سنگین ترین قرار داد تاریخ بشر!
«وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ» ( سوره اعراف آیه 172)؛ و هنگامى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم گفتند چرا گواهى دادیم تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم .
یک توضیح مختصر در مورد آیه
(آیات 172 و173 این سوره در حقیقت اشارهاى به "توحید فطرى" و وجود ایمان به خدا در اعماق روح آدمى است. و اشاره بهعالم "ذر" می باشد و قول مشهور در این زمینه این است که: «هنگامى که حضرت آدم(علیه السلام) آفریده شد، فرزندان آینده او تا آخرین فرد بشر از پشت او به صورت ذراتى بیرون آمدند (و طبق بعضى از روایات، این ذرات از گِل آدم بیرون آمدند) آنها داراى عقل و شعور کافى براى شنیدن سخن و پاسخ گفتن بودند، در این هنگام از طرف خداوند به آنها خطاب شد: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ: «آیا پروردگار شما نیستم»؟!
همگى در پاسخ گفتند: بَلى شَهِدْنا؛ «آرى بر این حقیقت همگى گواهیم».
و این شد قرار داد سنگینی که تک تک ما انسان ها آن را امضاء کرده ایم و رسالت سنگین بندگی و خلیفه خدا شدن در زمین را بر دوش ما گذاشته شد با مسۆلیت خودمان.
در قرآن توضیحی در مورد آن نیامده است اما در تفسیر این آیه بحث ها و گفتگوهاى فراوان و داغى در میان مفسران به راه افتاده و احادیث گوناگونى در این باره وارد شده است که بحث ما در این مقاله بررسی تفسیری آیه و بیان و نقد اقوال نیست و برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: محمد حسن قدر دان قرا ملکی، کلام فلسفی (تحلیل عقلانی از آموزه دینی ص 74 تا ص 95 نشر وثوق، قم، 1383 ش)
ما در اینجا می خواهیم طبق روال طرح "پرسش از خدا پاسخ از شما" با هم به گفتگو بنشینیم و بهترین پاسخ به این سۆال خداوند متعال را بیابیم که چرا وقتی از ما قول بندگی گرفتند فراموش کرده ایم و چرا باز با اینکه خداوند متعال در این آیه و آیات دیگر بارها و بارها به ما یادآوری می کند که خداوند شما، خدای یکتا است و نباید معبودی در کنار مقام ربوبیتش قرار دهیم باز ما فراموش می کنیم؟
چرا ما اینقدر فراموش کاریم ؟
چرا در مواقع حساس آزمون بندگی می بازیم؟
چرا یادمان می رود کسی که ما را آفریده و نعمت می بخشد و رشدمان می دهد، یگانه معبود عالم خداوند قادر و بی نیاز است و ما باز گوش به فرمان امر شیطانیم ؟
ما می گوییم که ما که یادمان نمی آید اقرار به بندگی کرده باشیم که حالا بخواهیم بندگی کنیم ....قبول
اما چرا در بحران های زندگی و گیر افتادن ها خدا، خدایمان ترک نمی شود؟
چرا اگر به یک بیماری سخت و خطرناک مبتلا شویم تنها چیزی که دلمان را خوش می کند انتظار یک معجزه از طرف خداست و بس؟
چرا می خواهیم فطرتمان را نادیده بگیریم؟
اگر هر انسانی در هر گوشه این کره خاکی کمی با خودش رو راست باشد و در خلقتش اندیشه کند و تعصبات قومی و قبیله ای و آنچه را در مغزش کرده اند دور بریزد، به روشنی خواهد دید که حس تواضع و خضوع نسبت به موجودی برتر دارد که او را آفریده، دنیا را برایش خلق کرده است و او را می پروراند.
اما با این حال ما اینقدر درگیر خودخواهی، رذالت ها و هوس های خود هستیم که تصور می کنیم گوش دادن به ندای وجدان خطری بزرگ برای ماست.
خداوند متعال مهربان ترین مهربانان نسبت به همه بندگانش می باشد و تمایلی به عذاب بندگانش ندارد و تنها فرصت ها را در اختیار این موجود دوپای سرکش قرار می دهد برای یافتن حقیقت، اما «کیست که اندیشه کند؟»
عزیزان یادمان باشد این آیه شریفه اتمام حجت خداوند متعال با ماست که هر چقدر دلتان می خواهد خود را به خواب بزنید و فراموش کنید که برای چه خلق شده اید و چه قرارداد سنگینی را امضا کرده اید آسوده باشید که زود باشد که قیامت بر پا شود و بهانه ای برای توجیه این فراموشی خود نداشته باشید.
و امام علی علیه السلام می فرماید: «چه بسیارند عبرت ها، و چه اندک است عبرت گرفتن.»
الآن پاسخ بدهیم:
آیا خداوند با ما پیمان نبست که اوست خداوند یگانه و جز او معبودی نیست؟
آیا این تنها خداوند نیست که قادر به هر کاری است؟
آیا او مهربان ترین، تواناترین، بخشنده ترین، حکیم ترین، عالم ترین و.... عالم نیست؟
چرا چون انسان های اولیه با جهالت همه چیز و همه کس را می پرستیم و گوش به فرمان هستیم جز خداوند حیّ و قیوم را؟
در روز قیامت که نه بهانه ای داریم و نه جایی برای فرار و توجیه کارهایمان، جواب خداوند را چه خواهیم داد؟
سلام
با مطلبی طنز با عنوان :
طنز: چند همایشیسم پینهادی برای دولت با تدبیر
به آدرس :
http://farhangeparvaz.blog.ir/1393/03/09/tanzhamayeshism32123123
وبلاگ:فرهنگ پرواز