وجوب و ضرورت انتقال محبت حضرت مهدی (عج) به فرزندان
محبت به امام زمان (عج) یکی از ارزشهای مهم در فرهنگ اسلامی به شمار می رود . این ارزش، افزون بر واجب بودن در آموزههای دینی، کارکردهای مثبتی برای جامعه اسلامی به ارمغان میآورد. در این فرایند، نقش خانواده در انتقال محبت امام زمان (عج) از نهادها و سازمانهای دیگر برجستهتر مینماید.
این مهم، راهکارهای ویژهای را طلب میکند، که توجه به وراثت زیستی و طبیعی، الگوهای نقش، فرهنگسازی، ارزشانگاری و ... را میتوان از آن جمله دانست.
فرایند انتقال محبت امام زمان(عج) ، آسیبهایی را نیز فرا روی خود دارد؛ که سطحینگری در معنای محبت، به وجود نیاوردن انگیزه در فرزندان، عدم ارزشانگاری محبت امام زمان(عج)، نظاممند نبودن و افراط و تفریط در انتقال آن از جمله این آسیبهاست.
مقدمه
نهاد خانواده از نهادهای مهم جوامع بشری است که بسیاری از نیازهای زیستی و روانی انسانها را برآورده میکند. انتقال ارزشها و باورداشتهای جامعه به فرزندان از مهمترین کارکردهای خانواده است. از سوی دیگر، محبت و دوستی اهلبیت، بویژه محبت امام زمان(عج) ، از ارزشهای برجسته جامعه دینی به شمار میآید که انتقال این ارزش مهم، همانند ارزشهای دیگر از کارکردهای نهاد خانواده است.
در این نوشتار، نقش خانواده را در فرایند انتقال محبت امام زمان(عج) باز میگوییم و راهکارهایی را بررسی خواهیم کرد که خانواده باید در پیشگیرد تا بتواند محبت امام زمان(عج) را به فرزندان خود منتقل کنند. در این میان، به آسیبهایی خواهیم پرداخت که در این فرایند فراسوی نهاد خانواده قرار دارد.
شناخت این راهکارها و آسیبها، به خانوادهها کمک میکند تا بتوانند محبت اهلبیت (ع) را با تأثیرگذاری بیشتری به فرزندان خود هدیه دهند و نیکبختی دنیوی و اخروی آنها را تضمین کنند.
اهداف مقاله
مطالبی در بحث ضرورت انتقال محبت بیان شده که اهداف را نیز تا حدی روشن میکند، ولی به طور مشخص اهداف ذیل را در طرح این موضوع میتوان برشمرد:
۱. خانوادهها به یکی از مهمترین وظایف خویش در امر تربیت فرزندان بپردازند (أدَّبوا أولادَکم علی ثلاث خصالٍ، حبّ نبیِّکم و حبِّ اهلِ بیته و قرائةِ القرآنِ (۱)
که متأسفانه پرداختن به مشکلات زندگی و تلاش برای رفاه و لذت بیشتر، بسیاری از والدین را از وظایف مهم تربیتی دور کرده است. آشنا کردن والدین با این وظیفه، و معرفی کردن راهکارهای عملی به آنها که در بحث راهکارها میآید.
۲. پرورش نسلی منتظر که در سایه محبت به حضرت، زمینه ظهور را فراهم آورند.
۳. مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب که تمام توجهاش به عشقهای زودگذر به انسان، لوازم، لباس و ... است و جایگزین کردن عشق و محبت به حضرت که تمام ویژگیهای معشوق حقیقی را داراست.
۴. ارایه راهکاری آسان و کارآمد به والدین برای انتقال محبت حضرت تا زمینه انتقال دیگر ارزشهای دینی و هنجارهای رفتاری در فرزندان نیز فراهم آید.
۵. جلوگیری از گرایش شدید مراکز مشاوره به سمت و سوی راهکارهای غیربومی و دینی برای برطرف ساختن مشکلات تربیتی و ارایه راهحلی آسان و عملی که با آموزههای دینی هماهنگ باشد. متأسفانه در برخی مراکز مشاوره خانواده، گاه راه حلهایی برای رفع مشکلات تربیتی فرزندان ارایه میشود که نه با فرهنگ دینی و نه با فرهنگ بومی ما هماهنگی دارد.
۶. شواهد متعددی نشان میدهد که بسیاری از انسانها در سرتاسر دنیا، تشنه معارف دینی و الهی هستند. این مساله، از گریز از فرهنگ مادی غرب سرچشمه میگیرد که با فطرت انسانها ناسازگار است و نمیتواند نیازهای وجودی آنها را برطرف سازد. ازاینرو، روز به روز به تعداد افرادی که خواهان راهکارهای دینی در اداره جامعه، خانواده و... هستند، افزوده میشود. از طرفی ما وظیفه داریم پاسخی به آن نیازها بدهیم؛ لذا این نوشته میتواند بخشی از نیازها را برآورده سازد و دستکم دری به روی بسیاری از تشنگان باز کند و آنها را به تفکر و تأمل وادارد که خانواده اسلامی، چه تواناییهایی برای تربیت فرزندان دارد. در حقیقت این نوشته، الگویی عملی و کارآمد را پیش روی آنها قرار میدهد.
ضرورت انتقال محبت اهلبیت (ع) به فرزندان
از جمله ویژگیهای هر مقالهای آن است که بر اساس اولویتبندی مسایل و مشکلات، به حل مساله و مشکلها بپردازد. در هر جامعهای، مسائل و معضلات فراوانی وجود دارد که برخی از آنها حساستر و مبناییتر است. ابتدا آنها را باید حل کرد، سپس به سراغ بقیه رفت. در این بخش، به ضرورت پرداختن به این موضوع میپردازیم.
۱. اهمیت و نقش محبت اهلبیت(ع) و سعادتمندی انسانها
بر اساس جهانبینیما، در ورای این دنیا، آخرتی در پیش است که نیکبختی ما در آنجا، در همین دنیا رقم میخورد. پس این ما هستیم که میتوانیم آیندهای روشن و پر از نیکی برای خودمان آماده کنیم. بر اساس مبانی دینی، محبت اهلبیت(ع) و ارادت به ایشان، از جمله راههای میانبُر و سریع برای رسیدن به سعادت اخروی است. چه بسا بتوان ادعا کرد که اگر محبت اهلبیت(ع) در دل کسی نباشد، بعید است بتواند در آخرت نجات یابد؛د البته حساب جاهل قاصر جداست؛ یعنی کسی که نمیداند و زمینه برایش فراهم نیست. از میان روایات متعدد، به چند مورد اشاره میکنیم:
الف) «زمخشری» از مفسران اهلسنت، در تفسیر معروف خود به نام الکشاف در ذیل آیه
﴿قُل لَّا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى﴾(۲) میفرماید:
عن النبیِ[ص] إنه قال: من مات علی حبِّ آل محمد مات شهیداً، ألا و من مات علی حب آل محمدٍ مات مغفوراً له، ألا و من مات علی حب آل محمد مات تائباً... ؛ (۲)
پیامبر(ص) فرمودند: کسی که بر محبت آل محمد بمیرد، شهید است، آمرزیده میشود، توبهکننده به شمار میآید، با ایمان کامل مرده است، ملک الموت او را به بهشت بشارت میدهد و... .
ب) از پیامبر اکرم (ص) فرموده است:
[دوستی من] و اهلبیتم، در هفت منزل سخت و خطرناک برای شما سودمند است: هنگام مرگ، در قبر، هنگام نشور، هنگام حساب و کتاب، نزد میزان و هنگام عبور از صراط. (۳)
شاید بر همین اساس، یکی از وظایف والدین، انتقال محبت اهلبیت (ع) به فرزندان شمرده شده است؛ چنانکه علی(ع) از پیامبر (ص) نقل میفرماید: فرزندان خود را بر سه صفت تربیت کنید: دوستی پیامبرتان، محبت اهلبیت او و قرائت قرآن.
حال که محبت اهلبیت(ع) اینقدر مهم است و نقش مهمی در رستگاری انسانها دارد، ضرورت دارد والدین و نظام تربیتی ـ آموزشی جامعه ما، تلاشی دو چندان برای انتقال این محبت به فرزندان از خود نشان دهند.
۲. مانع بروز ناهنجاریهای اجتماعی و فردی
سالانه هزینههای مالی و زمانی بسیاری در جوامع و خانوادهها، صرف کنترل نابسامانیهای اخلاقی و اجتماعی میشود که نتایج آن معمولاً چندان رضایتبخش نیست؛ مثل برخورد با مجرمان، تقویت پلیس، زندان، جریمه و... . در جوامع غربی عموماً کنترل بیرونی شدید است و افراد از ترس قانون، جرات خلاف ندارند یا کمتر خلاف میکنند؛ اما وقتی کنترل برداشته شود، آمار جرایم بالا میرود. در مکتب اسلام، گرچه برای جلوگیری از انحرافات به کنترل بیرونی مثل حد، قصاص، امر به معروف و نهی از منکر و... اشاره شده، عمده توجه به کنترل درونی است؛ یعنی افراد باید طوری تربیت شوند که مانع درونی در خودشان بیابند و حتی در نبود ناظر بیرونی، مرتکب خطا نشوند. محبت اهلبیت(ع)، بویژه محبت وجود حضرت ولیعصر(عج)، یکی از عوامل عمده در ترک اعمال ناشایست است؛ چراکه وقتی انسان به حضرت محبت داشت، سعی میکند از اعمالی که این محبت را از بین میبرد بپرهیزد و هماهنگ با میل محبوب خود حرکت کند. بنابراین، اگر عشق و محبت به حضرت حجت(عج) در سطح خانوادهها و جامعه گسترش یابد، بسیاری از معضلات اجتماعی و فردی حل خواهد شد و لازم نیست هزینههای گزافی صرف جلوگیری از ناهنجاریهای اجتماعی شود.
۳. از منتظران شدن
ما به منتظر بودن مأمور شدهایم. امام علی(ع) میفرماید:
انْتَظَرُوا الْفَرَجَ... فَإِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ انْتِظَارُ الْفَرَجِ؛(۴)
منتظر فرج باشید و بدانید که محبوبترین اعمال نزد خدا، انتظار فرج است.
از طرفی، انتظار، صرف ادعا نیست، بلکه امری است مشکل. امیر مؤمنان میفرماید:
کسی که منتظر امر ماست، مثل شهیدی است که در خون خود شناور است.(۵ )
بنابراین، باید در عمل ثابت کرد که منتظر هستیم؛ مثل شهیدی که عملاً وارد عرصه جهاد میشود و سختیها را تحمل میکند. به نظر میرسد یکی از راههای اثبات ادعای منتظر بودن، انتقال محبت حضرت به فرزندان است (صداقت در انتظار)؛ به طوری که این جزء برنامه زندگی باشد و در رأس نیازهای فرزندان بدان توجه شود. در آن صورت، از برکات دعای امام صادق(ع) بهرهمند خواهیم شد که فرمود:
خداوند بندهای را رحمت کند که ما را نزد مردم محبوب سازد.(۶ )
۴. محبت، زمینه پذیرش دیگر احکام و اخلاق دینی
از راه محبت اهل بیت(ع)، بویژه حضرت امام زمان (عج) می توان دیگر احکام دینی و آموزه های اخلاقی را به فرزندان منتقل کرد؛ چون وقتی امام خوبی ها نزد آنها محبوب شد، در عمل به سوی او گرایش می یابند و او را الگو و مرجع خود قرار می دهند. این از ویژگی های انسان است که اگر کسی نزد او محبوب شد، سعی می کند در گفتار و رفتار به او توجه کند و از او الگو گیرد. شاید حضرت علی (ع) براساس همین نکته می فرماید:
مَن أحَبَّ شیئاً لَهِجَ بذکرِه؛ (۷)
کسی که چیزی را دوست داشته باشد، همواره به یاد اوست.
بنابراین، محبت حضرت، بستری فراهم می آورد که فرزندان به سمت خوبی ها گرایش یابند.
۵. اهمیت خانواده
الف) خانواده، نخستین کانون و مدرسه ای است که فرزند بیشترین روزهای عمر کودکی خود را در آن می گذراند (مدت زمان ارتباط).
ب) فرزند، بهترین دوران عمر تربیتی را در خانواده می گذراند. حضرت علی (ع) فرموده است:
قلب نونهال، مثل زمین خالی می ماند که هرچه در آن بکاری می پذیرد.(۸)
ج) بهترین نوع ارتباط در خانواده حاکم است (عاطفه محوری).
با توجه به اهمیت شگفت خانواده و وجود زمینه در فرزند، شایسته است خانواده ها و والدین در تربیت دینی فرزند که انتقال محبت حضرت حجت یکی از مصادیق آن است، بسیار بکوشند.
۶. نجات خانواده از آسیب ها
فرهنگ غرب که رفاه و لذت فردی را اصل می داند، باعث شده خانواده در معرض فروپاشی قرار بگیرد. این مساله، مهمترین دلیل بالا رفتن آمار طلاق در کشورهای غربی است. از طرفی، سرعت ارتباطات و انتقال فرهنگ ها، باعث شده این فرهنگ به کشورهای اسلامی نیز سرایت کند، و در نتیجه، خانواده جایگاه والای خود (یعنی اساسی ترین بنیان در اسلام که در روایات به آن اشاره شده) را کمی از دست بدهد. از پیامدهای این مساله، بازماندن والدین از تربیت فرزندان است؛ چون در پرتوی تفکر غربی، پرداختن به جسم فرزند در اولویت قرار می گیرد، و به تبع آن، مشکلات ناشی از کمبودهای تربیتی دامنگیر خانواده و خود فرزندان می شود. اما انتقال محبت حضرت به فرزندان، هم فضای خانه را نورانی و خوشبو می کند، هم پایه های خانواده را مستحکم می سازد و هم آینده خانواده فرزندان را بیمه می کند.
۷. نیاز خانواده ها
بسیاری از والدین در امر تربیت فرزندان به مشکل برمی خورند. نشانه وجود این مشکلات، فراوانی مراکز مشاوره در سطح کشور، پرداختن مراکز ارتباطی و رسانه ای به این مهم و نیز چاپ کتاب ها و مقاله های علمی فراوان دراین باره است. به جرات می توان ادعا کرد که اگر والدین بکوشند محبت اهل بیت (ع)، بویژه حضرت مهدی (عج) را از راه صحیح به فرزندان خود انتقال دهند، بسیاری از مشکلات تربیتی فرزندان را حل خواهند کرد و نیازی به اضطراب، دغدغه خاطر و صرف هزینه های فراوان نخواهند داشت. البته راه صحیح تربیت و انتقال محبت مهم است که در بخش راهکارها به آن خواهیم پرداخت.
مفاهیم کلیدی
برای روشن شدن فضای مفهومی بحث، لازم است چند واژه کلیدی را تعریف کنیم:
خانواده: جامعه شناسان، خانواده را بر گروهی از انسان ها اطلاق می کنند که از راه خون، زناشویی یا فرزندپذیری با یکدیگر ارتباط می یابند و طی یک دوره زمانی نامشخص با هم زندگی می کنند.(۹)
خانواده، اولین و کوچک ترین جامعه ای است که افراد در آن پرورش می یابند و نیروهای درونی و استعدادهای طبیعی خود را شکوفا می سازند. خانواده، آمادهگاهی برای ورود بهتر و موفق تر به جامعه بزرگ انسانی است. بی شک عوامل بسیاری در شکلدهی به شخصیت انسان ها مؤثر است؛ محیط طبیعی، وراثت، جامعه و ...، اما در این میان، نقش خانواده برجستگی ویژه ای دارد. بخش مهمی از شخصیت انسان در خانواده شکل می گیرد و گزافه نیست اگر بگوییم پایه های خوشبختی و بدبختی هر فرد در جامعه کوچک خانواده بنا نهاده می شود. انسان ها، الفبای زندگانی و چگونه زیستن را ابتدا از خانواده می آموزند و این از واقعیت دور نیست؛ زیرا بخش زیادی از دوران شکلگیری شخصیت انسان (دوران کودکی) در ارتباط با اعضای خانواده سپری می شود.
از نظر جامعه شناسان، خانواده دو گونه است: خانواده گسترده و خانواده هسته ای. خانواده گسترده، بر رابطه خونی تعداد گسترده ای از افراد و گروهی مرکّب از سه نسل یا بیشتر مبتنی است که در یک مسکن یا در نزدیکی هم زندگی می کنند.(۱۰) خانواده هسته ای، به یک واحد خانوادگی بنیادی که از همسر، شوهر و فرزندانشان ترکیب شده، اطلاق می شود.(۱۱)
خانواده با هر کدام از از این ساختارها، کارکردهایی دارد که نیازهای اساسی اعضای خود را برآورده می-سازد. در ذیل به چند نمونه از کارکردهای مهم خانواده اشاره می کنیم:
۱. تنظیم رفتار جنسی و زاد و ولد؛
۲. مراقبت و محافظت از کودکان، ناتوانان و سالمندان؛
۳. امنیت اقتصادی اعضا؛
۴. اجتماعی کردن فرزندان.
با صنعتی شدن جوامع، خانواده بخشی از کارکردهای خود را به نهادهای اجتماعی دیگر واگذار کرد. با این همه، هنوز هم در بسیاری از جوامع، خانواده از مهم ترین عوامل اجتماعی کردن فرزندان است.
اجتماعی کردن، یکی از کارکردهای مهم خانواده، جامعه پذیر کردن یا اجتماعی کردن کودکان است. جامعهپذیری، فرایندی است که انسان ها از راه آن، شیوه های زندگی را فرا می گیرند، شخصیت مییابند و آمادگی عملکرد در جامعه را به دست میآورند. انسان ها از راه درونی ساختن فرایند اجتماعی شدن، یاد می گیرند چگونه باید نیازهای زیستی بنیادی شان را به شیوه ای از نظر اجتماعی مقبول، برآورده سازند.(۱۲)
جامعه شناسان، چند چیز را از عوامل اجتماعی شدن برشمرده اند: خانواده، مدرسه، گروه همسالان و رسانه های همگانی.
خانواده از مهم ترین عوامل فرایند اجتماعی شدن است؛ زیرا این فرایند از درون خانواده آغاز می شود. خانواده، نماینده تمامی جهان پیرامون کودکان است. تصویری که کودکان از خود دارند، به این بستگی دارد که اعضای خانواده، چه احساسی درباره آنان دارند. به همین دلیل، برداشت آنها از خودشان، جهان و مردم پیرامونشان، تحتتأثیر رویکرد و باورداشت های خانواده شکل می گیرد. به عبارت روشن تر، ارزش هایی که فرد می پذیرد و نقش های گوناگونی که از او انتظار می رود، همه و همه در چارچوب محیط خانواده آموخته می شود. نخستین وابستگی های عاطفی، در خانه برای کودک شکل می گیرد و زبان را در خانه می آموزد پس نقطه آغازینِ درونی شدن ارزش ها و هنجارها برای کودک، خانه است. شاید به همین دلیل در روایات پیشوایان دینی ما، خانواده، بهترین و محکم ترین بنا معرفی شده است. حضرت رسول (ص) می فرماید:
مَا بُنِیَ فِی الْإِسْلَامِ بِنَاءٌ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَعَزُّ مِنَ التَّزْوِیج؛(۱۳)
در اسلام بنایی، در نزد خدا محبوبتر و محکمتر از ازدواج، بنا نشده است.
حضرت امام خمینی (ره) درباره نقش مهم خانواده در جامعهپذیر کردن و تربیت فرزندان می فرماید:
نقش خانواده و بخصوص مادر در نونهالان و پدر در نوجوانان، بسیار حساس است و اگر فرزندان در دامن مادران و حمایت پدران متعهد به طور شایسته و با آموزش صحیح تربیت شده و به مدارس فرستاده شوند، کار معلمان نیز آسان تر خواهد بود. اساساً تربیت از دامان پاک مادر و جوار پدر شروع می شود و با تربیت اسلامی و صحیح آنان، استقلال و آزادی و تعهد به مصالح کشور پایه ریزی می شود.(۱۴)
ذکر این نکته نیز شایسته است که فرایند اجتماعی شدن، ویژه دوران کودکی نیست بلکه این فرایند از همان ماه های اولیه تولد آغاز میشود و تا پایان عمر انسان ادامه می یابد. البته سرعت، شدت و تأثیرگذاری این فرایند در دوران خردسالی، یعنی دورانی تأثیرپذیری فرد از خانواده، بیش از مراحل دیگر زندگی است.
پیش از این گفتیم که یکی از کارکردهای مهم نهاد خانواده، اجتماعی کردن فرزندان است. نیز بیان کردیم که اجتماعی کردن، فرایندی است که در آن، افراد جامعه، ارزش ها، عقاید و الگوهای فکری و عملی جامعه خویش را فرا می گیرند. یکی از ارزش های مهم جامعه اسلامی ما که خانواده باید آن را به فرزندان انتقال دهد، محبت و دوستی پیامبر (ص) و اهلبیت(ع) او، بویژه امام زمان (عج) است. محبت حضرت مهدی،(عج) ارزشی است که میتواند از راه خانواده به فرزندان انتقال یابد. اصولاً انتقال محبت آن حضرت (عج)، در راستای کارکرد اجتماعی کردن و انتقال ارزش های جامعه به فرزندان است. محبت اهل بیت (ع) در جامعه ما ارزش بوده، وظیفه انتقال این ارزش به نسل های بعد، بر عهده عوامل اجتماعی کننده، بویژه خانواده است.
محبت، از ماده حب و به معنای دوستی، دوست داشتن و علاقه است.(۱۵) وقتی گفته می شود، من به فلان شخص محبت دارم، بدان معناست که او را دوست می دارم. در محبت سه عنصر مهم وجود دارد: محب و دوستدار، یعنی کسی که دیگری را دوست می دارد؛ محبوب، یعنی کسی که دیگری او را دوست دارد؛ حب، یعنی علاقه و دوستی. >br> محبت ورزیدن، از اموری است که در نهاد انسان ها به امانت نهاده شده است. اگر دوستی و محبت بین افراد اجتماع نبود، زندگی با یکدیگر امکان نداشت. محبت، گوهری است که نوع انسانی را به همدیگر نزدیک می سازد. در روایات دینی ما، محبت روی دیگر دین است. امام صادق (ع) می فرماید:
هَل الدّینُ الّا الحُبُّ؟(۱۶)
آیا دین چیزی جز دوستی است؟
نیز از آن حضرت است که:
الدّینُ هو الحُبُّ و الحُبُّ هو الدّینُ؛(۱۷)
دین، دوستی است و دوستی، دین است.
این روایات، نقش برجسته محبت و محبت ورزی را در اجتماع دینی و کارکردهای مثبت آن در بقا و حفظ همبستگی اجتماعی بیان می کند. در این میان، محبت ورزیدن به اهل بیت (ع)، ویژگی خاص خود را دارد و در روایات پیشوایان دینی ما، نشانه ایمان شمرده شده است.
پیامبر اکرم (ص) می فرماید:
لایُؤمنُ احدُکم حتّی أکُونَ احبَّ الیه من نفسِه وَ أهلی أحَبَّ الیه من اهلِه؛(۱۸)
هیچکدام از شما ایمان کامل ندارد، مگر اینکه مرا از خودش و اهل بیتم را از اهلبیت خودش بیشتر دوست داشته باشد.
نیز محبت اهلبیت، نشانه دستیازی به خیر دنیا و آخرت دانسته شده است:
مَن رَزَقَه الله حُبُّ الائمةِ من اهلِ بیتی فقد أصابَ خیرَ الدنیا و الآخرةِ، فلایَشُکَنَّ أنَّه فی الجَنَّةِ؛(۱۹)
خداوند به هر کس محبت اهلبیتم را روزی دهد، او خیر دنیا و آخرت را به دست آورده و نباید شک کند که از اهل بهشت است.
نیز از پیامبر اسلام (ص) نقل شده که فرمود:
حُبّی و حبُّ اهلِ بیتی نافعٌ فی سبعةِ مواطنَ أهوالُهنَّ عظیمةٌ: عند الوفاةِ و فی القبرِ و عندَ النشورِ و عندَ الکتابِ و عندَ الحسابِ و عندَ المیزانِ و عندَ الصّراطِ؛(۲۰)
دوستی من و دوستی خاندانم در هفت جا که وحشت آن زیاد است، به شما نفع می رساند: هنگام مرگ، در قبر، هنگام برانگیخته شدن، هنگام نوشتن اعمال، هنگام حساب، هنگام سنجش اعمال و هنگام عبور از صراط.
روایات دراینباره بسیار است. ما به همین مقدار بسنده میکنیم و خواننده گرامی را دعوت می کنیم در کتاب های مفصل، دیگر روایات را مطالعه کند.
اخلاص در تربیت
نکته اول پیش از پرداختن به بحث راهکارها که می تواند نوع نگاه ما را عوض کند و راهکارها را کارآمد و مؤثر سازد، توجه به بحث اخلاص است. گرچه در مکتب های مختلف تربیتی چنین بحثی جایگاهی ندارد، در مکتب اسلام یکی از شاخص های مطلوبیت امور، اخلاص است. لذا می توان به آن در امور تربیتی و بویژه انتقال محبت حضرت به فرزندان توجه کرد تا از برکات فراوان آن بهره مند شد. در ابتدا به چند روایت در مورد اخلاص توجه کنید:
۱. امام صادق(ع) می فرماید:
لابدَّ للعبدِ مِن خالصِ النّیةِ فی کلِّ حرکةٍ و سکونٍ، اذ لولم یکن بهذا المعنی یکونُ غافلا و الغافلون قد وصفهم اللهُ بقولِه ان هم کالانعامِ بَل هم أضَلَّ سبیلا؛(۲۱)
بنده باید نیت خود را در هر حرکت و سکونش، خالص کند. در غیر اینصورت، از غافلان شمرده می شود؛ غافلانی که خداوند آنها را مثل چارپایان، بلکه گمراه تر معرفی کرده است.
۲. امام علی (ع) می فرماید:
طوبی لِمَن أخلص لله عَمَلَه و علمَه و حبَّه و بغضَه و اخذَه و ترکَه و کلامَه و صمتَه و فعلَه و قولَه؛(۲۲)
خوشا به حال آنکه عمل، علم، حب، بغض، انجام، ترک، کلام، سکوت، کردار و گفتارش را فقط برای خدا انجام دهد.
۳. حضرت علی(ع) میفرماید:
العملُ کلُّه هباءً الّا ما أخلص فیه؛(۲۳)
هر عملی بر باد است، جز مقداری که در آن خلوص نیت باشد.
بنابراین، والدین محترم باید بر اساس این روایات، اخلاص در تربیت را رعایت کنند و هدفشان، افتخار و بالیدن به فرزند خود نزد دیگران یا امور مادی و دنیوی نباشد. اگر هدف و نیت فقط خدا بود و اینکه فرزند امانت الهی است که من وظیفه دارم او را خوب پرورش دهم تا نزد خدا و اولیای او سرافراز باشم، برکات بسیاری در دنیا و آخرت از این فرزند نصیب والدین و جامعه میگردد که در روایات به برخی از آنها اشاره شده است:
۱. امام علی (ع) میفرماید:
فی اخلاصِ النیّاتِ نَجاحُ الامورِ؛(۲۴)
موفقیت کارها در اخلاص است.
۲. حضرت علی (ع) فرموده است:
مَن اخلص بَلَغ الآمالَ؛(۲۵)
کسی که اخلاص داشت، به آرزوهای خود خواهد رسید.
نکته آخر اینکه کار خالصانه اندک، بهتر از کارهای فراوان بدون این صفت است. لذا اگر در امر تربیت و به ویژه انتقال محبت حضرت به فرزندان اخلاص باشد، تلاش کم والدین، اثر بخشتر از تلاشهای بسیار بدون اخلاص خواهد بود. حضرت نبی اکرم (ص) میفرماید:
أخلص دینَکَ یَکفیکَ القلیلُ من العملِ؛(۲۶)
قلبت را خالص کن که همان عمل کم برای تو کافی است.
استمرار در تربیت
نکته دوم بحث استمرار در تربیت دینی و انتقال محبت حضرت است. کودک باید از کوچکی تا بزرگسالی، محبت حضرت را نوش جان کند و با تمام وجود آن را لمس نماید. همانطور که فرزند به غذا احتیاج دارد و والدین بر خود فرض میدانند همواره نیازهای جسمی او را برآورده سازند، در امور دینی و محبت اهلبیت(ع) نیز این باید همیشگی باشد؛ البته این کار در هر سنی به شیوه خاص خود و متناسب با توانایی فرزندان است. در بحث آسیبها بیشتر به این بحث میپردازیم.
شاهد این مدعا که استمرار شرط لازم در امور تربیتی است، افزون بر اعتراف هر صاحب خرد و تجربههای فراوان، حقوق متقابل والدین و فرزندان بر یکدیگر است. بر این اساس، هنگامی که فرزند کوچکتر است، حق او بر والدین بیشتر است و به مرور زمان که رشد میکند و بزرگتر میشود، حق والدین بر او بیشتر میشود. در هر حال، هر دو بر یکدیگر حق دارند. از این رو، امیر مؤمنان علی(ع) هنگام بازگشت از صفین، در نامهای به فرزند خود امام حسن(ع)، حق فرزند بر پدر را بیان میکند.(۲۷) شایسته است این نامه تحت عنوان منشور تربیتی برای خانوادهها مطرح شود.
راهکارهای انتقال محبت حضرت
پس از بیان نقش مهم خانواده در جامعهپذیر کردن فرزندان و اینکه انتقال محبت حضرت، یکی از کارکردهای خانواده اسلامی است، نوبت به بیان راهکارهای انتقال محبت به فرزندان میرسد؛ راهکارهایی که رعایت آنها، حضرت را محبوب فرزندان خواهد کرد.
البته نکته اینجاست که شیوههای رفتاری پیشنهادی، غالباً بر اساس روایات بوده و منحصر در این موارد نیست. پس این هنر والدین است که بتوانند با شیوههای جذاب، عشق و محبت را در وجود فرزندان خویش نهادینه سازند.
۱. عامل وراثت و زیستشناختی (انتقال ویژگیهای جسمی و روانی پدر و مادر به فرزندان)
نقش وراثت و انتقال خلق و خویهای والدین به فرزندان بر کسی پوشیده نیست. وراثت با وجود اختیار فرزندان، زمینه و بستر مناسبی برای پذیرش و حرکت فرزندان به سمت و سوی خاص را فراهم میآورد.
در ذیل، به چند مورد از مواردی که به نوعی به تأثیر وراثت در روایات آمده، اشاره میکنیم.
الف) دقت در انتخاب همسر و مادر فرزندان پیش از ازدواج.
پیامبر اسلام (ص) فرمود:
تَزَوَّجُوا فی الحِجزِ الصالح، فانَّ العِرقَ دسّاسٌ؛(۲۸)
با خانواده خوب و شایسته وصلت کنید، زیرا خون اثر دارد.
نیز آن حضرت میفرماید:
تخیّروا لِنُطفِکُم فانّ النساء یَلِدنَ اشباهَ اخوانِهِنَّ و اَخَواتِهنَّ؛(۲۹)
برای نطفههای خود گزینش کنید، زیرا زنان، بچههایی همانند برادران و خواهران خود به دنیا میآورند.
همچنین بعضی از روایات، از ازدواج با افرادی نهی کرده است؛ مثل زن زیبارویی که در خانواده فاسد رشد کرده است،(۳۰) زن احمق، زن بد زبان، مرد شرابخوار، بد اخلاق و ... . این روایات در حقیقت به نوعی نقش وراثت را در انتقال ویژگیها از والدین به فرزندان بیان میکنند. از این رو، برخی از دانشمندان نقش وراثت را در ناهنجاریهای اجتماعی و تبهکاران برجسته کردهاند.
در تأثیر وراثت در تربیت، به نفرین حضرت نوح در قرآن توجه کنید که از خدا میخواهد کسی از کافران را برجای نگذارد تا دیگر نسل پلید و کافرزاده نشود:
وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنْ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَلَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا؛(۳۱) نوح گفت: پروردگارا! هیچکس را از کافران بر روی زمین مگذار، چرا که اگر تو آنان را باقی نهی، بندگانت را گمراه میکنند و جز پلیدکار ناسپاس نزایند.
امیر مؤمنان علی(ع) میفرماید:
حُسنُ الاَخلاقِ بُرهانُ کَرَمِ الاَعراقِ؛(۳۲)
خوی نکو، نشان وراثت نیکوست.
تأثیر وراثت، به معنای اختیار نداشتن انسان نیست؛ بلکه بیان روند طبیعی انتقال صفات از اصل به فرع است. در حقیقت سعادت، شقاوت، کفر، ایمان و ... در کودک حالت تعلیقی دارد که چون در محیط مساعد قرار گیرد، به فعلیت میرسد. به بیان دیگر، «نقش وراثت آن است که زمینههای سرشتی را قویتر میکند و ضریب امکان تحقق آنها را در شرایط محیطی مناسب افزایش میدهد».(۳۳)
پس اگر انسان در انتخاب همسر دقت کند و عوامل دینی و اخلاقی را در اولویت قرار دهد، زمینه و بستری فراهم میآورد تا در آینده بتواند به آسانی محبت حضرت مهدی(ع) را به فرزند خود انتقال دهد.
ب) لقمه حلال
خوردن و آشامیدن، شرط حیات انسان و امری است که امر ونهی نمیپذیرد. اما اینکه انسان چه چیزی را بخورد و چه چیزی را نخورد، مهم است. از این رو مکتب اسلام، برای این مساله اهمیت فراوان قایل شده و آیات و روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد:
فَکُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالاً طَیِّبًا؛(۳۴) نیز در حدیث شریف است که پیامبر (ص) فرمود:
طَلبُ الحلالِ فریضةٌ علی کلِّ مسلمٍ؛(۳۵)
طلب روزی حلال بر هر مسلمانی واجب است.
همچنین مسلمانان از پیامدهای بد غذای حرام برحذر شدهاند:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ؛(۳۶)
ای اهل ایمان! مال یکدیگر را به ناحق نخورید.
بنابراین، والدین پیش از به دنیا آمدن فرزند، باید بدانند چه غذایی میخورند تا بستری مناسب را آماده کنند که در آینده فرزندشان آمادگی پذیرش محبت اهلبیت (ع) را بیابند.
ج) آداب زمان بسته شدن نطفه
در این زمینه سفارشهای بسیاری شده است؛ از جمله خواندن دعاهای وارده، با طهارت بودن، زمان خاص و رعایت مکان. حتی کنترل افکار و خطورات ذهنی هم میتواند نطفه فرزندی را شکل دهد که در آینده دستورات دینی و محبت حضرت حجت را به راحتی بپذیرد.(۳۷)
د) آداب بارداری
همه رفتار و گفتار انسان، مثل رفت و آمدها، شنیدنیها، گفتنیها، نگاهها، اندیشهها، خواندنیها و ...، همه به نحوی در نوزاد اثر میگذارد.
هـ) آداب شیردادن
شیردادن نوزادان آدابی دارد؛ مثل با وضو بودن، رو به قبله بودن و ... . یکی از رمزهای موفقیت بزرگان دین که به مقامات عالی دینی رسیدند، رعایت همین مسایل از سوی مادران و پدران ایشان بوده است.
۲. الگوهای نقش
منظور از الگوهای نقش، کسانی هستند که فرزند رفتار آنها را سرمشق خویش قرار میدهد و برای او الگو به شمار میآیند؛ مثل والدین، دوستان و ... . والدین در اینباره دو نقش برعهده دارند:
الف) خودشان همانند الگو، در گفتار و کردار محبت حضرت را در دل فرزند به وجود آورند. در این صورت، ابتدا باید خودشان حضرت را دوست بدارند و این محبت در کردار و گفتارشان بروز یابد. بنابراین، والدین که الگوی کودکان هستند، باید عاشق حضرت باشند و این عشق را نشان دهند؛ برای مثال، هنگام شنیدن نام حضرت، ادای احترام کنند و ... .
ب) پدر و مادر باید الگوهای خوب را به فرزند معرفی کنند. به بیان دیگر، زمینهای فراهم آورند تا فرزندشان به سمت الگوهای مثبت گرایش یابد. این الگوها عبارتاند از: دوستان، محیط آموزشی و تربیتی( ثبتنام در مدرسهای مناسب یا مراکز فرهنگی خاص) و خویشان و آشنایان. خلاصه، فرزند باید با کسانی ارتباط داشته باشد که عاشق حضرت حجتاند تا در نتیجه، فرزند در ارتباط با آنها، بر اثر الگوپذیری، محبت حضرت در درونش نهادینه شود.
البته این امر نباید حالت تحمیلی یابد که کودک را مجبور به دوستی با کسی کنیم بلکه با شیوههای نرم و مناسب، زمینه دوستی فرزند با افراد، گروهها و مراکز مناسب را فراهم آوریم تا خودش با میل و رغبت به سمت آنها برود.
۳ . فرهنگ سازی
منظور آن است که والدین در راه ارزش جلوه دادن محبت حضرت به طوری تلاش کنند که این محبت و دوستی، یکی از ارزشهای مهم برای فرزند تلقی شود. در اینباره لازم است پدر و مادر نکاتی را رعایت کنند:
الف) تعظیم و تکریم حضرت از سوی والدین که پیشتر بیان شد
ب) بیان زیباییهای حضرت
هر انسانی، عاشق زیبایی است. بنابراین، اگر ما زیباییها و صفات نیک حضرت را به زبان کودکان بیان کنیم، آنها عاشق حضرت میشوند، چنانکه حضرت صادق (ع) میفرماید:
خداوند بندهای را که ما اهلبیت(ع) را نزد مردم محبوب کند، رحمت نماید. ... همانا به خدا سوگند اگر سخنان زیبای ما را برای مردم روایت میکردند، به سبب آن عزیزتر میشدند.( ۳۸)
در اینجا برای نمونه، به چند مورد از زیباییهای رفتاری و ظاهری حضرت اشاره میکنیم:
۱. کمک به شیعیان ستمدیده: در نوشتهای از حضرت به شیخ مفید اینچنین آمده است:
ما نظر خود را از شما بر نمیگیریم و فراموشتان نمیکنیم که اگر چنین بود، گرفتاریها شما را از پای میانداخت.( ۳۹)
۲ . مهربانی با شیعیان: حضرت صادق (ع) میفرمایند:
... البته ما به شما از خودتان مهربانتریم.( ۴۰)
۳. پدر بودن حضرت برای پیروانشان : احادیثی که اشاره دارد امام در مورد مؤمنان، به منزله پدری مهربان، بلکه مهربانتر از پدر است.
۴ . ناراحتی حضرت با ناراحتی شیعیان : در برخی احادیث آمده که امام در ناراحتی شیعیانش محزون میشود و در مصائب آنها متأثر و در بیماری ایشان بیمار.
۵. زیبایی ظاهری حضرت: در روایات متعدد آمده که حضرت مهدی(عج) ، شبیهترین افراد به پیامبر (ص) است و میدانیم که نبی مکرم اسلام (ص) زیباترین و خوش صورتترین مردم بوده است. همچنین در برخی روایات آمده که:
المهدی طاووس اهل الجنة؛(۴۱)
مهدی، طاووس بهشتیان است.
مهی که حسن جمالش ز ماه نیکوتر
قدی ز شاخة شمشاد و سرو رعناتر
ز پرتو رخ نورانیش قمر طالع
درونِ گونة سرخش غروب مهر، نگر
به ملک خویش درآورده هر چه زیبایی
که حسن مردم زیبا از او بود یکسر
۶ . دعای حضرت در حق ما : در نوشتهای که از حضرت رسیده، ایشان چنین مینویسد:
... زیرا ما با دعایی که از خداوند زمین و آسمان پوشیده نیست، در پی حفظ آنان(شیعیان) هستیم.( ۴۲)
ج) بیان جایگاه والای امام در نظام عالم و فواید امام
با توجه به اینکه انسانها شیفته افراد بزرگ و بزرگوار هستند، میتوان با بیان اینکه حضرت واسطه فضل الهی بر بندگان و مایه قوام و ایستادگی آسمانها و زمین است، و نیز تمام نعمتهای الهی به واسطه آن حضرت به ما میرسد و نشناختن حضرت با زندگی و مرگ جاهلی مساوی است، محبت حضرت را در دل فرزندان پدید آورد.
د) زیباییهای دوران ظهور حضرت
به یقین اگر فرزندان ما درک کنند که هنگام ظهور، مردم و طبیعت چقدر زیبا میشوند، عاشق ظهور حضرت و خود ایشان میشوند. به چند نمونه از ویژگی دوران ظهور اشاره میکنیم:
۱. هیچ انسان فقیری پیدا نمیشود که انسان به او صدقه بدهد؛
۲. زمین و آسمان تمام نعمتهای خود را ارزانی میکنند، به طوری که زمین سرسبز و پر آب با میوههای فراوان میشود؛
۳. امنیت فردی، اجتماعی و اخلاقی کامل در زمین حاکم میشود؛
۴. همه مشکلات و گرفتاریها برطرف میشود؛
۵. انسانهای با ایمان حاکم زمین خواهند شد؛
این روایات، به طور تفصیلی در روایات عصر ظهور بیان شده است و میتوان به آنها مراجعه کرد.( ۴۳)
هـ) دقت والدین در نام نهادن بر فرزندان
یکی از حقوق فرزندان بر والدین، نام نیک نهادن بر آنهاست. شاید دلیل آن این باشد که در حقیقت همین نامگذاری، به نوعی بیان ارزشها و تلقین این نکته است که اهلبیت(ع) برای ما جایگاه ویژه دارند. پس بدون تردید، ذکر نام نیک معصومان، باعث تأثیرپذیرفتن از آنها در کردار کودکان میشود. وقتی نام مهدی در فضای خانه برده شود، باعث یادآوری حضرت نزد فرزندان است که مقدمه محبت ایشان را فراهم میآورد.
و) برپایی جلسات یاد حضرت در منزل، به ویژه جشن میلاد حضرت
معمولاً فرزندان، عاشق مراسم جشن و شادی هستند. بنابراین، اگر والدین بکوشند دستکم در نیمه شعبان جشن مختصری در منزل برپاکنند و از خویشان و فامیل دعوت نمایند و پذیرایی مختصری به عمل آورند، این کار اندک اندک عشق و محبت حضرت مهدی (عج) را در دل فرزندان میکارد. یکی از دانشمندان سنی مصری، کتابی در مورد فضیلتهای حضرت زهرا (ع) به نام فاطمة و الفاطمیون نوشته است. وقتی از او انگیزهاش را درباره نوشتن این کتاب پرسیدند، پاسخ گفت که در کودکی پدرم به مناسبت ایام ولادت حضرت زهرا (ع) مجلس جشن در خانه برپا میکرد و من از مهمانان پذیرایی میکردم و از همان کودکی، محبت حضرت زهرا (ع) در دل من ایجاد شد.
ز) تشویق فرزندان
اگر فرزند کاری انجام داد که علاقه او را به حضرت حجت (عج) میرساند، مثل بلند شدن هنگام شنیدن نام حضرت، رفتن به مکانهای منتسب به ایشان مثل جمکران و ...، او را تشویق کنیم و بگوییم حضرت هم تو را دوست دارد. این کار در درازمدت باعث ژرف شدن رابطه فرزند با حضرت صاحبالامر خواهد شد.
ح) حضور در مکانهای مرتبط با حضرت
اگر والدین همانطور که در مورد پوشاک و خوراک فرزندان احساس مسوولیت میکنند و همواره این نیاز را به شکل شایستهای برطرف میسازند، در مورد نیازهای معنوی او نیز این احساس را داشته باشند، فرزندانی با تربیت اسلامی، تقدیم جامعه خواهند داد. از این رو، اگر از برنامههای خانوادهها، حضور در مجالس یاد حضرت، مثل دعای ندبه، مجالس جشن و شادی، مجالس ذکر اهلبیت(ع) و سخنرانی، مجالس معرفتی درباره حضرت، حضور در مسجد جمکران قم و ... باشد، به یقین فرزندانی عاشق وجود نازنین حضرت (عج) تربیت خواهند کرد؛ زیرا حضور در آن مکانها و مجالس، باعث یادآوری حضرت میشود. همین یادآوری، سبب میشود که کودک خود را در حضور حضرت احساس کند و برای حرکت به سمت و سویی بکوشد که حضرت بدان علاقه دارد. در حقیقت همه اینها زمینه محبت حضرت را فراهم میآورد.
ط) دعا کردن
نقش دعا و توسل در رسیدن به خواستهها چنان روشن است که نیازی به استدلال ندارد؛ چون همه ما در زندگی بارها آن را تجربه کردهایم. اما متأسفانه نکتهای که شاید از آن غفلت شده، دعا کردن والدین برای فرزندان است تا در مسیر صحیح قرار بگیرند. در اهمیت دعا برای فرزندان همین بس که حضرت امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه، دعای ۲۵ را به فرزندان خود اختصاص میدهد و از خداوند نیکبختی آنها را میخواهد.
نکته دیگر اینکه، مردان بزرگ، از دعای والدینشان بسیار تأثیر پذیرفتهاند. برای مثال، مرحوم علامه مجلسی نویسنده کتاب بحار الانوار، به برکت دعای پدر خویش به این مقام بلند رسید؛ چرا که وقتی ایشان نوزاد بوده، شبی پدرش در نماز شب، احساس میکند الان هر دعایی بکند، برآورده میشود. در همان هنگام، فرزندش یعنی علامه مجلسی که در گهواره بوده، از خواب بیدار میشود و گریه میکند. پدر هم در همان حال در حق او دعا میکند و بعدها ایشان به این مقام بزرگ میرسد.( ۴۴)
نیز این نکته جالب به نظر میرسد که مستحب است انسان در قنوت نماز صبح خویش این دعا را بخواند:
رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا؛(۴۵)
نتیجه این که نباید از نقش مهم دعا در تربیت فرزندان و ایجاد محبت حضرت در دل آنها غافل بود.
ی) هدیه دادن به فرزند در مناسبتهای مربوط به حضرت
اگر قرار است چیزی برای فرزند تهیه شود، یا مسافرتی که میپسندد یا غذایی که او دوست دارد برایش فراهم شود، بهتر است در زمانهایی انجام گیرد که منتسب به حضرت است. این خود در جلب محبت به حضرت بسیار مهم به نظر میرسد. برای مثال، روزهای جمعهها که متعلق به حضرت است، غذایی برای کودک درست شود که او دوست دارد.
نکته : اگر موارد پیشگفته را در قالب هنر اجرا کنیم، بسیار تأثیرگذارتر خواهد بود. برای مثال، ویژگیها و زیباییهای حضرت را در قالب داستان، فیلم، کتاب، لوح فشرده و... به فرزندان خود منتقل کنیم.
آسیب شناسی انتقال محبت
ایجاد و انتقال محبت، مانند هر کار دیگری، آفتها و آسیبهای خاص خود را دارد. اصولاً هر کار با ارزش و مهم، با بیتوجهی به معنای واقعی و غفلت از راههای صحیح ایجاد یا انتقال آن، میتواند اثر عکس داشته باشد. محبتورزی نیز چنین است. برای دوری جستن از این آفتها و آگاهیبخشی به خانوادهها در انتقال محبت اهلبیت، به آسیبشناسی ایجاد محبت میپردازیم.
۱. سطحینگری در معنای محبت
محبت، از مفاهیم ارزشی در همه فرهنگهاست و همه جوامع انسانی، محبت ورزیدن به دیگران را به اعضای خود توصیه میکنند. آموزههای دینی نیز محبت را که ارزشی انسانی است تأیید و تأکید کرده است. البته بدون تردید در فرهنگهای گوناگون، تعریفهای متفاوتی از محبت ارائه میشود. نباید انتظار داشت به صرف اشتراک همه جوامع در ارزش تلقی کردن محبت، معنای محبت نیز در بین همه جوامع و فرهنگها یکسان باشد؛ بویژه در جوامع دینی که فرهنگهای ملی و انسانی با آموزههای دینی درآمیخته و ساحت جدیدی یافته است.
والدین و مربیان که دغدغه تربیت درست دینی دارند، باید خود با معنای واقعی محبت به فرهنگ دینی آشنا شوند تا در انتقال آن، به خطا و اشتباه نیفتند. سوگمندانه باید گفت که برخی از والدین و مربیان که درد دین داشته و بر ارزش بودن محبت اهلبیت(ع) آگاه هستند، به دلیل ناآشنایی با معنای درست و دینی از محبت، به مسیرهایی کشیده میشوند که نه تنها به شاهراه سعادت نمیانجامد، بلکه سر از ناکجا آباد شقاوت و بدبختی در میآورد. اما به راستی معنای واقعی محبت چیست؟ با دقت و تأمل در روایاتی که از پیشوایان دینی ما رسیده، میتوان معنای درست محبت را دریافت. آنچه از مجموع این روایات استفاده میشود، این است که محبت یعنی دوست داشتن اهلبیت(ع) در عمل. در این میان، احساسات و گرایشهایی که با شناخت و معرفت همراه باشد، استحکام بیشتری دارد و در مقابل تندباد شبهههای مخالفان، استقامت بیشتری از خود نشان میدهد. اما اگر احساس و گرایش فرزندان ما درونی شده باشد و با پشتوانه معرفتی همراه نباشد، دور نیست که با وزش اندک شبهة بیبنیانی، این محبت از کف او ربوده شود. البته روشن است که منظور ما از پشتوانه معرفتی، استدلالهای سنگین و درکناشدنی فلسفی برای کودکان نیست بلکه غرض این است که در کنار انتقال محبت در حد فهم کودکان، آن را با معرفتی قابل فهم درآمیخته و به آنها بنوشانیم. حال ممکن است این سؤال رخ بنماید که منظور از محبت واقعی با پشتوانه محکم چیست؟
با دقت و تأمل در روایاتی که از پیشوایان دینی به ما رسیده، میتوان معنای صحیح و کامل محبت را دریافت. آنچه از مجموع این روایات به دست میآید، این است که محبت یعنی دوستی همراه با عمل به دستورات اهلبیت(ع) و به عبارت دیگر، دوستی اهلبیت، و در گفتار، کردار و پندار مانند آنان بودن.
چنین محبتی میتواند سعادت و خوشبختی را برای خانوادهها به ارمغان آورد. این مطلب را میتوان به خوبی از کلام امام باقر(ع) استفاده کرد. ایشان به جابر جعفی میفرماید:
یا جابرُ! بَلِّغ شیعتی عنیالسلامَ و أعلِمهم أنّه لا قُربةَ بیننا و بین الله عزَّوَجلَّ ولا یَتَقَرَّبُ الیه إلّا بالطاعةِ له. یا جابر! من أطاعَ اللهَ و أحَبَّنا فَهو ولیُّنا و من عَصی اللهَ لَم ینفعه حُبُّنا؛(۴۶)
ای جابر! از طرف من به شیعیانم سلام برسان و به آنان بگو هیچ نزدیکی بین ما و خداوند وجود ندارد و نزدیکی به او حاصل نمیشود، مگر به پیروی از او. ای جابر! هر کس خدا را اطاعت کند و ما را نیز دوست بدارد، دوست ماست و هر کس خدا را فرمانبرداری نکند، دوستی ما برای او ثمربخش نخواهد بود.
از این روایت استفاده میشود که محبت اهلبیت(ع)، پیوندی ناگسستنی با فرمانبرداری خداوند دارد. کسانی محبت واقعی به ائمه اطهار(ع) دارند که در گفتار، کردار و اندیشهشان مانند اهلبیت عمل کنند.
۲. عدم ایجاد انگیزه در فرایند انتقال محبت
انسان برای انجام هر کاری در درجه نخست نیازمند انگیزهای است که وی را برای انجام آن آماده سازد. انگیزه، عاملی است درونی که رفتار انسان را در راه رسیدن به هدفی خاص هدایت میکند. گرسنگی، انگیزهای است برای رفتن به طرف غذا و برطرف کردن تنش حاصل از گرسنگی. نیاز به توجه و مقبولیت هم، عاملی است برای رفتار کردن براساس معیارهای دیگران. این انگیزهها در میان انگیزههای دیگر، عامل شکلگیری رفتار انسانها به شمار میآید. هر رفتاری که از انسان سر میزند، در لایهای از آن، انگیزه یا انگیزههایی آشکار یا پنهان است.
در تربیت و ایجاد محبت اهلبیت(ع)، ما در پی آن هستیم که فرزندان با انگیزههای خود و گامهایی که خود برمیدارند، در راه رسیدن به اهداف مطلوب تلاش کنند. به وجود نیاوردن انگیزه در راستای انتقال محبت امام زمان(عج) و سعی در انتقال اجباری این محبت، اثری عکس خواهد داشت. جبر آشکار، نه تنها ایجاد انگیزه نکرده، آن را ضعیف و گاه تبدیل به ضد خود میکند.
انسان برای انجام هر کار، به سه جز رفتاری احتیاج دارد: اول اینکه باید شناختی درباره آن کار داشته باشد؛ دوم اینکه باید از انگیزه کافی برای آن کار برخوردار باشد؛ یعنی یک نیروی روانی او را به سمت انجام آن کار سوق دهد؛ سوم،حرکت به سوی انجام کار. سه جز شناخت،انگیزه و حرکت، اجزای مکمل برای انجام یک کار هستند. همه ما میدانیم که آب، موجب رفع تشنگی میشود و بیشتر میتوانیم آب را درون ظرفی ریخته، آن را بنوشیم؛ یعنی جز شناختی و جز حرکتی را در اختیار داریم. ولی تا زمانی که به حد کافی تشنه نشدهایم، اقدام به خوردن آب نمیکنیم. به عبارت دیگر، تا زمانی که انگیزه یا نیروی درونی ما به حد معینی نرسد، ما را به انجام آن کار وادار نمیکند. وجود انگیزه برای انجام هر کار لازم و ضروری است. برای انتقال محبت حضرت مهدی (ع) و پذیرش آن از سوی فرزندان، باید انگیزه کافی در آنها به وجود آمده باشد. خانواده ابتدا باید آمادگی فهم و پذیرش این محبت را برای او فراهم آورد و سپس به انتقال آن همت گمارد. وقتی انسان برای انجام کاری انگیزه مناسب داشته باشد، معمولاً از عهده انجام آن به خوبی بر میآید؛ ولی وقتی انگیزه آن به حد کافی بالا نباشد، کششی برای انجام آن نخواهد داشت.
باید توجه داشت که برای پذیرش یک ارزش و هنجار اجتماعی از سوی فرزندان، نیاز به یک نکته اثباتی و یک نکته سلبی احساس میشود. نکته اثباتی این است که باید در فرزندان انگیزه ایجاد کرد. از راه تشویق، تنبیه یا هر کار درستی که انگیزهها را بالا میبرد و شرایط لازم را برای پذیرش ارزشها آمادهتر میکند.
نکته سلبی هم این است نباید در فرایند انتقال ارزش، به ظرفیتهای روانی و جسمی فرزندان بیتوجهی کرد. فرزندان ما هر کدام قابلیتها، استعدادها و ظرفیتهای ویژهای دارند و وجود تنوع ظرفیتها، تنوع شیوهها و راهکارها را در انتقال ارزشها میطلبد. برای مثال تصور کنید پدر و مادری به هنگام پخش کارتون یا فیلم سینمایی مورد علاقه کودک، از او میخواهند باید حتماً همین الان نمازش را بخواند یا برنامه حفظ قرآنش را در همان وقت قرار دهد. اینگونه رفتارها که بدون توجه به ظرفیتهای روانی و روحی کودک صورت میپذیرد، اثر مطلوبی نخواهد داشت؛ بلکه برعکس، باعث واکنش کودک به آن کار و حتی دلزدگی او میشود. انتقال محبت امام زمان (ع) ارزشی مهم، بزرگ و ضروری است، ولی پیش از شروع به آن، باید انگیزههای لازم را برای این انتقال محبت فراهم کرد. از سوی دیگر، در این فرایند توجه به ظرفیتهای روانی، روحی و جسمی کودک بسیار کارساز است.
استاد شهید مطهری(ره) درباره توجه ظرفیتهای انسانها در امور عبادی میفرماید:
روح انسان فوقالعاده لطیف است و زود عکسالعمل نشان میدهد. اگر انسان در یک کاری بر روح خودش فشار بیاورد، تا چه رسد به روح دیگران، عکسالعملی که روح انسان ایجاد میکند، گریز و فرار است. مثلاً در عبادت، جزء توصیههای پیغمبر اکرم این است که عبادت را آنقدر انجام دهید که روحتان نشاط عبادت دارد؛ یعنی عبادت را با میل و رغبت انجام دهید. وقتی یک مقداری عبادت کردید، نماز خواندید، مستحبات را به جا آوردید، نافله انجام دادید، قرآن خواندید و بیخوابی کشیدید، دیگر حس میکنید الان این عبادت سخت و سنگین است، یعنی به زور دارید بر خودتان تحمیل میکنید، فرمود دیگر اینجا کافی است. عبادت را به خودت تحمیل مکن. همینقدر که تحمیل کردی، روحت کمکم از عبادت گریزان میشود. گویی عبادت را مانند یک دوا به او دادهای. آنوقت یک خاطره بد از عبادت پیدا میکند. همیشه کوشش کن در عبادت نشاط داشته باشی و روحت خاطره خوش از عبادت داشته باشد. به جابر فرمود: ... جابر! آن آدمهایی که خیال میکنند با فشار آوردن بر روی خود و سختگیری بر خود زودتر به مقصد میرسند، اشتباه میکنند. اصلاً به مقصد نمیرسند. مَثَل آنها مَثَل آن آدمی است که مرکبی به او دادهاند که از شهری به شهری برود. او خیال میکند هر چه به این مرکب بیشتر شلاق بزند و فشار بیاورد، زودتر میرسد. ... آدمی که بر روی خود فشار میآورد و زاید بر استعداد خویش، بر خویش تحمیل میکند، خیال میکند زودتر به مقصد میرسد؛ او اصلاً به مقصد نمیرسد.( ۴۷)
۳. عدم ارزش انگاری فرایند محبت در خانواده
هر جامعه، اموری دارد که اعضای اجتماع آن را ارزش میداند؛ بدین معنا که جامعه هنجارها و قواعد رفتاری اعضای خود را براساس آن ارزشها نظم میبخشد. کسی که ارزش بودن یک چیز را پذیرفته باشد، سعی میکند به هنجارهای برآمده از آن ارزش پایبند باشد. اما اگر کسانی آن چیز را با نگاه ارزشی نبینند و برای آن ارزش قائل نباشند، بیشک اجرای هنجارهای مبتنی بر آن چیز را برای خود ضروری نمیدانند. پس برای اینکه اعضای جامعه خود را پایبند و علاقهمند به هنجار بدانند، لازم است به پایه آن هنجار، یعنی ارزش، نگاهی ارزشی داشته باشند.
محبت امام زمان(عج) و همچنین انتقال آن به فرزندان، ارزشی است که برای خود قواعد رفتاری خاصی را ساخته و پرداخته میکند. برای اینکه فرایند انتقال محبت به خوبی صورت پذیرد، باید خانواده، محبت حضرت مهدی(عج)و انتقال این محبت را ارزش بدانند و نگاه آنان به انتقال محبت، نگاهی ارزشی باشد.
نگاه ارزشی نداشتن به این فرایند، از آسیبهای آن است. بسیار اتفاق میافتد که یک خانواده، به هر دلیلی تلاش میکنند رفتار خاصی را به فرزندان خود انتقال دهند، در حالی که خود یا هیچ عقیدهای به آن ندارند یا اگر عقیده دارند، نوع نگاهشان نگاهی پایینتر از ارزش بودن آن کار است. نشانه این عدم ارزشانگاری این است که خانواده خود بدان چه میگویند و از فرزند میخواهند عمل نمیکنند. دل پدر و مادر باید سرشار از محبت اهلبیت(ع) باشد و آن را در عمل نشان دهند تا کودک احساس کند این محبت، از ارزشهای خانواده و جامعهای است که به آن تعلق دارد.
از سوی دیگر، ارزشانگاری محبت امام زمان(عج) سبب میشود خانواده با وسواس و اهمیت بیشتری به انتقال آن همت گمارد. بسیارند خانوادههای مؤمن و مسلمانی که خود اهلبیت(ع) را دوست دارند، اما نگاهشان به آن، نگاهی عادی و معمولی، بهمانند نگاه به امور روزمره زندگی است. از این رو، کمتر آستین همت را برای انتقال آن به فرزندان خود بالا میزنند. فرزند اگر بین گفتار و کردار پدر و مادر هماهنگی ببیند، به ارزش بودن محبت پی میبرد و پذیرش آن برای او آسانتر میشود. انسان بیش و پیش از آنکه از کلام دیگران تأثیر پذیرد، از عمل آنان متأثر میشود. انسانها به ویژه در کودکی، عمل افراد را زودتر از کلامشان درک میکنند. وقتی کسی با عصبانیت یا خشونت به کودک چیزی میگوید، او پیش از هر چیز حالت و عمل او را به خوبی درک میکند؛ خواه کلام او را بفهمد یا نفهمد. اگر فرزندمان را به مطالعه، نماز خواندن و محبت امام زمان(عج) توصیه کنیم، او هرگز این توصیه را بدون مقایسه یا مشاهده آن در رفتار ما درک نمیکند. چه زیباست پدر و مادر با رفتار، منش و سلوک عملی خود، ارزش بودن محبت امام زمان (عج) را به فرزندان خود انتقال دهند. چه زیباست این صحنه که پدر و مادری دست فرزند خود را گرفته به مسجد جمکران ببرند و با عمل خویش، راه و رسم عشقورزی با امام زمان را در جان فرزند خود بنانهند. همه ما کم و بیش این تصویر زیبا را دیدهایم که دخترکی کم سن و سال، در کنار مادرش چادر سفید و زیبایی بر سر میکند و از نماز خواندن مادر تقلید میکند. او با مادر قیام مینماید، رکوع میرود، سجده میکند و راز و نیاز خود را با خدا به پایان میبرد. شیرینی این حضور ناخودآگاهانه، برای همیشه در کام او باقی میماند و نگاه ارزشی او را به این عمل، شکل میدهد.
در قرآن کریم، خداوند کسانی را که فقط با زبان و نه با عمل با مردم تعامل میکنند، مذمت کرده و میفرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ؛(۴۸) ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا چیزی به زبان میگویید که در مقام عمل خلاف آن را انجام میدهید». نیز میفرماید:
کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ؛(۴۹)
از این عمل که سخنی بگویید و خلاف آن عمل کنید بترسید که(این کار) بسیار سخت خدا را به خشم و غضب میآورد.
۴ . نظاممند نبودن فرایند انتقال محبت
انجام هر کار بدون نظم، ترتیب و برنامهریزی، ناکامی یا شکست را به همراه خواهد داشت. با نگاه به ساختهای پیچیده درمییابیم که اگر نظم و چینِش مناسب اجزا نباشد، کارکرد آنان تحقق نمییابد. هنگامی ساعت، زمان را به ما نشان میدهد که همه پیچ و مهرههایش با نظم خاصی در کنار هم قرار گرفته باشند، به گونهای که اگر یک جزء در جای مناسب خود قرار نگیرد، ساعت، زمان درست را نشان نخواهد داد.
در عالم هستی و بیکرانه نیز، اگر نظم نبود، هستی به وجود نمیآمد. هر کاری به برنامهریزی و تأمل نیاز دارد. انتقال محبت امام زمان(عج) نیز از این حکم بیرون نیست. بیبرنامه عمل کردن و نظاممند نبودن این فرایند، از آسیبهای مهم آن به شمار میآید. هر کاری هر چند خوب و پسندیده، اگر بیبرنامه انجام شود، محکوم به کاستی یا شکست است. پیش از انجام هر کار، باید اندیشید و راههای گوناگون انجام آن را بررسی کرد. بیتوجهی به این امر، یا انسان را به طور کامل از رسیدن به هدف باز میدارد یا سرعت انجام آن را کاهش داده، فرصت را میسوزاند.
پدر و مادر باید فرایند انتقال محبت را عملی مهم و باارزش تلقی کنند و آن را نیازمند به برنامهریزی دانسته، به بهرهگیری از روشهای سریع اهتمام ورزند. ما برای تفریح در ایام تعطیلمان برنامهریزی میکنیم؛ اینکه به کجا برویم، از کدام جاده حرکت کنیم و با چه وسیلهای سفر کنیم، اما برای امر مهمی مانند انتقال محبت امام زمان که تضمین کننده سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت فرزندمان است، اینچنین وسواس به خرج نمیدهیم و خیال میکنیم آن نیاز به برنامهریزی ندارد؛ در حالی که این وادی پر از سنگلاخ است. باید دست کودک را بگیریم و قدم به قدم از این وادی سخت به ساحل امن محبت امام زمان برسانیم. البته این تلاش بیاجر و بهره نخواهد ماند؛ زیرا در دین ما، حق و تکلیف دو روی یک سکه هستند. وقتی انتقال محبت امام زمان تکلیف پدر و مادر باشد، آنان نیز حقی خواهند داشت که در نزد خداوند محفوظ است. ذکر این نکته شایسته بیان است که به کارگیری روشهای هنری در این فرایند، تأثیر بیشتری دارد. روح لطیف کودک، با لطافت و بیپیرایگیِ هنر قرابت و نزدیکی دارد. اصولاً حس زیباشناختی در کودکان نیرومندتر است. شاید از همین روست که سازندگان اسباببازیهای کودکان را سعی در زیباسازی محصولات خود دارند و میبینیم که چگونه برق چشمان کودک ما را به خود مشغول داشتهاند. حال که شیوههای هنری اثربخشی بالایی دارد، چرا ما از شیوههای هنری در تربیت دینی فرزندانمان استفاده نکنیم؟ داستان امام حسن و امام حسین که با استفاده از هنر تئاتر، وضو گرفتن صحیح را به پیرمرد آموختند، در تاریخ معروف است. در خرید کتاب، فیلم، بازیها، و هر هدیه دیگر دقت کنیم و از این جلوههای هنری در راستای وظیفه انتقال محبت امام زمان به کودکمان، بهرهجوییم.
خلاصه سخن اینکه در این فرایند، باید نظاممند و با برنامه عمل کرد و غفلت از این امر مهم، تلاشها را بیثمر خواهد گذاشت.
۵ . تعارضهای هنجاری درون و بیرون خانه
یکی دیگر از آسیبهای فرایند انتقال محبت امام زمان(عج) به فرزندان، تعارض هنجاریاست که بین آموزههای درون و آموختههای بیرون خانه برای کودک به وجود میآید. امروزه بخشی از کارکرد آموزشی و پرورشی خانواده، به نهاد آموزش و پرورش سپرده شده است؛ بدین معنا که کودکان پس از رسیدن به سنین شش و هفت، بخشی از وقت خود را در محیط مدرسه و بیرون از خانه میگذرانند. از سوی دیگر، آنها در این سنین گرایش بیشتری برای خروج از خانه و همراهی با گروههای همسال خود دارند. این دگرگونیِ موقعیتی با همه ثمرات و کارکردهای مثبت، آسیبهایی را نیز در پی خواهد داشت.
از جمله این آسیبها، تعارضهایی است که کودکان بین آموزههای بیرون و درون خانه احساس میکنند که سبب سردرگمی و حیرت رفتاری آنان میشود. برای مثال، کودک در خانه یاد میگیرد که دروغ بد است و راستگویی خوب است. پدر و مادر هم در خانه دقت میکنند تا فرزندشان را اینگونه جامعهپذیر کنند. اما همین کودک وقتی پای به بیرون از خانه میگذارد، در کوچه و خیابان و کلاس و مدرسه، آشکارا میبیند بسیاری از آدمهای اطراف او به راحتی دروغ میگویند و ظاهراً هیچ احساس گناهی هم نمیکنند. این جریان، کودک را در دو موقعیت متفاوت قرار میدهد که هر کدام از آن موقعیتها، هنجاری خاص را میطلبد؛ البته ممکن است حتی تأثیر گروه همسالان بر او نیرومندتر بوده، او را به دروغ گفتن وادارد.
این تعارض هنجاری، در فرایند انتقال محبت امام زمان هم دیده میشود. بدین صورت که خانواده تلاش میکند محبت را به فرزند انتقال دهد و آن را ارزش مهم تعریف کند و هنجارهای خاصی را از کودک بطلبد، ولی ممکن است در خارج از خانه، در مدرسه و کلاس درس و مکانی که کودک آموزش میبیند، نگاه ارزشی به این فرایند وجود نداشته باشد و گاه سمت و سوی آموزش نیز به سوی زدودن محبت باشد. اینجاست که آسیب رخ مینمایاند.
در اینجا خانواده باید بسیار دقت کند، آسیبها را تشخیص دهد و آنها را از فرا روی کودک خود کنار بزند. برای این منظور، خانواده باید در انتخاب محیط آموزشی و پرورشی فرزند خود دقت کافی را مبذول بدارد. هر مدرسهای شایستگی آموزش و پرورش کودک را ندارد و نقش معلم فرزند، تعیینکننده است. نگاه ارزشی داشتن معلم یا عدم نگاه ارزشی او به فرایند محبت، نقش برجستهای در شکلگیری ذهنیت کودک ایفا میکند.
خانواده باید به کودک در انتخاب دوستان همسال کمک کند. رفتار و گفتار دوستان در کودک اثر زیادی برجای میگذارد؛ زیرا او بخش زیادی از اوقات فراغت خود را با گروه همسالان میگذراند. همچنین باید در خریدن جایزهها و در انتخاب کتابها و فیلمهایی که برای او تهیه میکنند، توجه کامل داشته باشند. حتی در جریان رفت و آمد با دوستان و آشنایان خود، از اثرپذیری او از آشنایان غفلت نورزند؛ خانه هر آشنایی شایستگی رفت و آمد زیاد کودک را ندارد.
روشن است که هماهنگی همه جانبه آموزههای درون و بیرون خانه، ممکن نیست؛ زیرا بالاخره ما در خلاء زندگی نمیکنیم و نیازمند ارتباط با دیگران هستیم، اما نکته مهم آن است که با توجه به آسیبها و کم کردن زمینه بروز آنها، کودک مصونیت و آسودگی خاطر بیشتری خواهد داشت.
۶. افراط و زیادهروی در فرایند انتقال
زیادهروی و افراط در فرایند انتقال محبت، از دیگر آسیبهای آن است. اساساً افراط و زیادهروی و همچنین تفریط و کمکاری در هر امری نکوهیده و آفت است. در هر کاری باید آهنگ تعادل نواخت. در نهج البلاغه امیر مؤمنان یکی از ویژگیهای انسان مؤمن را تعادل و میانهروی در رفتار معرفی کردهاند: «مشیهم الاقتصاد؛ میانهروی، شیوه عمل آنان است».(۵۰)
در آموزههای دیگر دینی، حتی از زیادهروی در کارهای نیک و پسندیده نیز، نهی شدهاست. در روایات پیشوایان دینی آمده که عبادت را بر خودتان تحمیل نکنید. هر چیزی به جای خویش نیکوست. آب که مایه حیات و زندگانی است، اگر بیش از حد آشامیده شود، ملالخیز و آفتزا خواهد بود. امام علی(ع) زیادهروی و کمکاری را به عنوان دو ویژگی انسانهای نادان و بیخرد برشمردهاند:
لا تَری الجاهلَ الا مُفرِط او مُفَرِّط؛(۵۱)
نادان یا زیادهروی میکند یا کمکاری.
بدون تردید محبت به امام زمان(عج)، ارزشی مهم و نیک است. در اینجا نیز باید شیوه میانهروی را پیمود و از افراط و زیادهروی پرهیز کرد. یکی از مصادیق روشن افراط در محبت، انتقال محبت بهگونهای است که موجب یا زمینهساز غلو در مورد امام زمان میشود. غلو بدین معناست که به امام زمان(عج) و امامان دیگر، شأنی خدایی و فوق بشری نسبت دهیم و کارهایی را که مختص به ذات پاک خداوند است و انجام آن برای غیر خدا جایز نیست، از امام زمان(عج) بخواهیم. برای مثال، شأن خدایی و شایسته پرستش بودن از ویژگیهای خاص خداوند است. اما گاه از طرف برخی از ناآشنایان به آموزههای دینی، به عمد یا از روی نادانی، به امامان(ع) نیز نسبت داده میشود. نمونههایی از این افراطکاری را در اشعار، سرودهها یا مداحیهای جاهلانه میتوان به روشنی مشاهده کرد. نزدیکی فرزندان به اینگونه مجالس که مورد رضایت خود امامان هم نیست، خطر افراطیگری در محبت را در قلب فرزندان ما افزایش میدهد. وظیفه خانوادههاست که در انتخاب مجالس مذهبی، به فرزندان یاری رسانند. هر مجلسی هرچند به نام اهلبیت برگزار شود، شایستگی حضور ندارد.
در آموزههای دینی، خود اهلبیت از غلو کردن نهی کردهاند. رسول خدا(ص) و امامان معصوم، انسانهای کاملی بودند که در همه جهات تعالی و فضیلت، از همه مردم رتبه بالاتری داشتند؛ با این حال اجازه نمیدادند کسانی لب به تملقشان بگشایند و در مدح آنها زیادهروی کنند و گاه به صراحت آن افراد را از خود طرد مینمودند. مردی حضور امام هادی(ع) رسید و در مدح او زیادهروی کرد، امام به وی فرمود:
برخیز و پی کارت برو؛ زیادهروی در ثناگویی موجب بدگمانی میشود. سپس نصیحتش نمود و فرمود: هر وقت در محل مطمئنی با برادر دینیات مواجه شدی، از تملقگویی به حسن نیت عدول نما!( ۵۲ )
امیرمؤمنان نیز با چنین افرادی برخورد مینمود. از آن حضرت نقل شده است:
هَلَکَ فِیَّ رجلانِ: مُحِبُّ غالّ و مُبغِضُ قال؛(۵3)
درباره من دو گروه هلاک میشوند: دوستدار غلو کننده و دشمن هرزهگو.
در پایان، ذکر این نکته را شایسته میدانیم که امامان معصوم(ع)، انسانهایی برتر بودند، نه اینکه برتر و فراتر از انسان(فوق انسان) باشند؛ آنها حد کمال انسان بودن را با تمام فضیلتها و کمالات در خود داشتهاند، اما هیچگاه خود را فراتر از انسان نمیپنداشتند بلکه برعکس، همیشه بر انسان بودن خود تأکید میکردند:
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ؛(۵4)
ای پیامبر! بگو من جز بشری همانند شما نیستم که وحی بر من نازل میشود.
نتیجهگیری
نقش خانواده در فرایند انتخاب محبت امام زمان(عج)، بینظیر و بیبدیل است. البته امروزه دگرگونیهایی در کارکرد آموزشی و پرورشی نهاد خانواده به وجود آمده، ولی هنوز هم نقش خانواده در این فرایند، برجسته و مهم است.
تحقق درست این فرایند، زمانی خواهد بود که خانواده نگاهی ارزشی به این فرایند داشته باشد و خود نیز در رفتارهای روزمره، هنجارهایی مبتنی بر این ارزش را به کار برده، با سلوک عملی خود، زمینهساز انتقال محبت امام زمان(عج) به فرزندان شود.
باید توجه داشت که انتقال این ارزش مهم، برنامهریزی و نظاممندی خاصی را میطلبد و در این جریان، آسیبهایی نیز وجود دارد که غفلت از آنان، این فرایند را با مشکل روبهرو میسازد. شناخت این آسیبها و پیشگیری از آنها، فرایند انتقال محبت امام زمان(عج) را با تأثیربخشی بالاتری محقق خواهد ساخت.
نویسندگان: حجج اسلام بیاری و چراغی؛ پژوهشگران مهدوی
پی نوشت ها :
۱. کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۵۶
۲. سوره شوری، آیه۲۲
۳. زمخشری، تفسیر کشاف، ج۳، ص۴۶۷، ذیل آیه۲۳ سوره شورا
۴. میزان الحکمه، ج۲، ص۹۷۳.
۵. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۲۳؛ خصال، ص۶۱۶.
۶. لطفالله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص۴۹۶.
۷. موسوی اصفهانی، مکیال المکارم، ج۲، ص۲۲۱
۸. میزان الحکمه، ج۲، ص۹۳۶؛ علی بن محمد اللیثی الواسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۴۵۳؛ غررالحکم، ح۷۸۵۱.
۹. نهج البلاغه، نامه ۳۱.
۱۰. بروس کوئن، درآمدی بر جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، ص۱۲۷.
۱۱. آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، ص۴۲۶.
۱۲. درآمدی بر جامعه شناسی، ص۱۲۸.
۱۳. همان، ص ۷۴.
۱۴. بحارالانوار، ج ۹۰، ص ۱۴ و ج۱۰۰، ص۲۲۲.
۱۵. صحیفه نور، ج ۱۵، ص ۱۶۱.
۱۶. منجد الطلاب.
۱۷. بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۲۳۷؛ خصال، ص۲۱.
۱۸. تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۸۴.
۱۹. کنزالعمال، ج۱، ص۴۱.
۲۰. مشکوة الانوار، ص۸۱؛ نورالثقلین، ج۲، ص۵۰۴.
۲۱. روضة الواعظین، ص۲۷۱؛ شیخ صدوق، فضائل الشیعه، ص۵.
۲۲. .میزان الحکمه، ج۱، ص۷۵۴؛ مصباح الشریعه، ص۵۳.
۲۳. میزان الحکمه، ج۱، ص۷۵۶.
۲۴. همان، ج۳، ص۷۶۰؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۳۵۴؛ غررالحکم، ح۶۵۱۰.
۲۵. همان، ص۱۴۳۶؛ غررالحکم، ح۷۶۷۵.
۲۶. همان.
۲۷. همان، ج۳، ص۱۴۲۶؛ کنز العمال، ح۵۲۵۷.
۲۸. نهجالبلاغه، نامه۳۱.
۲۹. همان، ج۵، ص۲۲۵۸؛ کنزالعمال، ح۴۴۵۵۹؛ سیوطی، ؛ زمخشری، الفایق فی غریب الحدیث، ص۲۲۹.
۳۰. همان؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۵۰۳.
۳۱. همان، ص۲۲۶۰.
۳۲. سوره نوح، آیات ۲۷ـ۲۶.
۳۳. عبدالواحد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ج۱، ص۳۴۰؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۲۲۸.
۳۴. بهروز رفیعی، آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، ج۳، ص۱۶۴.
۳۵. سوره نحل، آیه۱۱۴.
۳۶. بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۹؛ میزان الحکمه، ج۲، ص۱۰۷۵.
۳۷. سوره نسا، آیه۲۹.
38. رک: وسایل الشیعه، ج۲۰.
39. مکیال المکارم، ج۲، ص۲۲۱.
40. همان، ج۱، ص۱۷۰.
41. همان، ص۱۱۷.
42. همان، ص۱۳۴.
43. نک: حسن مهدویان، بهاریترین فصل انسان، مؤسسه انتظار نور، قم، ۱۳۸۳.
44. عبدالکریم پاکنیا، حقوق متقابل والدین و فرزندان، ص۴۳.
45. سوره فرقان،آیه۷۴.
46. بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۹۷؛ شیخ صدوق، امالی، ص۲۹۶.
47. مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی، ص۲۱۲.
48. سوره صف، آیه۲.
49. همان، آیه۳.
50. نهج البلاغه، خطبه همام.
51. نهج البلاغه، حکمت۷۰.
52. . سفینة البحار، ج۲، ص۵۲۱.
53. نهج البلاغه، حکمت۱۱۷.
54. سوره کهف، آیه۱۱۰.
منبع:فصلنامه مشرق موعود، شماره یک