مخالفت عملی برخی با "ولایت فقیه "به نام اختلاف نظر و آزاد اندیشی
عدهای به ظاهر بیان میکنند ما ولایت فقیه را قبول داریم، اما در کلام با ایشان ناهماهنگ و حتی مخالف هستند، و وقتی به آنها عارض میشویم که مگر شما ولایت را قبول ندارید؟
میگویند: در کلام میتوان مخالف رهبری بود و این اختلاف نظر و سلیقه است ..؟؟؟؟!!!
چه در کلام و چه در عمل حتی [العیاذ بالله]، با خدا هم میشود مخالفت کرد، چه رسد به «ولایت فقیه». ؟؟؟!!!
چنان چه ابلیس با خداوند متعال مخالفت کرد و تمامی شیاطین جنّ و انس و هر کافر، مشرک، منافق و اهل معصیتی مخالفت میکند – و این همان نعمت عقل و اختیاری است که خداوند موهبت نموده، اما برخی علیه خودش به کار میگیرند.
پس میشود مخالفت کرد و هر نامی چون: تحقیق و مطالعه، آزاد اندیشی، اختلاف در نظر، آزادی فکر و عقیده و ... بر آن نهاد!!!
اما مهم این است که بدانیم آیا این مخالفت صحیح هم هست یا خیر؟ ؟؟
موجب رشد و کمالی هم میگردد یا خیر؟؟؟؟
مظهر عقل و شعور و منطق است یا خیر؟
از روی اخلاص است یا غرض و مرض؟؟؟؟
الف - برخی گمان دارند که اساساً مخالفت یک کمال و هنر است و هیچ کاری هم ندارند که حالا با که یا با چه مخالفت میکنند؟
از این رو گاه برخی را در سطوح و جایگاههای متفاوت میبینیم که گوینده هر چه بگوید، با آن مخالفت میکنند. حتی اگر نظر خود آنها را نیز بیان دارد، با آن نیز مخالفت میکنند. این دیگر یک نوع بیماری مانند «خود کمبینی» و گاهی «خود بزرگبینی» و گاه ناشی از عقدههای فرو خوردهی دیگر است و هیچ ربطی به موضوع بحث ندارد.
ب – بالاخره موافقت یا مخالفت انسان با هر کسی، چیزی، سخنی یا موضعی، بیانگر بینش، دانش و مواضع خود اوست و میزان موافقت و یا مخالفتش نیز متناسب با میزان باورها و اعتقادات اوست. از این رو فرمودند: «سیاست ما عین دیانت ماست»، چرا که سیاست هر کسی عین دیانت اوست و دیانت هر کسی نیز عین سیاست اوست. سیاست و دیانت سیدالشهداء علیهالسلام عین هم هستند و سیاست و دیانت یزید لعنة الله علیه نیز چنین است. سیاست امام خمینی (ره) عین دیانت اوست و سیاست جرج بوش یا اوباما نیز عین دیانت اوست.
مواضع متفاوت افراد در تطبیق با مواضع ولایت و در استمرار آن «ولایت فقیه» نیز عین دیانت آنان است.
ج – بله موافقت یک مقوله است و اطاعت مقولهای دیگر. ممکن است با هم منطبق باشند و ممکن است نباشند. چنان چه ممکن است انسان با خیلی چیزها موافق نباشد، اما اطاعت کرده و عمل نماید. به عنوان مثال: انسانها در جوامع متفاوت، بسیاری از قوانین را قبول ندارند، اما به ناچار اطاعت میکنند.
این همان فرق بین «ایمان و اسلام» یا «باور کردن و تسلیم شدن» است. چنان چه وقتی عدهای به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله عرض نمودند که ما ایمان آوردیم، آیه نازل شد:
«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا و َلَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا و َلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ إِن تُطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَا یَلِتْکُم مِّنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» (الحجرات، 14)
ترجمه: اعراب (بادیه نشینان) گفتند: ایمان آوردیم. بگو: ایمان نیاورده اید، بلکه بگویید: اسلام آوردیم (تسلیم شدهایم)، زیرا هنوز (هرگز) ایمان در دلهاى شما وارد نشده است. و اگر خدا و پیامبرش را فرمان برید، از [پاداش] کردارهاى شما جیزى نکاهد، همانا خدا آمرزگار و مهربان است.
پس، همانطور که در آیه تصریح شده است، اطاعت برایشان خوب و مفید است، هر چند که ایمان هنوز به قلبهایشان وارد نشده است.
در مورد ولایت فقیه نیز همینطور است، چرا که ولایت فقیه، شخص نیست، بلکه «ولایت فقه» است که فقیه زمامدار آن میگردد.
د – البته اظهار نظر آزاد است و هیچ اشکال و ایرادی هم به آن وارد نمیباشد و دلیلی بر مخالفت یا ضدیت نیز نیست. اما صاحب نظر باید توجه کند که چرا نظرش با نظر ولایت متفاوت یا حتی مخالف است؟ آیا منابع اطلاعاتیاش بیشتر و مطمئنتر است؟ یا بالتبع اطلاعاتش در مورد موضوع بیشتر است؟ یا آن چه ولایت فقیه گفته با منافعاش منطبق نشده است؟ یا ... .
از این رو، برای خودش و جامعه خوب و مفید است که بالاخره اگر دستور و حکمی صادر گردید، اطاعت میکند، اما بدون تردید اطاعتی خلاف نظر خود دارد و باید ببیند چرا نظرش متفاوت و مخالف است؟
ﻫ – البته آن چه بیان شد، با فرض صدق در کلام و عمل است، و گرنه برخی هم به زبان دروغ میگویند که ولایت فقیه را قبول داریم و هم در عمل نه تنها اطاعت نمیکنند، بلکه درست در نقش مخالف عمل میکنند، اما نزد دیگران مدعی میشوند که اگر چه اختلاف نظر یا سلیقه داریم، اما مطیع هستیم! اینها دیگر «منافق» هستند، حال در هر سطح، مقام، پست و جایگاهی که باشند. لذا باید بصیر بود.