اگر ایران بگوید «انقلاب اسلامی غلط کرد» آمریکا باز هم راضی نمیشود.
استاد رحیم پور ازغدی در گفتاری پیرامون موضوع"
افق پیش روی نیروهای انقلابی چیست؟ و چه باید کرد؟
با بازخوانی معیارها و نگاهی به دیدگاه امام خمینی(ره) به بررسی این موضوع پرداخته است.
متن این گفتار به شرح ذیل است:
در همان اوایل انقلاب یک خط فکری به موازات خط انقلاب در حال به وجود آمدن بود که افراد تشکیل دهنده آن منتقدین به نظام شاه و سلطنت بودند و سوابق سیاسی اجمالی داشتند اما هیچکدام معتقد به براندازی رژیم شاه و ایجاد نظام دومی نبودند. به ترویج اسلام علاقه داشتند اما تا جاییکه به هزینه های سنگین و ریسک پذیری برای خود و جامعه احتیاجی نباشد.آخرین نمونه از این تیپ افراد در جامعه کنونی به خصوص در شرایط فعلی دیده می شوند.
این جریان موازی که به آنها "لیبرال مذهبی" گفته می شد. حتی بعضی علاقه قلبی هم به امام داشتند اما در عمل با ایدوئولوژی های امام و سیاست های داخلی و خارجی امام مخالفت داشتند. و در عمل به اصول امام پایبند نبودند و لغزیدند و کم کم مسیرشان را عوض کردند و رفتند در مسیر کسانی که با تفکر امام در تضاد بودند. بعضی هم بودند با سوابق انقلابی که در دهه سوم و چهارم و اواخر دهه دوم در مسیر خود تجدید نظر کردند و به شکل دیگری با همان ادبیات آن مسیر لیبرال مذهبی ها را تکرار کردند.
برخی مشکل نظری داشته اند و خواهند داشت، مشکل فقط مشکل نظری نیست برخی هستند که به طور مبنایی مکتب امام را نشناخته اند و و براساس دلایل شخصی می آیند بعد از مدتی که با مشکلات و هزینه های سنگین و فشارهای داخلی و خارجی روبرو می شوند بن مایه آنها این می شود که چقدر مگر ارزش دارد؟دیگر بس است!
کما اینکه این مساله را در قرآن نیز خداوند فرموده است که انبیا گاهی آنقدر با فشار های سنگین روبرو می شدند که اطرافیان و طرفدارانشان می گفتند:«چرا خدا مسائل را حل نمی کند و تا کی باید این مشکلات را داشته باشیم و ....»
حتی اگر مشکلات نظری هم نداشته باشیم ممکن است به مشکلات عملی و خصلتی گرفتار شویم. به عمل مادی که بگوییم سهم ما چه می شود؟به ما چه می رسید؟و کم کم به این قضیه می رسیدند که از این گوشت انقلاب به ما چه می رسد؟یعنی انقلابیون می افتند به دنبال گوشت و مردارخوری.گاهی شروع مجاهدانه است ولی پایان منافقانه و گاهی هم بدتر و همه در معرض این هستند.
رحیم پور ازغدی
افراد لیبرال مذهبی که در پشت سر و کنار امام بودند، بدون اینکه اهانتی به امام بکنند با وجود علاقه قلبی به امام عملا از مسیر امام برگشته اند و می گویند هزینه این اصول برای مردم سنگین است و هدف آنها توسعه مادی است این حرفهاییست .که الان کمی فتیله اش را پایین کشیده اند.
این افراد لیبرال مذهبی معتقد بودند که باید دولت را در دست گرفت، با این جامعه ای که ریشه مذهبی دارد از پایین نمی شود درست کرد، باید دولت را در دست گرفت و بی سر و صدا باید با پنبه سر برید، با تدریج و بدون تهاجم، بدون شفاف سازی و رک گویی باید جلو رفت و هویت ما مانع اصلی است.
سخنانی که الان مطرح است حرف های تازه ای نیست، بهشتی و باهنر هم درگیر آن بوده اند، آخرین نمونه ها آن را من با خودم آورده ام و برخی از آنها در عرصه شفاهی و سیاسی امروز دارند بر می گردند به دهه اول و همان حرف هایی را می زنند که آن زمان گفته می شد حتی برخی از حرفهایشان عیناً همان حرفهای آن زمان است.منتها الان با دهه اول یک تفاوت هایی کرده من جمله اینکه آن هایی که آن زمان با این جریان "لیبرال مذهبی" مقابله می کردند امروز در همان جریان قرار گرفته اند و همان حرفها را می زنند که آن موقع گفته می شد.
سخنانی که می گوید؛ بدون حذف شدن در اردوگاه غرب نمی شود پیشرفت کرد، فرهنگ ما منشا خرابی است، به ویژه فرهنگ سیاسی که باید اصلاح شود. یک پروژه ای به نام تغییر تدریجی و غیر ناگهانی که جوانان و انقلابیون را حساس نکنند و آرام نگه دارد و بگوید اتفاقی نمی خواهد بیافتد و ما با شما یکی هستیم و کاری نداریم. باید یک نوع، سکولاریزاسیون مهندسی شده و غیر ساختارشکن باشد که بالای آب آرام ولی زیر سطح آب، جریان ها به حرکت افتاده اند، تحولات زیر پوستی و استحاله ای هستند، با این تاکنیک باید عمل کرد. که این همان عقلانیت لیبرال غربی است. اخلاق و انسانیت به درد توسعه نمی خورد، مباحثی مانند تهذیب نفس و عدالت مطرح نیست.
نسخه توسه گرایان برای سیاست خارجی
این عقاید می افزاید؛ کلید توسعه در دست سرمایه داری داخلی و خارجی است. حتی روشن فکران که از جامعه مدنی سخن می گویند، باید جاده صاف کن باشند. سیاست خارجی را باید سکولاریزه و آرمان زدایی کرد. سیاست خارجی باید صرفا توسعه محور و اقتصاد محور باشد. و به هیچ چیز دیگر نیاندیشد باید غیر انقلابی سخن گفت در چارچوب اردوگاه سرمایه داری توسعه یافته باید عمل کرد وچون یکی از محکم ترین محکمات سرمایه داری غرب و جهان به اصطلاح، توسعه یافته اسرائیل و صهیونیسم است بدون پذیرش، وموجودیت اسراییل و رسمیت نشناختن آن نمی شود به توسعه رسید. و اساسا باید آماده باشیم تا پایه های مشرعیت، نظام و سیستم را به تدریج، تغییر بدهیم منتهی بدون سر و صدا کردن و فحش و اهانت، با سبک اواخر دهه هفتادو اوایل دهه هشتاد نباید باشد بلکه یک سبک جدید داشته باشد. که باید آرام، تدریجی و مودبانه باشد، با کم ترین هزینه و در آن توهین به مقدسات نباشد!
اما تعابیر حضرت امام رحمت الله در آخرین سال عمرشان در مورد انقلاب و سیاست خارجه، سخنانی از این قبیل که در حوزه اقتصاد و توسعه امام تصریح می کند که، آن چیزی که روحانیون هرگز حق ندارند از آن عدول کنند، و با تحقیرات دیگران از میدان به بیرون بروند، حمایت از محرومین و پابرهنگان است. هرکس از این عدول کند از عدالت اجتماعی اسلام عدول کرده است. ما تحت هر شرایطی باید، خود را عهده دار این مسئولیت بزرگ بدانیم و در تحقق آن اگر کوتاهی کنیم به اسلام و مسلمین، خیانت کرده ایم.
تعبیر دیگر که ما باید تمام تلاشمان را بکنیم که به صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم، مسئولان نظام ایران انقلابی باید بدانند، عده ای ازخدا بی خبر برای از بین بردن انقلاب هرکس را که بخواهد، برای فقرا و مستمندان فکر کند و راه، اسلام و انقلاب را بپیماید، فورا او را کمونیسم و التقاطی می خوانند. از این تهمت ها نباید ترسید. باید خدا را در نظر داشت و تمام، تلاش خود را در جهت، رضای خدا وکمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ، تهمتی نترسید.
تعبیر دیگر، این که کسانی می گفتند شما همیشه صحبت از جهاد و شهادت می کنید و تعابیر نظامی گری استفاده می کنید که این مانع پیشرفت است.امام (ره) فرمودند من به عنوان فرمانده کل قوا به مسئولین و تصمیم گیران، دستور می دهم در هیچ شرایطی، از بالا بردن آموزش های عقیدتی و نظامی، در سطح جامعه یعنی مجاهد پروری، و توسعه تخصص های لازم و حرکت به سمت خودکفایی نظامی و جهادی غفلت نکنند، این کشور را برای دفاع از ارزش های اسلام ناب و محرومین و مستضعفین جهان، نه فقط ایران، در آمادگی کامل نگه دارد. مبادا، توجه به برنامه های دیگر موجب غفلت از این امر حیاتی شود. این صحبت های اخر عمر بابرکت امام (ره) می باشد که بر اساس آن روحیه و آمادگی جهادی مهم ترین مسئله است که می فرمایند حق ندارید این روحیه را از بین ببرید به محض اینکه دشمن احساس کند، این روحیه رفت آن زمان به شما حمله می کنند، و تا زمانی که این روحیه است به شما کاری ندارند.
امکان دارد کسی بگوید این، ادبیات مبارز طلبی، در جهان و این خط و نشان کشیدن برای استکبار و استعمار و اینکه ما به آزادی و مستضعفین می اندیشیم، این ها چیزی جز دردسر و ایجاد تنش برای کشور فایده دیگری ندارد. باید با مستکبرین، تنش زدایی کرد.
امام در جواب این گونه حرف ها می فرمایند ما باید خودمان را آماده کنیم تا در مقابل جبهه متحد، شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلامی، انسانی یعنی حتی غیر مسلمانانی که مستضعف هستند با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشکیل شود و سروری و اقایی محرومین و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود.ما می خواهیم محرومین و پابرهنگان، با انگیزه اسلامی و انسانی زیر پرچم انقلاب ما و اسلام پیروزی خودشان را جشن بگیرند.
کسانی امکان دارد بیان کنند دفاع از حزب الله و اسلام در سطح جهان این ها جز اصول ما نیست، این ها تاکنیکی برای دورانی بوده است که این دوران گذشته است. اما امام (ره) جواب می دهند، دفاع از اسلام و حزب الله کل جهان اسلام اصل خدشه ناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است. هیچ چیز نمی تواند این را از بین ببرد.
هدف امام توسعه محض نبود
بعضی ها می گویند، سیاست خارجی انقلابی و ایدئولژیک مانع سرمایه گذاری خارجی و غربی و مانع پیشرفت می شود. و ما را از قطار توسعه سرمایه داری جدا میکند. این سیاست خارجی ما تا چه زمانی می خواهد انقلابی و ضد استعماری باشد، کمی باید صحبت از هضم شدن در اردوگاه غرب، صحبت از دوست شدن با غرب شویم. و این حرف های مربوط به استقلال را باید کنار گذاشت.امام پاسخ می دهند ما باید در ارتباط با مردم جهان، و رسیدگی به مشکلات همه مسلمانان، و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش کنیم و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم.
هدف سیاست امام تنها توسعه نیست؛ سیاست خارجی ما هدفش تنها توسعه نیست، که بگوییم باید همه چیز را فدای توسعه کرد. که با غرب سازش کنیم و بر سر فلسطین معامله کنیم. و به غرب بگوییم ما دیگر شعاری نداریم ولی شما جلوی ما چیزی بیندازید.ولی امام در پاسخ این گونه اظهارات می گوید خیر سیاست خارجی ما این نیست.
این ها جملات صریحی هستند که باید پخش کنید در گفتمان دانشجویی و نگذارید به حاشیه برود.امام (ره) صریح می گوید ما باید در ارتباط با مردم، جهان نه فقط دولت های استعماری، رسیدگی مشکلات مسلمانان، حمایت از مبارزان، گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش کنیم، این هدف اصلی ما است که این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم.سیاست خارجی بدون مبارزه از دفاع حقوق مستضعفان و محرومان جهان را امام قبول ندارد.ممکن است کسانی بگویند که ما نسبت به محرومیت در سطح مسلمانان جهان چه مسئولیتی داریم؟ باید مشکل خودمان را حل بکنیم و به بقیه کاری نداشته باشیم.امام چند بار بیان می کنند این هایی که پرچم سازش در برابر آمریکا و صهیونیسم را بالا می بردند، مطمئن باشند که آنها نمی گذارند شما با قطع از نظر از شعارهایتان، حتی زندگی خودتان را سر و سامان دهید.امام می فرمایند، برادران و خواهران دلیر و مبارز، به مرحله حساسی از دوران انقلاب اسلامی رسیده ایم، دورانی که باید همه ما دست در دست بدهیم که ریشه استکبار، و فقر برکنیم. و در آخر بیان می کنند پشت ابر قدرت ها را بلرزانید. باید برای رفع فقر و محرومیت بسیج شوید، به نجات مستضعفین کمر همت ببندید.
در برابر کسانی که آن زمان، به امام می گفتند، صدور انقلاب، چیست و مستضفعین جهان به ما چه مربوط است؟ اصلا نباید بگوییم که انقلاب را صادر میکنیم و اگر انقلاب صادر کنیم یعنی دشمن سازی کرده ایم، یعنی به حکومت های فاسد می گوییم، ما سراغ شما هم میاییم، ما ملت های شما را علیه شما میشورانیم. این ها ایجاد تنش است. یک عده به امام می گفتند که چرا تنش درست میکنید؟ یا می گفتند حداقل یا با شرق و یا غرب باشیم؟ این چه معنی دارد که میگوید نه شرقی نه غربی، و با همه درگیر می شوید در زمان واحد، آن هم زمان جنگ و تحریم و اول انقلاب و هزاران مشکل دیگر ولی امام در پاسخ می فرمایند، اولا خطر قدرت های کمونیستی از آمریکا کمتر نیست، ما با چپ هم نمی سازیم، خطر امریکا به حدی است که اگر کوچکترین، غفلتی کنیم نابود می شویم.
عده ای امام را در رأس افراطیون می دانند//امام خود را وکیل مستضعفین عالم می دانست
بعضی ها متعقد بودند، و الان هم هستند که می گویند آمریکا دشمن ما نیست این ما هستیم که دشمن آمریکا هستیم، و یک سوتفاهم ایجاد شده است، یک عده احمق، افراطی نادان، این ها، این مشکلات را ایجاد کرده اند، در راس افراطیونی که اینها می گویند در راس آنها شخص حضرت امام هستند ولی جرات نمی کنند اسم امام را بگویند البته در دهه گذشته، اسم امام را هم بردند، توهین هم کردند، هم به امام توهین کردند و هم به شهدا، به همه توهین کردند.ولی امام پاسخ این افراد را این گونه می دهند: اگر کوچکترین، غفلتی کنید در برابر آمریکا نابود می شوید، یک لحظه هم چشمان خود را نبندید، یک لحظه فقط اگر به آمریکا اعتماد کنید، آنها شما را می زنند.
امام می گویند هر دو ابرقدرت کمر به نابودی ملل مستضعف جهان بسته اند، ما باید از مستضعفین جهان هم پشتیبانی کنیم، این است اصول امام خمینی (ره) که از آمریکای لاتین تا آفریقا تا شرق آسیا و حتی داخل اروپا باید از مستضعفین آنها دفاع کنیم.
یکی بپرسد مگر شما از سمت مستضعفین جهان وکیل هستید، امام می گویند بله وکیلم چون کسی جز ما جرات ندارند این گونه جلوی این ها بیاستد، من اگر نگویم این جمله های امام هست می گویند این صحبت های یک فرد افراطی است.الان هم امکان دارد بهانه بیاورند که این صحبت ها برای آن زمان بوده است، ولی خیر این ها برای زمان آخر عمر امام (ره) است و در وصیت نامه هم این ها بیان شده است.جملات صریح امام در این رابطه این است: ما باید از مستضعفین جهان پشتیبانی کنیم، ما باید در صدور انقلابمان به جهان کوشش کنیم. صدور انقلاب یعنی ایجاد تنش!! ایجاد تنش با مستکبرین و مستبدین عالم.تفکر این که ما انقلاب خودمان را صادر نمی کنیم را کنار بگذارید، زیرا اسلام بین کشورهای مسلمان فرقی قائل نیست، پشتیبان تمام مستضعفین جهان است.آگاه باشید، که جهان امروز، دنیای مستضعفین است، دیر یا زود پیروزی از آن مستضعفین است و آنها وارثین، زمین و حکومت کنندگان خداوند هستند.
این جملات را بگذارید در کنار جملات افرادی که می گویند، جهان متعلق به آمریکا و متحدین و موتلفین و نوکرهایش است. این ها بر جهان حاکم هستند و باید این واقعیت را بپذیرید و واقع بین باشید. این شعار و خیال بافی و رویا و ایدئالیزیم و افراطی گری هستند.ولی امام عکس این حرف را می زند و می گوید این جهان جدید، جهان مستضعفین است، دوره مستکبرین، به سر آمده است و ما باید در صحنه بیاستیم.
همان موقع به امام می گفتند، انقلاب اسلامی نباید به خارج ایران کاری داشته باشد، مبارزین سایر کشور ها به ما مربوط نیست. سیاست خارجی ما ، سیاست داخلی ما وضع موجود در جهان را هرچه هست می پذیرد، و ما کاری به کسی نداریم و ما با همه در آشتی هستیم، حتی با آمریکا و صهیونیسم در آشتی هستیم، به ملت ها ستم می شود، بشود به ما مربوطی نیست. ملت ها دارند قربانی می شوند، بشوند، سرزمین های اسلامی اشغال می شود، بشود ما وظیفه ای نداریم، ما به فکر نون و قرمه سبزی خودمان باید باشیم، گوجه فرنگی و پیاز به ما مربوط است، که باید به شما بگویم ملت هایی که تابع این ها بوده اند، این مشکل گوجه فرنگی و پیازشان هم حل نشد، یک نمونه این کشورها مصر است که سی سال نوکر صد در صد آمریکا بود، الان، حدود 45 درصد مردمش زیر خط فقر هستند.این ها که دیگر صددر صد دست آمریکا بود و صلح اسرائیل را هم که امضا کرده اند. حتی در مصر یک شبه انتخابات شد که آنهم کودتا شد، ملت مصر پیش چشم ماست، آمریکا چه گلی بر سر این کشور که صد در صد تسلیمشان بود زد؟ حتی مشکل گوجه و پیازشان هم حل نشد.
جمع لیبرال مذهبی می گفتند، ما با نهضت های دیگر کاری نداریم اما جواب امام (ره) به این افراد این است که «من بار دیگر پشتیبانی خودم را از تمام نهضت ها و جبهه ها و همه گروه هایی که برای رهایی از چنگال ابرقدرت های چپ و راست می جنگند اعلام میکنم.من پشتیبانی خودم را از فلسطین رشید و لبنان عزیز اعلام میکنم، من بار دیگر اشغال افغانستان را توسط چپاول گران شرق متجاوز شدیدا محکوم میکنم. و امیدوارم هرچه سریعتر مردم مسلمان و اصیل افغانستان به پیروزی و استقلال حقیقی برسند، و از این قبیل عبارات در سخنان امام زیاد است که این سخنان مربوط به آخر عمر شریف امام (ره) است.چکیده و جمع بندی، مبارزاتش را با مبارزان در میان میگذارد، می گوید که تمام قوای د کشور، همه با قلبی مطمئن و دلی سرشار از ایمان، یک دل و یک جهت و برادرانه با دژخیمان از خدا بی خبر در نبرد هستند و تا انهدام اساس کفر پاربجا از حقوق، انسان ها و مظلومان و همه مستضفعان جهان دفاع می کنیم.
پاسخ امام به کسانی که شعار می دادند "جنگ!جنگ!کو! پیروزی؟"
در زمان جنگ شعاری وجود داشت که می گفتند:" جنگ، جنگ، تا پیروزی" بعد عده ای پیدا شدند که گفتند: "جنگ، جنگ، کو پیروزی؟" امام نیز جواب زیبایی به آنها داده است و می فرماید: جنگ، جنگ، تا رفع هرچه فتنه در جهان! ما برای احقاق حقوق فقرا در همه ی جوامع بشری تا آخرین قطره خون می ایستیم و از حقشان دفاع می کنیم. ایشان در همان پیامی که برای قطعنامه دادند، حکم اعدام سلمان رشدی را نیز اعلام کردند. مسئولان آمدند و به امام گفتند که شاید توبه کرد اما ایشان فرمود: سلمان رشدی اگر در آب زمزم غسل کند و سلمان زمان هم بشود باز هم حکمش اعدام است، جواب اهانت این است آنان بر این باور بودند که حرفها و گفتمان انقلاب خلاف گفتمان حاکم بر جهان است.امام نیز جواب بسیار صریح و شفافی می دهد: ما باک نداریم که در جهان به ما ایراد کنند بلکه ما موظیم روی عدل را نشان دهیم. دموکراسی غرب و شرق هر دو فاسد هستند اما دموکراسی اسلامی نظری است که باید پیاده شود و عدل دارد. امام معتقد بودند: نه آنها که طرفدار ابر قدرتها هستند و نه غرب و شرق هیچ کدام دموکراسی ندارند و اصلا دموکراسی ندارند.این منتقدین بر این باور بودند که ما باید به یک ثبات برسیم یعنی ما دارای ثبات نیستیم..
جواب امام به این بیانات اینگونه است: «می گوییم حکومت اسلام را می خواهیم، می گویند میخواهید هرج و مرج کنید. ما یک حاکم در ایران و کشورهای مسلمان می خواهیم تا حکومت کند و معتقدیم اگر احکام اسلام در جهان پیاده شود ، جهان توسعه می یابد. امام همچنین هدف انقلاب را اینگونه بیان داشتند: ما آمده ایم تا اوضاع جهان را به هم بریزیم و در برابر مستکبرین سکوت نکنیم.لییبرالیست های مذهبی نیز بر این باورند که اسلام همین فقه فردی است و احکام نماز و روزه و ... که به خود فرد مربوط می شود.»
پاسخ امام به این افراد اینگونه است:«در آیات و روایات تنها بخش و جزء کمی از آیات هستند که به مسائل عبادی بپردازد و بخش اعظم آیات و روایات مربوط به اجتماعیات و سیاست و اخلاق است. در واقع بخش کوچک اسلام در توضیح المسائل هاست و زمانی این پایان می یابد که اسلام ناب محمدی در جهان افراشته شود.»
از امام پرسیدند: میزان هزینه ای که باید داد چیست؟ آیا تا اینجا کافی نبود؟امام بیان کردند: تا جایی که من کشته شوم. نهضت اسلام ادامه دارد و ملت به مبارزه ادامه میدهد تا زمانی که آمریکا و اسرائیل و سایر ابر قدرتها ظلم نکنند.ایشان همچنین وظیفه ی روشنفکران را اینگونه بیان می کنند: بر روشنفکران لازم است فسادشان را رسوا کنند. همچنین میفرماید: هیچ شخصی اصالت ندارد واین اصول هستند که اصالت دارند و امیدوارم بنده هم از اصول منحرف نشوم و با سیاست های غرب و شرق مبارزه کنم.نهضت مقدس را ادامه دهید که در این راه شما به حق هستید و خدا خواسته است که مستضعفان اداره ی امور جهان را خود بر عهده گیرند.
یکی دیگر از صحبتهایی که مطرح می شد این بود که از انقلابیون می پرسیدند:«شما حساب کرده اید که با چه کسانی درگیر شده اید؟ آیا از شکست نمی ترسید؟امام می فرمودند : ما شکست نمی خوریم مگر از خود، در صورت پذیرش فرض شکست هم باید گفت تفاوت موحد و کافر در همین است که همه چیز برای موحد پیروزی مادی نیست. ما مامور به وظیفه هستیم.شکست اصلی ترک وظیفه و تسلیم شدن است. اگر به تکالیف خود عمل کنیم دیگر نباید باکی از شکست داشته باشیم.اگر به تکالیف عمل نکنیم ما شکست خورده هستیم حتی اگر در ظاهر پیروز شده باشیم.از امام پرسیده شد هدف شما چیست؟ از چه چیزی انگیزه می گیرید که همه وقت حتی در شکست ها آرام هستید؟«
جواب امام را می توان در پیام ایشان به رزمندگان در زمان شکست انها بیان کرد که فرمودند: هیچ نگران نباشید و ذره ای تردید نکنید.هدف ما پیروزی نظامی نبود ما برای پیروزی همه محاسبات را انجام داده بودیم و ما مامور بودیم و تلاش خودمان را تا جایی که امکان داشت کردیم.
ما مامور به تلاش بودیم نه مامور به پیروزی، اگر ما مامور به پیروزی بودیم که باید بعضی از پیامبران را گنه دار بدانیم چون انها هم گاهی با وجود همه تلاش های خودشان گاهی شکست می خوردند.
و همچنین امام زمان پیروزی نیز به رزمندگان گوشزد میکردند که خرم شهر را خدا آزاد کرد، یعنی خداوند خواست که پیروزی را برای شما ایجاد کرد. زمانی که شما تیر انداختید، خداوند تیر را انداخته است.شکست را برای خداوند بپذیرید و پیروزی را هم برای خداوند بخواهید. هر دو، یعنی هم شهادت و هم پیروزی پیش خداوند مساوی و یکسان است.همین پیام ها و اندیشه های امام (ره) باعث شد که بچه های ما در انقلاب و دفاع مقدس پیروز شوند و اکنون یک کشور تعیین کننده باشند.
امام هدف فعالیت ها را عمل کردن به تکلیف می دانستند و بیان می کردند، که ما باید اسلام را حفظ کنیم.
این همان منطقی است که از ابتدا با رژیم باطل با این منطق پیش رفتیم. مشکل ما از بین رفتن مظاهر اسلام بود. ما باید با همه تلاش خود مقاومت کنیم، که اگر در این راه کشته شویم اشکالی ندارد و اگر پیروز شویم به هدف خود رسیده ایم.
امام (ره) در طول مبارزه به رزمندگان این گونه پیام می دادند: اگر موفق شویم این موفقیتی بوده است که خداوند به ما داده است که ما پیروز شده ایم، و زمانی که فردی به وظیفه الهی خود عمل کند پیروز است حتی اگر در دنیای حیوانی شکست بخورد. که این تلاش ما ممکن است مشکلاتی را برای ما به همراه داشته باشد.همه جوانان ما برای خداوند تلاش می کردند، پس هیچ غم و مشکلی زمانی که برای خداوند کار میکنیم وجود ندارد.ناامیدی این سوال که چه می شود وسوسه شیطان است. باید محکم باشیم و هیچ هراسی به دل راه ندهیم، شما در هر صورت پیروز هستید. این ها همه منطق امام (ره) است.امام (ره) فقط همان مرقد نیست بلکه امام یک روح و یک آتشفشان است که تا زمانی که مستکبرین را به زمین نزد نمی میرد. امام (ره) راس امور است.
بعضی ها مطرح می کنند که کشورهای هند و کره جنوبی و برخی دیگر در مورد پیشرفت به اجماع رسیده اند که باید با الگو نظام سرمایه داری پیش رفت و باید تسلیم شد ولی ما در ایران به اجماع نرسیده ایم و در نتیجه به پیشرفتی هم نرسیده ایم.
اما در کشور هند نباید فقط به یک شهر یا یک منطقه نگاه کرد در بعضی مناطق هند، مردم مانند گله حیوانات کنار خیابان زندگی می کنند.هند کشور غارت زده ایی است که در آن توسعه و رفاهی وجود ندارد. در هند و پاکستان و ترکیه و برخی کشورهای دیگر یک شبه دموکراسی وجود دارد که پشت این شبه دموکراسی ارتش است که این ارتش وابسته به آمریکا و صهیونیسم است و این دموکراسی فقط یک بازی در ظاهر است.
بعضی ها می گویند کشور ایران دچار تناقضات است و ما نمی دانیم چه می خواهیم تا به اجماع برسیم ولی برخی کشورهای خاورمیانه مانند عمان می دانند و به اجماع رسیده اند.
درحالی که اینکه چون کشور پاساژ یا خیابان های شیکی دارد نباید برای ما الگو توسعه یافتگی باشد.در این کشورها مانند عمان که برخی الگو توسعه می دانند و بیان می کنند قیمت ثابت است باید بگویم آنها اصلا تولیدی ندارند که قیمتشان تغییر کند و تحت تاثیر و زیر نظر آمریکا و صهیونیسم هستند که توسط این کشور ها غارت می شوند.ولی کشوری مانند ایران که مبارزه و مقاومت می کند قیمتش متغیر می شود. رحیم پور ازغدی افزود کشور هند را هم بیان می کنند به اجماع فکری رسیده است که این ها فقط دروغ هایی است که می توان به کودکان گفت.
یا می گویند علت، اندیشه های مخالف با غربی بودن در ایران است که نمی توانیم مانند کشور هند به اجماع برسیم پس ما عقلانیت سیاسی و اجتماعی نداریم!
اما جوابشان روشن است که کره جنوبی و هند و باقی کشورهای این چنینی زیر نفوذ غرب تنها کارخانه آنها به شمار می روند.این کشورها که زیر سلطه آمریکا و صهیونیسم هستند نه دولت مستقل دارند و نه حقوق ملت این کشورها مهم است.این کشورها از جنگ جهانی دوم که اشغال شدند دیگر نتوانستند دولت مستقل تشکیل دهند. حتی قانون اساسی این کشورها را آمریکا می نویسد.رشد کشورهای سرمایه داری با غارت کشورهای دیگر است، اگر این کشورها، ملت های دیگر را غارت نکنند نمی توانند به حیات خود ادامه دهند چون اقتصادشان از بین می رود.این کشورها بدهکارترین دولت ها هستند که باید به طور مداوم همه جا را برهم بزنند و غارت کنند.این کشورها همیشه باعث تنش می شوند ولی به ما می گویند که تنش زا هستیم.
یا می گویند مشکل توسعه نیافتگی ایران این است که در ایران مدیریت فرهنگی قوی وجود دارد در نتیجه نمی توانیم با فرهنگ جهانی که منظور همان فرهنگ غرب است ادغام شویم، این عدم ادغام با فرهنگ غرب مانع توسعه یافتگی ایران می شود.
این استدلال نادرست مقابله با جمله ی ما می توانیم امام (ره) است.
بعضی ها می گویند، ما می خواهیم هم با دنیا زندگی کنیم و هم می خواهیم فلسفه دنیا را نفی کنیم.کسانی که این حرف را می زنند هرچه آمریکا و صهیونیسم می گوید را فلسفه دنیا می دانند.آنها می گویند ایران دچار یک غرور تاریخی است که با این غرور نمی توانیم با روند جهانی خود را تطبیق دهیم.
دگر اندیشان در خصوص تفسیر کلمه استقلال می گویند: تعریف ما از استقلال بر پایه یک غرور تاریخی است. ما یک ملت مغرور تصور می شویم.در حالی که از دیدگاه امروز در دنیا حاکمیت با مبانی مفهومی دیگری تعریف شده است. در مورد استقلال تعابیر مختلفی به کار گرفته شده است، مثلا اینکه ما در دنیا مفهومی به نام استقلال نداریم و استقلال تعبیری در دهه 50 بود که کشورهای غربی برای تحت سلطه قرار دادن کشورهای درجه چندم استفاده می کردند. این افراد به وسیله این تعریف بیان می کنند، امروز دیگر لغت استقلال کاربرد ندارد و همه باید وابسته باشیم. تنها مفهوم حاکمیت معنا دارد. حاکمیت به معنای قهر ما با دنیا نیست.
موانع پیشرفت ما از دیدگاه غربی ها عواملی دارد؛ عامل اول افراطی گری ماست که از دید آن ها ما را دچار زوال سیاسی کرده است. این در حالی است که ما از طرف آن ها متهم به اسلام سیاسی هستیم. چون لیبرال و لاییک نیستیم.عامل بعدی این است که چون هند، امارات و کره جنوبی اجماع کردند. ما در این حد شعور و ظرفیت اجماع هم نداریم.
از دیدگاه این ها یکی از عوامل عقب ماندگی خاورمیانه هویت قوی فکری و فرهنگی است که این کشورها دارند.یکی دیگر از عواملی که برشمرده شد، این است که از دید آن ها استقلال بی معنی است و تنها یک شعار در دهه 50میلادی بوده و امروزه مفهومی ندارد و به جای آن حاکمیت مفهوم پیدا کرده است. این در شرایطی مطرح می شود که ما در صحبت های امام(ره) هیچ جایی نداریم که بابد با جامعه جهانی قهر باشیم بلکه صحبت از مبارزه با ظلم است.
اما تفکر انقلابی می گوید جامعه جهانی محدود به چند کشور اروپایی و آمریکا نیست. این پرسش مطرح می شود که آیا 120کشور متعهد که از پرونده هسته ای ایران حمایت کردند جامعه جهانی نیستند؟ مشکل این گونه افراد این است که جامعه جهانی را محدو د به چند کشور می دانند.
دلیل بعدی عقب ماندگی ایران از نظر آن ها این است که ما سیاستمدار نیستیم اما در جواب اینها باید گفت؛ درست است ما سیاستمدار عرفی نیستیم. صحبت های امام سیاست مدارانه و قدرت مدارانه نیست، چون امام سیاست مدار نیست بلکه خدامداراست. این استدلال ها را در مقالات و کتاب های خود مطرح می کنند. امام (ره) از این مسایل به عنوان ایدئولوژیک تعادل و میانه روی و مبارزه با افراطی گری یاد می کنند.
ویژگی سیاستمدار از دیدگاه آن ها این است که :
1- از طبقه متوسط باشد یعنی پابرهنه و مستضعف نباشد.
2- نزاکت بیانی و ظاهری داشته باشد.
3- حل المسایلی فکر کند. یعنی به هر نحوی بخواهد مشکلات را حل کند. در مورد جنگ حل المسایلی فکر کردن این بود که بگوییم، صدام تا همین جایی که پیش رفتی صبر کن و فقط جلوتر نرو. در مورد قضیه فلسطین هم این گونه است که از دیگاه ما فلسطین برای فلسیطینی هاست و ارتباطی به ما ندارد و فلسیطن و اسرائیل باهم صاحب فلسطین هستند.
و این حل المسائلی فکر کردن نیز در مورد انرژی هسته ای وجود دارد زمانی که قبول کنیم خود آن ها هزاران هزار تن بمب شیمیایی تولید کنند و بگویند این حق ماست ولی شما حق غنی سازی برای کشاورژی و پزشکی و ...هم ندارید. و تسلیم شویم و بگوییم غلط کردیم هرجایی که شما می گویید ما غنی سازی خود را تعطیل می کنیم.
4 -سیاستمدار باید مرفه و سیر باشد.
5-به جز سیاست مداری شغل دیگری هم داشته باشد. از دیدگاه آن ها سیاست مداری یک شغل است.
6- خویشتن دار باشد و لحن تند و عصبانی نداشته باشد. لحن تند امام و لحن بنیاد گرایی نداشته باشد.
7- حداقل با دو زبان خارجی آشنا باشد.
مشکل ما زبان نیست مشکل ما حرفی است که قراراست مطرح شود. مشکل ما این است که زبان،زبان زور است یا زبان منطق. مشکل ما با آشناییی با چند زبان حل نمی شود.
عقاید بازرگان در دهه پنجاه از زندان آزاد شده بود، عقاید لیبرال مذهبی را روشن ساخت. بازرگان بعد از آزادی خود دیگر مبارزه و کار سیاسی نکرد و مشغول زندگی خود بود. کتاب چاپ می کرد و در محافل خود صحبت می کرد. در متن جامعه تنها امام بود ک حرف می زد. یک عده هم به دنبال مبازه مسلحانه بودند .
بازرگان کتاب انقلاب در دو حرکت را نوشت و در این کتاب می گوید: انقلاب تا زمان پیروزی در مسیر خودش بود و دنبال این بود که شاه حکومت نکند. سلطنت شاه مانعی ندارد. امام تندروی کرد که با سلطنت هم مخالفت کرد.
کسانی که دلایل عقب ماندگی ما را مطرح می کنند نوه های فکری بازرگان هستند. البته بازرگان صادقانه تر از این ها صحبت می کرد. چون به حرف هایی که می زد اعتقاد داشت. به صراحت می گفت که لیبرال مذهبی است.
سال 57 در مشهد بازرگان می گوید: مسیر درست را شریعت مداری می رود که اعتقاد دارد،حکومت و شاه و رژیم با هم باشند فقط یک مقدار پارلمانتالیستی و آزادی نسبی احزاب و فضای باز ایجاد شود و گرنه صحبت های آقای خمینی شدنی نیست. هزینه ها را بالا می برد و نتیجه ایی ندارد. این آخرین نظر پدر لیبرالیزم مذهبی است و این گونه افراد همین حرف ها را تکرار می کنند.
بعد از امام در دهه هفتاد این ادبیات به شکل دیگری بازسازی شد و به قدرت رسید گرایش سکولاریستی و سازش با غرب و هضم شدن در اردوگاه سرمایه داری جهانی در داخل حکومت شکل گرفت. و اکنون کم کم این پرچم ها بالا می رود.
از دیدگاه آن ها سیاستمدار باید با مسایل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشورهای مهم آشنا باشد. ما سیاستمدار در ایران کم داریم که فهم عقلی از امور ایران و جهان داشته باشند و تشخیص بدهند که ما در کجای مسطیل جهانی هستیم. باید به طور طبیعی هم زیستی مسالمت آمیز با قدرت های حاکم بر جهان داشته باشیم. نباید خود را به مشکلات منظقه اسلامی گره بزنیم وگرنه از کاروان توسعه عقب می افتیم. نباید سرنوشت خود را به مسایل امنیتی و سیاسی خاورمیانه گره بزنیم. خیلی بهره مند نخواهیم شد. دنیای عرب هم خودش در حال تحول است. امروز می بینید آمریکا از دهه گذشته بر خاورمیانه مسلط تر است. یعنی از دست این ها خلاصی نیست. حقیقت این است که آمریکا هرجا وارد عمل شد شکست خورد. با بمب گذاری و تروریسم و ایجاد جنگ های مذهبی و فرقه ای و کودتا به دنبال حفظ منطقه است. آمریکا بر منظقه مسلط نیست. و فدرت و حیثیتی ندارد.
از دیدگاه لیبرال ها باید به مجموعه ای تغییرات در جهت گیری های سیاست خارجی و توسعه سیاسی و اقتصادی تن بدهیم تا بتوانیم زنده بمانیم . در سیاست خارجی با ایدئولوژیک زدایی کنیم. حرف های مکتبی نزنیم . حرف های امام مخصوص خودشان بود و دوره اش تمام شده است. انقلاب زدایی و ایدئولوژی زدایی از سیاست خارجی باید صورت گیرید . از دیدگاه آن ها خود آرمان گرایی خیال بافی و افراطی گری است. کشورهای جهان سوم برای سیر منقی به سوی توسعه باید واقع گرایانه عمل کنند. عقل سلیم باید داشته باشند.
از دیدگاه آن ها حرف های امام مخالف عقیل سلیم است. با عقل سلیم می توان قواعد فرهنگ محلی را با اصول ثابت توسعه یافتگی به صورت مرحله ای و عمل گرایانه منتقل کرد. از دیدگاه آن ها اسلام اصول محلی است. ولی استاندارد های توسعه یافتگی و الگوی سرمایه داری اصول ثایت قهری جهانی است. آن ها محکمات است و این ها متشابهات هستند. آن ها ثابت اند واسلام و فرهنگ ما نظریات است. امید نظریه پردازان توسعه در منطقه کشف قواعد عیینی توسعه یافتگی و استفاده از آن است. ادبیات اتقلابی تخیل است.
مرض دوم ما از نظر آن ها نداشتن عقلانیت و فایده گرا نیستیم اصول داریم . وقتی بر اساس اصول ما آن ها محور اصلی تصمیم گیری نیستند، ما رهگز توسعه یافته نخواهیم شد.در حالی که باید دائما و تنها کاربردی و ابزاری اندیشید. ابزاری باندیشید و به اهداف توجه نکنید. فقط عقل ابزاری مهم است عقل اهدافی اهمیتی ندارد. از نظر اتقلاب هم عقل ابزاری و هم تعیین هدف اهداف هر دو مهم هستند. از دیدگاه آن ها مکتب داشتن در حوزه سیاست و خط قرمز های اخلاقی و مکتبی مانع توسعه است. چاره کار رشد اندیشه های غیر مکتبی است. وقتی صحبت از مکتب و انقلاب و مبارزه می کنیم در واقع اندیشه را کلیشه کردیم. این ها م یگویند ما باید خود را باکلیشه های سرمایه داری غرب تطبیق بدیم. اماانقلابی بودن ما کلیشه است. این ها کلیشه شکن است. علت ناراحتی آن ها این است که انقلابی بودن شکست کلیشه هاست و ناراحتی آن ها از همین جهت است.
از نظر آنها یکی از مشکلات فرهنگی جهان سوم این است که این ها به هدف بیش از فرایند توجه می کنند. اگر به واقعیات توجه کنند هم تحملشان بیشتر می شود و هم به سمت عقلانیت پیش می روند و متعادل می شوند. ذهنشان مجموعه گر می شود و نسبت به پدیده های اجتماعی ذهنیت پیدا می کنند. مشکل دیگر انقلابیون و انقلاب ها از نظرآن ها این است که خودباوری همان خود شیفتگی است. هر کس بگوید ما می توانیم خود شیفته و مریض است. کسی متعادل و منطقی و عقلانی است که بگوید ما نمی توانیم. یکی از آفا ت جدی فرهنگی ما جهان سومی ها طبق نظر آن ها شخصی اندیشی و خود شیفتگی است. که باعث فرد گراییی ضد توسعه می شود. شهروند متمدن باید خیلی رسیع پل های ارتباطی با غرب برقرار کند تا بتواند به یک سیستم منسجم و نقطه تعادل برسد. تاریخی و ترکیبی اندیشیدن جز مبانی متدلوژیک توسعه است. انقلابیون فاقد این خصلت هستند.
از نظر آنها با یقین و محکم حرف زدن به سبک امام ، جزمی اندیشی و یقین گرایی حرف زدن مانع توسعه است. توسعه یافتگی در گرو این است که شما نسبت به مبانی خود دچار ابهام و نسبی گرایی شوید و اعلام کنید که مبانی شما خیلی روشن نیست و نسبی است.در مملکت داری قاطع اندیشی آفت است. ما نباید به چیزی یقین داشته باشیم. از دیدگاه آن ها هیچ خط قرمز و اصول انقلابی وجود ندارد و همه چی نسبی است . و لازمه مدیرت علمی است. و می توانیم توسعه یا فته شویم.
در برخی موارد و نه در اصول. اگر ابهام و نسبی گرایی را در همه موارد تجربه کردید آن وقت بیان عقلانی پیدا می کنید. احساسات و تعصبات حداقل می شود. پدیده شناسی اولویت پیدا می کند به غریزه شناسی. غریزه انسانی هم همین است. معمولا دوست دارند تصمیم را یکی دیگر بگیرد. انقلابی بودن تصمیم الکی گرفتن نیست بلکه برای تشخیص تکلیف باید هزاران ساعت فکر و بررسی کرد و مفاهیم نسبی را نسبی و مفاهیم مطلق را مطلق دید. این ها می گویند که باید مفاهیم مزلق را هم نسبی ببینیم.این ها الگوها یغرب و توسع غربی را مطلق می کنند و آن چه را که مزلق است نسبی می کنند. ما هیچکدام از این تفکرات را قبول نداریم. از دید گاه امام در همه مسایل چه داخلی و چه خارجی نسبی، نسبی است و مطلق مطلق است. و برای نسبی و مزلق بودن هم دلیل و برهان عقلی و مکتبی داریم و طبق اصول مکتبی باید عمل کنیم. برای تشخیص تکلیف باید صددرصد متعادل و عقلانی فمر مرد. وقتی تکلیف روشن شده است در عمل حتی عقب نشینی تاکتیکی پیش می آید.امام تجدید نطر از اصول و تغییر اصول پذیرفته نیست. این ها می خواهد بگویند که اصول قطعی ثابتی وجود ندارد. و همه چی مبهم و نسبی است. و تنها منافع مادی خودشان مطلق است. هم پدیده شناسی و هم رابطه شناسی دقت و حوصله و بررسی می خواهد .در مقام تشخیص تکلیف و عمل به آن حتما باید عقلانی و متعادل بود. و افراط و تفریط نداشت. افراط خوارج گونه و تفریط مرجع گونه پذیرفته نیست. باید تعادل علوی داشت. یعنی در مسیر خدا و عدالت و مکتب از ایتدا تا انتها نباید تغییر کرد. جهت و مسیر و شعار را نباید تغییر داد. ولی روش و تاکتیک قابل تغییر است. ما مسیر را می بینیم شعار و اهداف رو تغییر نمی دیم اما بر اساس موانع و شرایط ممکن است سرعت خود را کم و زیاد کنیم و تاکتیک خود را تغییر دهیمولی در مسیر اصلی باقی می مانیم . می شود نسبی اندیشید و در مفاهیم نسبی باید نسبی اندیشید. انقلابی کسی نیست که بی جا و بی خود تصمیم بگیرد. خود امام هم تاکتیک رو تغییر می دادند. مثلا ابتدا جریلنات لیبرال رو وارد کار کردند و وقتی دیدند انقلاب ضربه می خورد عذرخواهی کردند. و خود به تهران آمدند و انقلابی عمل کردند. در مورد مسئله اقای منتظری و در جنگ هم امام در مواردی تاکتیم را تغییر دادند. حتی زمانی که قطعنامه را پذیرفتیم امام ادبیاتش اتقلابی تر بود. امام اواخر عمر تند و انقلابی تر صحبت می کرد. مکتبی بودن به معنای بی عقلی و نسبی اندیشیدن در همه شرایط نیست . بلکه به معنای اصلات هدف الهی و تقدم معنویت بر مادیات است. تغییرتاکتیک، لحن و روش ممکن است اما تغییر هدف و اصل غیر ممکن است.
انقلابی بودن به معنای بی شعور بودن و بی فکر نیست؛ انقلابی که معادلات قدرت و ثروت جهانی و ملزمات گفتگو در عرصه جهانی را نشناسد و صحبت کند، انقلابی نیست. انقلابی هیجان زدگی، و محاسبه نکردن و بدون حساب وارد مبازره شدن نیست. انقلابی گری گنده گویی نیست. وامام هم هرگز این چنین رفتا رنکرد. از طرفی مفهوم اعتدال این نیست که چیزی بگوییم که هیچ کس ناراحت نشود. که تنش ایجاد نشود.ما باد تا آخر برویم چون هر خواسته و حقوقی که باستیم تنش خواهیم داشت. قذافی زمانی که آمریکا و انگلیس در مورد موضوع هسته ای لیبی فشار آوردند ، قذافی کنار کشیدو تمام تجهیزات را به لندن و نیویورک فرستاد. اما باز هم او را نابود کردند.
هدف اصلی غرب حاکمیت تنها بر جهان است تحریم ها از اول انقلاب بود . این تحریم ها مربوط به هسته ای نیست. اگر نوکر این ها بشوید هم باید له شوید. باید بگوییم انقلاب اسلامی غلط کرد باز هم راضی نمی شوند. خداوند می فرماید دشمن هرگز از شما راضی نخواهد شد هرچقدر هم عقب نشینی کنید. مگر اینکه نابود شوید یا صددرصد نوکر این ها شوید. مفهوم استکبار همین است. امام در مورد این ها می فرمود که این ها مثل سگ هستند سگ وقتی حمله می کند اگر فرار کنید بیشتر بهت آسیب می رساند. اما اگر سگ حمله کرد و ایستادی ،سگ هم می ایستد. را ه حل پیروزی مادی هم فرار نیست بلکه ایستادن است.
دیدگاه "جامعه مدنی راه حل است نه امت اسلامی" فضا برای تمدن سازی و فرهنگ سازی ایجاد نمی کند. برای جوامع توسعه یافته فقط باید ریز و تجزیه شده فکرکرد. آرمان ها خودی هستند. متدلوژی تفکر توسعه پافته فقط چرتکه اندازی صرف است. فرهنگ نسبیت و ابهام سرعت توسعه یافتگی را بالا می برد. بحران مشروعیت ناشی از فقدان جامعه مدنی در کشورهای جهان سوم است. این طرز تفکر توسعه است و دروغ بزرگی ایت که می گویند این ها پارادایم مدیریت است. . پارادایم انقلابیون پارادایم کنترل است. پاردایم غرب کنترل مدیریتی نیست بلکه پارادایم کنترل در حد دیکتاتوریست. این ها خودرا مالک جهان و همه را بدهکار به خود می دانند.
هدف ما ارایه طرح واقع بینانه از توسعه یافتگی است. ارایه تعریف عقلانی ومتعادل و تدریجی و تجربی از توسعه پافتگی است. نظریه توسعه پافتگی یک مفهوم سیاسی_حکومتی است. حکومت باید بیذیرد که مکتب را کنار بگذارد.