کعبه بت است و منع نمودن مردم از حج۱۹، لکن محمدبن عبدالوهاب بعید می دانست که قدرت بر این کار پیدا کند هر چند بر کعبه مستولی شده و به آن دست یابد.
تخریب گنبدها، ضریح ها و مکان هایی که در نزد مسلمانان محترم است، در مکه و مدینه و بلاد دیگر در صورت امکان، به این عنوان که آنها بت پرستی و شرک است.۲۰
انتشار قرآن به صورتی دیگر که در برخی از احادیث به عنوان زیاده و نقصان وجود دارد. البته محمدبن عبدالوهاب بر انجام این کار نیز جرأت پیدا ننمود.۲۱
بنابراین محمدبن عبدالوهاب توسط برنامه ی استعماری و مأموران وزارت استعمار ساخته و پرداخته شد و ادعای خود را برملا و عقیده ی خود را آشکار نمود.
نتیجه:
تقریباً از دو قرن پیش استعمارگران مسیحی اروپا با طراح انواع توطئه ها در زمینه های مختلف سیاسی، نظامی، فرهنگی، مذهبی و غیره در صدد نفوذ به ممالک اسلامی و دست یابی به مراکز حساس و استراتژیک جهان اسلام بودند. وقتی با متوسل شدن به وسایل مختلف از در هم شکستن اتحاد مذاهب اسلامی ناامید شدند، دریافتند که تنها راه رخنه در این صف مستحکم و بنیان مرصوص، ساختن فرقه ای با اصلی یهودی و ظاهری اسلامی می باشد و چنین ترکیبی را در آل سعود و آل عبدالوهاب کشف کردند.
و بدین سان موفق به ساختن فرقه ای به نام وهابیت شدند.
بنابراین وهابیت یک جریان فکری و مذهبی در چارچوب مبانی اسلامی نبوده و نیست و استعمارگران همواره از آن به عنوان حربه ای سیاسی برای دست یافتن به مهم ترین و حساس تـرین مراکز مسلمانان استفاده می کردند. ستون فقرات عقاید وهابی ها را، حرام دانستن شفاعت، زیارت، دعا، گریستن بر اموات حتی پیغمبر و ائمه، تخریب قبور از هر کس باشد، حتی پیغمبر (که از بیم واکنش جهان اسلام این یکی را نتوانستند عملی سازند) و مشرک دانستن همه ی مسلمین، غیر از وهابی های صحرای نجد، تشکیل می دهد. و به طور خلاصه باید گفت وهابی ها فرقه ای خرابکار هستند و شعار آنان، تخریب و نابودی و قساوت و وحشیگری است. و هر چه در اختیار دارند، برای پیکار با مسلمانانی که شهادت به یگانگی و رسالت محمد (ص) می دهند و نماز می گزارند و به حج خانه ی خدا می روند، به کار می برند.
در تاریخ زندگانی تاریک وهابی ها، فجایع و حوادث دردناکی می بینیم که با گذشت زمانه فراموش نخواهد شد.
فهرست منابع:
۱ـ الآیات البینات فی قمع البدع و الضلالات، شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء، دارالمرتضی بیروت، بیتا.
۲ـ آیین وهابیت، جعفر سبحانی، مؤسسه دارالقرآن الکریم، چاپ اول، ۱۳۶۴ ه. ش.
۳ـ برگی از جنایات وهابیها، سیدمرتضی رضوی، ترجمه علی رضائی، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ ه. ش.
۴ـ پیدایش وهابیه و عقاید وهابیان، عزتالله دهقان، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۶۷ ه.ش.
۵ـ تجزیه و تحلیل عقاید فرقه وهابی، سیدمحمدحسن قزوینی، ترجمهی علی دوانی، نشر قدر، بیتا.
۶ـ فتنه الوهابیه، سیداحمدبن زینیدحلان، بیجا، ۱۴۰۷ه.ش.
۷ـ الفرقه الوهابیه فی خدمه من؟، السیدابوالعلیالتقوی، الدراسات للطباعه و النشر، بیتا.
۸ـ کشف الارتیاب فی اتباع محمدبن عبدلوهاب، سیدمحسن عاملیامین، بیجا، بیتا.
۹ـ نقدی بر اندیشهی وهابیان، سیدحسن موسویقزوینی، ترجمهی حسن طاری، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ ه. ش.
۱۰ـ نگاهی به پندارهای وهابیت، محمدحسین کاشف الغطاء، ترجمه محمدحسین رحیمیان، دفتر نشر الهادی، چاپ اول، ۱۳۷۶ ه.ش.
۱۱ـ هذی هی الوهابیه، محمدجواد مغنیه، دارالحقیقه، چاپ اول، ۱۴۱۴ ه.ش.
۱۲ـ وهابیها را اینگونه دیدم، عبدالله محمد، ترجمهی میثم موسایی، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰ ه.ش.
-۱انعام،۱۵۳.
-۲نقدی بر اندیشهی وهابیان، سیدحسن موسویقزوینی، ص ۱۱.
-۳آیین وهابیت، جعفر سبحانی، ص ۲۵.
-۴تجزیه و تحلیل عقاید فرقه وهابی، سیدمحمدحسن قزوینی، ص ۱۷.
-۵پیدایش وهابیه و عقاید وهابیان، عزت الله دهقان، ص ۳۵.
-۶برگی از جنایات وهابیها، سیدمرتضی رضوی، ص ۲۰.
-۷تجزیه و تحلیل عقاید فرقه وهابی، سیدمحمدحسنقزوینی، ص۱۹ و همچنین« وهابیها را اینگونه دیدم، عبدالله محمد، ص ۱۷.
-۸کشف الارتباب فی اتباع محمدبن عبدالوهاب، سیدمحسن عاملی امین، ص ۱۷.
-۹فتنه الوهابیه، سیداحمد بن زینی دحلان، ص ۷.
-۱۰الآیات البینات فی قمع البدع و الضلالات، شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء، ص ۲۳.
-۱۱تجزیه و تحلیل عقاید فرقه وهابی، سیدمحمدحسن قزوینی، ص ۲۰.
-۱۲فاطر، ۱۳.
-۱۳جن،۱۸.
-۱۴بقره،۲۵۵.
-۱۵انعام،۵۹.
-۱۶ پیدایش وهابیه و عقاید وهابیان، ص ۶۷.
-۱۷همان، ص ۶۲.
-۱۸پیدایش وهابیه و عقاید وهابیان، ص ۳۷.
-۱۹سعود بن عبدالعزیز چند سال مردم را از زیارت خانهی خدا منع نمود. (الفرقه الوهابیه فی خدمه من؟، السید ابوالعلی التقوی، ص ۲۰) (رک: نگاهی به پندارهای وهابیت، علامه محمدحسین کاشف الغطاء، ص ۱۲)
-۲۰هذی هی الوهابیه، محمدجواد مغنیه، ص ۳۵.
-۲۱لآیات البینات فی قمع البدع و الضلالات، شیخ محدحسین آل کاشف الغطاء، ص ۶.
نویسنده: مریم شمس