به پای عشق برو
هنوز راه همان است و مرد بسیار است
خبر دهید که اهل نبرد بسیار است
صدای گام سواران صبح می آید
مگر ندیدی در جاده، گرد بسیار است
به پای عشق برو، خون گرم جاری کن
اگر نه فرصت تا ابر سرد بسیار است
چه می نشینی آن دشنه تیزتر برکش
شتاب کن نفس هرزه گرد بسیار است
مباد تیغ علی را ز دست بگذاریم
هنوز طایفه ی سرخ و زرد بسیار است
از این قبیله اگر چند عاشقان رفتند
هنوز راه همان است و مرد بسیار است
غلامرضا مرادی