آیا حجاب حکم اسلام است ؟؟ آیا حجاب از امور شخصی است یا اجتماعی؟ (1)

آیا حجاب حکم اسلام است پس چرا در سایر کشورهای اسلامی اجرا نمی شود و چرا اقلیت های دینی ملزم به رعایت آن هستند و آیا حجاب از امور شخصی است یا اجتماعی؟ 

اما قسمت اول سئوال که در مورد این است که آیا حجاب حکم اسلام است، و اگرهست چرا در دیگر کشورهای مسلمان به صورت الزامی مطرح نیست؛ در این مورد در وهله اول، بررسی مراحل نزول حکم حجاب در قرآن مجید راهگشاست. بر اساس شأن نزول آیه 53 سوره احزاب، اولین دستور حجاب، حکم به درخواست از زنان پیامبر از وراء پرده بود، که در جریان ولیمه ازدواج ایشان با زینب بنت جحش نازل شد.

[1] البته قبل از آمدن حکم حجاب، در آیات دیگری در همین سوره، بیان شده بود که شأن زنان پیامبر در صورت حفظ تقوای الهی، از دیگر زنان برتر است. به ایشان دستور داده شده بود که از حجره ها، مگر برای کارهای ضروری، خارج نشوند و با ناز و کرشمه، با مردان سخن نگویند و بسان دوران جاهلیت نخستین، خود را نیارایند.[2] 

در مرحله بعدی، جلباب (چادر یا روسری بزرگ) به عنوان شرافت و حقی برای همسران و دختران پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و زنان مؤمن به منظور در امان ماندن ایشان از آزار منافقان و ولگردان قرار داده شد. «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِک وَبَنَاتِک وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِک أَدْنَی أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا؛ ای پیامبر! به همسران و دختران خود و زنان مؤمن بگو: چادرهای خود را بردوش گیرند. این نزدیک تر است، برای این که شناخته و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند و خدا آمرزنده مهربان است. [3] 
حکمی که در این سوره بیان شده است، بیشتر به عنوان یک حق مطرح است تا یک تکلیف؛ چرا که، درپی اعلام حکم حجاب، وعده بهشت برای پیروی کنندگان از این دستور و وعده عذاب برای مخالفان آن، مطرح نشد، بلکه دلیل عقلانی برای شناخته شدن و اذیت نشدن را مطرح کرد. سبب نزول آیه این بود که: زنان برای گزاردن نماز، پشت سر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از منزل خارج می شدند و شب هنگام که برای گزاردن نماز مغرب و عشاء و صبح، به سوی مسجد روان می شدند، جوانان بر سر راه آنان می نشستند و به آزار و اذیت زنان نمازگزار می پرداختند. در این هنگام این آیه شریفه را نازل فرمود.[4] 

هدف این آیه نشان دادن حدود حجاب نبوده است، بلکه می خواسته است که بدین وسیله نشانه ای برای شناخت و مصونیت زنان آزاده و مسلمان قرار دهد؛ و این چنین با امتیاز قلمداد کردن آن، بانوان مومنه را به پذیرش آن راغب بنماید. کسانی فقط با اکتفا کردن به این آیه (و در نظر نگرفتن دیگر آیات حجاب) پنداشته اند که حجاب صرفاً یک شرافت و یک حق برای زنان مومن است، نه یک تکلیف! شرافتی که آنان را نسبت به دیگر زنان غیرمسلمان امتیاز می دهد. اما با مراجعه به دیگر آیات حجاب در سوره نور ـ که بعد از سوره احزاب نازل شده است ـ احکام حجاب بانوان (به عنوان یک دستور واجب) را در می یابیم: «به زنان مؤمنه بگو چشمان خود را از نگاههای ناروا فرو گیرند، اندام خود را بپوشانند، زینت و آرایش خود را به جز آن جا که ناگزیر آشکار می شود، بر بیگانه آشکار نسازند، سینه و دوش خود را به مقنعه بپوشانند، زینت و جمال را ننمایانند، جز برای محرم های سببی و نسبی و یا زنان و کنیزکان و کودکان ناآگاه بر عورت زنان، چنان پا به زمین نکوبند که خلخال و زیورشان بیرون آید و آشکار شود».[5] 

این آیه که مهمترین آیه حجاب است، به جز دستور حجاب، از امور دیگری نیز سخن رانده است. 
هدف اصلی حکم حجاب مصونیت زن و مرد مومن از تحریکات بی جا و منعطف نشدن حواس ایشان به امور مزاحم و اشتغالات آسیب زاست؛ به گونه ای که هر دو گروه در کمال آرامش، بدور از تهییج و تشویش به کار و تلاش و برآوردن حوایج اجتماع بپردازند. علل وجوب حجاب را در دو عنوان می توان خلاصه کرد:

1. حرمت و احترام زن؛ 2. پرهیز از مفسده و آسیب های اجتماعی. اما در رابطه با اینکه حکومت ها باید یا نباید در مساله حجاب دخالت ورزند، لازمست که این مساله را در بُعدهای مختلفی مورد کنکاش قرار دهیم. اگر مسئولیت حکومت در برابر حجاب را از منظر خاستگاه احترام و حفظ شأن زنان بنگریم آن وقت این تحلیل نمی تواند همه حوزه های دخالت و مسئولیت نظام را پوشش دهد. چرا که:

1. زنان غیر مسلمان را در بر نمی گیرد.

2. اگر خود شخص، بی حجابی را عدم احترام و تکریم نشمارد، طبعاً حضور بدون پوشش در اجتماع و نگاه دیگران را نمی توان از این منظر منع نمود.

3. در صورتی که بی حجابی به صورت عمومی ناروا و منکر شناخته نشود، به دلیل حفظ احترام و شرافت حاصل از رعایت حجاب نمی توان منع قانونی ایجاد کرد. 


کسانی که نقش حکومت را ازین جایگاه نگاه کرده اند دچار همان خطایی شده اند که در این سؤال مطرح شده است و آن حکم عدم دخالت حکومت هایی است که تحت عنوان مهد وحی و اسلام معرفی می شوند. و چنانکه اشاره شد، اینان حجاب را نه به عنوان یک تکلیف، بلکه بیشتر به عنوان یک حق و شرافت اختیاری درنظرمی گیرند. اما مسئله مهم درباره حکم حجاب بُعد اجتماعی مربوط به حفظ سلامت جامعه و پرهیز از فساد و آسیب های اجتماعی مترتب بر آن است؛ و تردیدی نیست که یکی از مسئولیت های حکومت (خصوصاً حکومت اسلامی) دفع و رفع مفاسد اجتماعی است که بی حجابی می تواند یکی از مظاهر و زمینه های اصلی آن باشد؛ که باید حکومت نسبت به این مسئله برنامه ریزی و چاره اندیشی کند. این مسئله هم در مورد مسلمانان و هم در مورد غیر مسلمانان مطرح است؛ چرا که هر دو گروه در این جامعه در کنار هم زندگی می کنند و اگر ناهنجاریی پیش بیاید گریبانگیر هر دو دسته خواهد بود. حجاب وقتی در صحنه عمومی جامعه مطرح می شود (نه زمانی که به عنوان حوزه خصوصی افراد است که خارج از میدان نظارت و دخالت دولت است)، حتی اگر به پنداشت برخی امری کاملاً شخصی باشد، اما چون به صورت عمومی و علنی در روابط اجتماعی تأثیرگذار است، به خاطر رعایت مصالح جمعی و سلامت جوامع باید به صورت الزامی از سوی حکومت ها مورد حمایت واقع شود. 
همین جا در پاسخ به آن بخش سؤال که در مورد اجتماعی یا خصوصی بودن حکم حجاب است، باید گفت که مسلماً حجاب نمی تواند یک امر خصوصی باشد، چرا که حضور زنان در جامعه نیازی انکارناپذیرست؛ و این حضور بدون رعایت پوشش کافی، سلامت روحی، خانوادگی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه را مختل می کند. علت دخالت حکومت در الزام حجاب را باید در اهداف تشکیل حکومت اسلامی که ایجاد فضای رشد و تعالی اخلاقی، برقراری احکام دین، ترویج نیکی ها و جلوگیری از زشتی هاست، یافت؛ چرا که اگر این جنبه مغفول بماند، دستیابی به این اهداف هم میسور نخواهد بود. 
برخی متون روایی ما شاهد براین مدعایند که حضرت پیامبر و امیرالمومنین ـ علیهم السلام ـ از موضع حکومت درباره چگونگی حضور زنان یا مردان در اجتماع دخالت کرده اند: مرحوم کلینی نقل کرده است که امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ فرمود: «ای عراقیان! با خبر شده ام که زنانتان در راه، با مردان برخورد می کنند؛ آیا شرم نمی کنید!»

[6] دولت اسلامی به عنوان داعیه دار اصلی اجرا و پیاده سازی اصل مهم امر به معروف و نهی از منکر (که خود بر پایی حکومت عدل از بزرگترین مصادیق آنست)، در ترویج حجاب ـ به عنوان معروفی که حفظ جامعه از ناهنجاری ها تا حدود زیادی در گرو اعمال آن است ـ و جلوگیری از بی حجابی یا بدحجابی ـ منکری که آسیب های غیرقابل انکاری به دنبال دارد ـ می بایست تلاش و برنامه ریزی کند. و در این راه از همه ابزارهای مجاز (از موارد فرهنگی، آموزشی و تربیتی گرفته تا برخورد قضایی) استفاده کند؛ تا آرامش و سلامت جامعه را پاسداری کند. 
با بیان بالا روشن شد که یکی از وظایف حکومت اسلامی ترویج حجاب و مبارزه با بی حجابی می باشد و برخی از کشورهای اسلامی به دلیل دوری از معارف اسلام ناب محمدی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نسبت به چنین مساله، سهل انگاری می کنند. حال سؤال اینجانب چنانچه برخی از کشورهای اسلامی به احکام اسلام بی توجه بودند، آیا لازم است که ما هم از آنان پیروی کنیم؟ 
اما در مورد زنان غیر مسلمان که در کشور اسلامی زندگی می کند، همانگونه که اشاره رفت، لزوم اتباع و پیروی از حکم حجاب مشخص است. چون حجاب از نوع احکام عمومی است که رعایت نکردن آن، حتی از سوی گروهی که اعتقادی به آن ندارند، می تواند منشاء مشکلات و معضلات اجتماعی گردد. مانند کسانی که همگی بر یک کشتی سوار شده اند و در دریای مواج در حال حرکتند؛ حال اگر یکی از مسافرین ـ به دلیل عدم اعتقاد به آسیب زایی ـ شیی تیزی را در بدنه کشتی فرو کند، این آسیب می تواند برای همه خطرآفرین باشد و باید مانع او شوند. 
در جامعه فعلی ما که مسلمانان و غیر مسلمانان در صلح و صفا در کنار هم زندگی می کنند، لازمست که همه آحاد جامعه در تأمین و حفظ سلامت جامعه سهیم باشند؛ و به قوانینی که در این راستا به تصویب رسیده است احترام بگذارند؛ و با هم در هماهنگی کامل در تقویت و پیشبرد کشور بکوشند. بنابراین، بدلیل: وجود و ضرورت حکومت دینی از نظر اسلام، اهداف تشکیل حکومت از نظر اسلام، ماهیت حکم حجاب که یک مساله اجتماعی است، اثر سوء بدحجابی در روان جامعه، باید حکم حجاب به عنوان یک اصل تخلف ناپذیر و همه گیر از سوی حکومت اجرا و حمایت شود. 
در مورد این سؤال شما که چون اولاد انسان برهنه به دنیا می آید، پس اصل بر برهنگی است؛ و نیز فطری بودن پوشش را با این دلیل که «اگر انسان از بدو تولد در جامعه برهنه زندگی کند، برهنگی امری عادی و جزو هنجارهای جامعه می شود و در دوران بلوغ هم از برهنگی خود احساس شرم نمی کند». 
لازم به ذکر است که این سخن صحیح نمی باشد، زیرا اگر اصل بر برهنگی بود، چگونه است که در همه جای جهان حتی در دورترین نقاط آن مثل: قطب جنوب و شمال و یا در اعماق جنگل های استوایی و یا حتی جزیره های میان اقیانوس ها، که نه فرهنگ و تمدن و نه پیشرفتی داشته اند نیز (مگر یکی دو قبیله معدود) بحث پوشش مطرح می باشد و هر کدام به گونه ای، بسته به شرایط و فرهنگ خود از پوشش خصوصاً برای قسمت هایی که عورت حساب می شوند استفاده نموده اند و حتی این پوشش در زنها بیشتر از مردان می باشد. یقیناً اگر اصل بر برهنگی بود، چرا آنها خودشان را به زحمت می اندازند تا پوشش داشته باشند؟ ثانیاً اگر این موضوع را قبول کنیم، ما مقام آنان را تا حد یک حیوان فاقد عقل نزول داده ایم. چرا که در این صورت انسان نیز مانند حیوان که برهنه است پس باید برهنه بماند، همچنین آیا در این صورت شما قبول می کنید که انسان بایستی مانند حیوان زندگی کند و در شرایط خودش هیچ تغییری بوجود نیاورد. به دنبال تکنولوژی نرود، به دنبال علم و. . . نرود. چرا که شما مدعی اید اصل بر این است که انسان بر اساس همان چیزی که متولد شده، ادامه زندگی دهد. 
در بخش ثالثا این سئوال ادعا شده است: «برخی معتقدند حجاب، مساله ای عرفی است و در جوامعی که تعصب ما را ندارند، بی حجابی جزو هنجارهای اجتماعی شده و مفاسدی که بر بی حجابی در کشور ما مترتب است در آن گونه جوامع وجود ندارد. بنابراین یکی از راههای مقابله با مفاسد اخلاقی، آزاد کردن بی حجابی است تا با عادی شدن بی حجابی، امنیت اخلاقی بر اجتماع حاکم گردد». 
بی حجابی یا برهنگی، هیچگاه بر نوع بشر بی تأثیر نخواهد شد و بصورت امری طبیعی و هنجار در نخواهد آمد. استاد مطهری در جواب کسانی که حکم حجاب را موجب ازدیاد حرص، و آزاد گذاشتن برهنگی را باعث رفع آن و بی تفاوتی دانسته اند، می فرماید: «اینکه راسل می گوید: (اگر پخش عکس های منافی عفت مجاز بشود پس از مدتی مردم خسته خواهند شد و نگاه نخواهند کرد) درباره یک عکس بالخصوص و یک نوع بی عفتی بالخصوص صادق است، ولی در مورد مطلق بی عفتی ها صادق نیست یعنی از یک نوع خاص بی عفتی خستگی پیدا می شود ولی نه بدین معنی که تمایل به عفاف جانشین آن شود بلکه بدین معنی که آتش و عطش روحی زبانه می کشد و نوعی دیگر را تقاضا می کند؛ و این تقاضاها هرگز تمام شدنی نیست. خود راسل در کتاب زناشویی و اخلاق، اعتراف می کند که عطش روحی در مسائل جنسی غیر از حرارت جسمی است. آنچه با ارضاء تسکین می یابد حرارت جسمی است نه عطش روحی... بدین نکته باید توجه کرد که آزادی در مسائل جنسی سبب شعله ور شدن شهوات به صورت حرص و آز می گردد، از نوع حرص و آزهایی که در صاحبان حرمسراهای رومی و ایرانی و عرب سراغ داریم. ولی ممنوعیت و حریم، نیروی عشق و تغزل و تخیل را به صورت یک احساس عالی و رقیق و لطیف و انسانی تحریک می کند و رشد می دهد و تنها در این هنگام است که مبدا و منشا خلق هنرها و ابداع ها و فلسفه ها می گردد. حاجت های طبیعی بر دو قسم است. یک نوع حاجت های محدود و سطحی است؛ مثل خوردن، خوابیدن، در این نوع از حاجت ها همین که ظرفیت غریزه اشباع و حاجت جسمانی مرتفع گردد، رغبت انسان هم از بین می رود و حتی ممکن است به تنفر و انزجار مبدل گردد. ولی یک نوع دیگر از نیازهای طبیعی، عمیق و دریا صفت و هیجان پذیر است مانند پول پرستی و جاه طلبی. غریزه جنسی دارای دو جنبه است. از نظر حرارت جسمی از نوع اول است ولی از نظر تمایل روحی دو جنس به یکدیگر چنین نیست».[7] 
در حقیقت بعد روحی غریزه جنسی (هرچند دائما بهره مند شود) هیچگاه اشباع نخواهد شد و برهنگی و بی حجابی عادی و بی تأثیر نخواهد شد؛ و این عطش سیری ناپذیر، آرامش آدمی را با تنوع طلبی بی پایان یکسره بباد می دهد. «سعدی می گوید: مراد هر که برآری مطیع امر تو گشت خلاف نفس که فرمان دهد چو یافت مراد. رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات درآوردن آن را دیوانه می سازد، و چون این امکان وجود ندارد که هر خواسته ای برای هر فردی برآورده شود، بلکه امکان ندارد همه خواسته های بی پایان یک فرد برآورده شود، غریزه بدتر سرکوب می شود و عقده روحی به وجود می آید».[8] 
شاهد روشن این قضیه وضعیت همان کشورهایی است که ادعا شده بی حجابی و برهنگی در آنها عادی شده است. اگر سری به وضع انواع جدید و مختلف بزهکاری و مفاسد اجتماعی و شیوع بالای آن، پایین بودن آمار ازدواج و بی رغبتی به آن، فرزندان تک والد (بدون پدر مشخص)، آمار خانواده های متلاشی و بی ثبات و مشکلات روانی و آسیب های عقده آفرین و... بزنیم، بوضوح درخواهیم یافت که نه تنها با آزادی پوشش و بهره مندی جنسی مشکلات این جوامع حل یا کاسته نشده بلکه این معضلات در آنجا رو به تزاید چشمگیر است و این آزمندی دامنه مفاسد را تا حد غیر قابل کنترل گسترش داده است. در مورد بخش «ثانیا که درباره شخصی یا اجتماعی بودن حجاب بود»، در سخنان پیشین توضیحات لازم داده شد. 

--------------------------------------------- 
[1]. صحیح بخاری، ج6، ص149 به نقل از: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج17، ص402؛ نرم افزار جامع تفاسیر نور. 
[2]. احزاب / 32ـ33. 
[3]. احزاب / 59. 
[4]. تفسیر علی بن ابراهیم قمی، ج2، ص196. 
[5]. نور / 31. 
[6]. نرم افزار گنجینه روایات نور، الحکم الزاهرة، ترجمه انصاری، ص529، ص163، الغیرة غیرت...، ص528. 
[7]. مطهری، مرتضی، مساله حجاب، بخش ایرادات و اشکالات بر مساله حجاب، کتابخانه سایت حوزه علمیه. 
[8]. همان.