تعریف سیاست از منظر اسلام

مدیریت وتوجیه انسان ها با نظر به واقعیت های «انسان آنچنانکه هست» و«انسان آنچناکه بایدباشد » ازدیدگاه هدفهای عالی مادی ومعنوی، سیاست نامیده می شود،البته نه اینکه همه متفکران ومکتب ها این تعریف رادرباره سیاست می پذیرند، بلکه مقصود با نظر به واقعیتهای دو اصل «انسان آن چنان که هست» و «انسان آن چنان که باید باشد » درمسیر هدفهای عالی مادی ومعنوی می باشد،

بدیهی است که بااندک تغییر درمفاهیم کلمات تعریف وکم یازیاد کردن آن کلمات،تعریف سیاست نیزتغییرپیدا می کندواختلاف نظرهای صاحب نظران درتعریف سیاست از همین جا ناشی می شود، تعریف سیاست راباتوجه به مفاهیم فوق، اینگونه هم می توان مطرح نمود:

سیاست به معنای حقیقی آن عبارتست از مدیریت وتوجبه وتنظیم زندگی اجتماعی انسان ها درمسیر حیات معقول، سیاست با نظر به این تعریف همان پدیده مقدس است که اگر به طور صحیح انجام بگیرد، با ارزشترین ] یا حداقل[ یکی از با ارزشترین تکاپوهای أنسانی است که درهدف بعثت پیامبران الهی منظور شده وعالی ترین کاروتلاشی است که یک أنسان دارای شرایط می تواند انجام بدهد، این همان عبادت باارزش است که دراسلام به طور واجب کفائی مقررگشته ودرصورت انحصار اشخاص برازنده وشایسته برای انجام وظیفه سیاست دریک یا چند انسان، برای آنان واجب عینی می باشد، منابع اولیه اسلامی این ضرورت وارزش رابرای سیاست به طوری اثبات کرده است که دیگر جائی برای کمترین تردید نمی ماند که سیاست ازواجب تردین عبادات ووظائف انسان هائی که دارای شرائط هستند.دراین مورد فقط به یک آیه از قرآن و دو روایت به عنوان نمونه اشاره می کنیم:

 

درسوره المائده آیه 32 چنین است:

 

«من أجل ذلک کتبنا علی بنی اسرائیل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا»

«وازاینجهت مقرر داشتیم بربنی اسرائیل اینکه هرکس انسانی رابدون عنوان قصاص افساد درروی زمین بکشد، مانند اینست که همه انسان ها را کشته است، وهرکس که انسانی را زنده کند مانند اینست که همه انسان ها را زنده کرده است»

و چون بدون مدیریت وتوجیه انسان ها دربعد زندگی اجتماعی درمسیر حیات معقول، حیات آنان مختل خواهد گشت، لذا اگرکسی با داشتن قدرت به آن مدیریت وتوجیه، این وظیفه را انجام ندهد، درحقیقت او است که موجب اختلال حیات انسان ها گشته است وگوئی آنان را از حیات ساقط نموده است،واگر با داشتن شرایط مدیریت وتوجیه مزبور این وظیفه را انجام بدهد، درحقیقت چنین شخصی همه انسان ها را احیاء کرده است.

 

اما در روایت، روایت اول می گوید:

«کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته » «همه شما چوپانید وهمه شما درباره کسانی که می توانید آنهارا اداره کنید مسئولید»

این روایت که مضمون آن مطابق حکم صریح وبدیهی عقل است، بسیار مشهور است، روایت دوم که آن هم کاملا مشهور است:

«من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم» «هرکس صبح کند واهمیتی به امور مسلمانان ندهد، مسلمان نیست».

 

اینست معنای سیاست وارزش وضرروی بودن وعبادت بودن آن ازدیدگاه اسلام، و این همان سیاست است که آیه الله مرحوم شهید سید حسن مدرس درباره آن می گفت:

«دیانت ما عین سیاست ما است وسیاست ما عین دیانت ما است»

 

وما ازصاحب نظران بزرگ تاریخ بشری نظیر اینگونه جملات را که «علم زمامداری علم اعظم ومافوق تمام علوم است»

(تاریخ فلسفه سیاسی تالیف آقای بهاء الدین پازارگادج1/ص93)

به طور فراوان شنیده ایم، درنظریات «افلاطون» چنین گفته شده است:

«علت اینکه «افلاطون» برای دولت وسازمان سیاسی جامعه، اهمیتی بیش از همه چیز قائل است، وسیاست را عالیترین دانش ها و والاترین هنرها می شمارد اینست که به عقیده وی آدمی فقط دردامن جامعه می تواند ازتربیتی درست بهرگیرد، واگرسازمان جامعه ای نتواند امکان تربیت مردمان را فراهم بسازد، نه آن جامعه روی نیکبختی خواهد دید ونه فردی ازافراد آن.