چهل حدیث گوهر بار از امام حسین علیه السلام

زندگى دنیا گرچه نفیس و پربهاست، ولى پاداش خدا در جهان دیگر بالاتر و پربهاتر است و اگر سرانجامِ جمع آورى مال و ثروت، ترک نمودن آن است، پس نباید مرد براى آن بخل ورزد و اگر روزى‌هاى بندگان، تقسیم و مقدَّر شده است، پس کمىِ حرصِ مرد در کسب، زیباتر. و اگر بدن ها براى مرگ آفریده شده است، پس کشته شدن مرد در راه خدا چه بهتر. 


 

 1- پند امام به عالمان

«أَیَّتُهَا الْعِصابَةُ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَیْرِ مَذْکُورَةٌ وَ بِالنَّصیحَةِ مَعْرُوفَةٌ وَ باللّهِ فى أَنـْفُسِ النّاسِ مَهابَةٌ، یُهابِکُمُ الشَّریفُ، وَ یُکْرِمُکُمُ الضَّعیفُ وَ یُؤْثِرُکُمْ مَنْ لافَضْلَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ لا یَدٌ لَکُمْ عِنْدَهُ، تَشْفَعُونَ فِى الْحَوائِجِ إِذَا امْتُنِعَتْ مِنْ طُلاّبِها، وَ تَمْشُونَ فِى الطَّریقِ بِهَیْبَةِ الْمُلُوکِ وَ کَرامَهِ الاْکابِرِ... فَأَمّا حَقُّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعْتُمْ وَ أَمّا حَقُّکُمْ بِزَعْمِکُمْ فَطَلَبْتُمْ أَنْتُم تَتَمَنَّوْنَ عَلَى اللّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجاوَرَةَ رَسُلِهِ وَ أَمانًا مِنْ عَذابِهِ؟»

حضرت ابى عبداللّه الحسین(علیه السلام) خطاب به عالمان بى عمل و تارکان امر به معروف و نهى از منکر فرموده‌اند:

اى گروه نیرومندى که به دانش مشهور و به نیکى مذکور و به خیرخواهى معروف و با نام خدا و مذهب در نفوس مردم، با مهابت جلوه گرید! شریف از شما حساب مى‌برد و ضعیف شما را گرامى مى‌دارد، و کسانى که بر آنها برترى و حقّى ندارید، شما را بر خود ترجیح مى‌دهند، شما وسیله حوائجى هستید که بر خواستارانش ممتنع است، و به هیبت پادشاهان و کرامت بزرگان در راه گام برمى‌دارید... و امّا حق ضعیفان را ضایع کردید! و حقّ خود را که به گمانتان شایسته آنید طلب نمودید... و با این حال آرزوى بهشت الهى را دارید و همجوارى پیامبران و امان از عذابش را در سر مى‌پرورانید!

2- اصلاح امّت، نه قدرت طلبى

«أَللّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ ما کانَ مِنّا تَنافُسًا فى سُلْطان وَ لاَ الْتماسًا مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ وَ لکِنْ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دینِکَ وَ نُظْهِرَ الاْصْلاحَ فى بِلادِکَ وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ وَ یُعْمَلَ بِفَرائِضِکَ وَ سُنَنِکَ وَ أَحْکامِکَ»

در باره فلسفه قیامش فرمود: بار خدایا! تو مى‌دانى که آنچه از ما اظهار شده براى رقابت در قدرت و دستیابى به کالاى دنیا نیست؛ بلکه هدف ما این است که نشانه‌هاى دینت را به جاى خود برگردانیم و بلادت را اصلاح نماییم تا ستمدیدگان از بندگانت امنیّت یابند و به واجبات و سنّتها و دستورهاى دینت عمل شود.

3- بهداشت جسم و خودسازى

«أُوصیکُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ أُحَذِّرَکُمْ أَیّامَهُ... فَبادِرُوا بِصِحَّةِ الاْجْسامِ فى مُدَّةِ الاْعْمارِ... فَإِیّاکَ أَنْ تَکُونَ مِمَّنْ یَخافُ عَلَى الْعِبادِ مِنْ ذُنُوبِهِمْ وَ یَأْمَنَ العُقُوبَةَ مِنْ ذَنْبِهِ»

اى مردم! شما را به تقواى الهى سفارش مى‌کنم و از (گناه کردن) در ایّامش برحذر مى‌دارم... در مدّت عمر به سلامت و تندرستى جسم پیشى گیرید... و از کسانى مباشید که بر گناه بندگان بیم دارند و خود از عقوبت گناه خویش آسوده خاطرند!

4- اقسام جهاد

«أَلْجِهادُ عَلى أَرْبَعَةِ أَوْجُه: فَجِهادانِ فَرْضٌ وَ جِهادُ سُنَّةٌ لا یُقامُ إِلاّ مَعَ فَرْض وَ جِهادٌ سُنَّةٌ، فَأَمّا أَحَدُ الْفَرْضَیْنِ فَجِهادُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ عَنْ مَعاصِى اللّهِ وَ هُوَ مِنْ أَعْظَمِ الْجِهادِ، وَ مُجاهَدَةُ الَّذینَ مِنَ الکُفّارِ فَرْضٌ.

وَ أَمَّا الْجِهادُ الَّذى هُوَ سُنَّةٌ لا یُقامُ إِلاّ مَعَ فَرْض فَإِنَّ مُجاهَدَةَ الْعَدُوِّ فَرْضٌ عَلى جَمیعِ الاْمَّةِ لَوْ تَرَکُوا الْجِهادَ لاَتاهُمُ الْعَذابُ وَ هُوَ مِنْ عَذابِ الاْمَّةِ وَ هُوَ سُنَّةٌ عَلَى الاْمامِ، وَحَدُّهُ أَنْ یَأْتِىَ مَعَ الاْمَّةِ فَیُجاهِدَهُمْ. وَ أَمَّا الْجِهادُ الَّذى هُوَ سُنَّةٌ فَکُلُّ سُنَّة أَقامَهُ الرَّجُلُ وَ جاهَدَ فى إِقامَتِها وَ بُلُوغِها وَ إِحْیائِها، فَالْعَمَلُ وَ السَّعْىُ فیها مِنْ أَفْضَلِ الاْعْمالِ لاِنـَّها إِحْیاءُ سُنَّة وَ قَدْ قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُها وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِها إِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْئًا.»

جهاد بر چهارگونه است: دوتاى آن فرض، و یکى سنّت که جز با فرض برپاداشته نشود، و دیگر جهاد سنّت.

امّا آن دوتایى که فرض است، یکى جهاد شخص با نفس خود در مقابل معصیتهاى الهى است، و آن بزرگترین جهاد است، و جهاد با کفّار که هم مرز با شمایند فرض است.

و امّا جهادى که سنّت است و جز با فرض برپا نشود، جهاد با دشمن است، و واجب است بر همه امّت، و اگر جهاد را ترک کنند عذاب بر آنان آید و این عذابى است که از خود امّت است.

و چنین جهادى بر امام سنّت است و حدّ آن این است که امام با امّت به سراغ دشمن روند و با آنها جهاد کنند.

و امّا جهادى که سنّت مطلق است عبارت از هر سنّتى است که شخص آن را برپا مى‌دارد و در برپایى و اجرا و زنده کردن آن تلاش مى‌کند.

بنابراین، هر نوع کار و کوشش در اقامه آن از بهترین اعمال خواهد بود، زیرا که آن زنده نمودنِ سنّت است و پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرموده است: «هر که سنّت و روش نیکویى را به وجود آوَرَد پاداشش براى او خواهد بود و نیز ثواب هر که تا روز قیامت بدان عمل کند، بدون آن که از ثواب آنها هم چیزى کاسته شود.»

5- تباهى دنیا

«إِنَّ هذِهِ الدُّنْیا قد تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُها، فَلَمْ یَبْقَ مِنْها إِلاّ صُبابَةٌ کَصُبابَةِ الاِْناءِ وَ خَسیسُ عَیْش کَالْمَرْعَى الْوَبیل، أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْباطِلَ لا یُتَناهى عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فى لِقاءِاللّهِ مُحِقًّا، فَإِنّى لا أَرَى الْمَوْتَ إِلاّ سَعادَةً وَ لاَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إِلاّ بَرَمًا، إِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنیا وَ الدّینُ لَعْقٌ عَلى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مادَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَإِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ»

امام حسین(علیه السلام) در هنگام سفر به کربلا فرمود: راستى این دنیا دیگرگونه و ناشناس شده و معروفش پشت کرده، و از آن جز نمى که بر کاسه نشیند و زندگى‌‌اى پست، همچون چراگاه تباه، چیزى باقى نمانده است. آیا نمى‌بینید که به حقّ عمل نمى‌شود و از باطل نهى نمى‌گردد؟ در چنین وضعى مؤمن به لقاى خدا سزاوار است. و من مرگ را جز سعادت، و زندگى با ظالمان را جز هلاکت نمى‌بینم. به راستى که مردم بنده دنیا هستند و دین بر سر زبان آنهاست و مادام که براى معیشت آنها باشد پیرامون آناند، و وقتى به بلا آزموده شوند دینداران اندکند.

6- نعمت ناخوش انجام

«أَلاْسْتِدْراجُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ لِعَبْدِهِ أَنْ یُسْبِغَ عَلَیْهِ النِّعَمَ وَ یَسْلُبَهُ الشُّکْرَ»

غافلگیر کردن بنده از جانب خداوند به این شکل است که به او نعمت فراوان دهد و توفیق شکرگزارى را از او بگیرد.

7- عبادتِ تاجران، عابدان و آزادگان

«إِنَّ قَوْمًا عَبَدُو اللّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ التُّجّارِ وَ إِنَّ قَوْمًا عَبَدُوا اللّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبیدِ، وَ إِنَّ قَومًا عَبَدُوا اللّهَ شُکْرًا فَتِلْکَ عِبادَةُ الاْحْرارِ وَ هِىَ أَفْضَلُ الْعِبادَةِ»:

گروهى خدا را از روى میل و رغبت (به بهشت) عبادت مى‌کنند که این عبادت تاجران است، و گروهى خدا را از روى ترس (از دوزخ) مى‌پرستند و این عبادت بندگان است و گروهى خدا را از روى شکر(و شایستگىِ پرستش) عبادت مى‌کنند و این عبادت آزادگان است که بهترین عبادت است.

8- پرهیز از ستمکارى

«إِیّاکَ وَ الظُّلْمَ مَنْ لا یَجِدُ عَلَیْکَ ناصِرًا إِلاَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ»

برحذر باشید از ستم کردن به کسى که یاورى جز خداوند عزّوجلّ ندارد.

9- روى آوردن به دیندار، جوانمرد و اصیل

«لا تَرْفَعْ حاجَتَکَ إِلاّ إِلى أَحَد ثَلاثَة: إِلى ذى دین، أَوْ مُرُوَّة، أَوْ حَسَب»

جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروّت، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد.

10- نشانه هاى مقبول و نامقبول انسانها

«مِنْ دَلائِلِ عَلاماتِ الْقَبُولِ: أَلْجُلُوسُ إِلى أَهْلِ العُقُولِ. وَ مِنْ عَلاماتِ أَسْبابِ الْجَهْلِ أَلْمُماراةُ لِغَیْرِ أَهْلِ الْکُفْرِ. وَ مِنْ دَلائِلِ الْعالِمِ إِنْتِقادُهُ لِحَدیثِهِ وَ عِلْمُهُ بِحَقائِقِ فُنُونِ النَّظَرِ»

از دلائل نشانه‌هاى قبول، همنشینى با خردمندان است و از نشانه‌هاى موجبات نادانى، مجادله با مسلمانان و از نشانه‌هاى دانا این است که سخن خود را نقّادى مى‌کند و به حقایق فنونِ نظر، داناست.

11- نشانه هاى مؤمن

«إِنَّ الْمُؤْمِنَ اتَّخَذَ اللّهَ عِصْمَتَهُ وَ قَوْلَهُ مِرْآتَهُ، فَمَرَّةً یَنْظُرُ فى نَعْتِ الْمُؤمنینَ وَ تارَةً یَنْظُرُ فى وَصْفِ المُتَجَبِّرینَ، فَهُو مِنْهُ فى لَطائِفَ وَ مِنْ نَفْسِهِ فى تَعارُف وَ مِنْ فِطْنَتِهِ فى یَقین وَ مِنْ قُدْسِهِ عَلى تَمْکین.»

به راستى که مؤمن خدا را نگهدار خود گرفته و گفتارش را آیینه خود، یک بار در وصف مؤمنان مى‌نگرد و بار دیگر در وصف زورگویان، او از این جهت نکته سنج و دقیق است و اندازه و قدر خود را مى‌شناسد و از هوش خود به مقام یقین مى‌رسد و به پاکى خود استوار است.

12- بخل ورزى در سلام

«أَلْبَخیلُ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلامِ»

بخیل کسى است که به سلام کردن بخل ورزد.

13- نتیجه پیروى از گناهکار

«مَنْ حَاوَلَ امْرَأً بِمَعْصِیَةِ اللّهِ کانَ أَفْوَتَ لِما یَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِما یَحْذَرُ»

کسى که با نافرمانىِ خدا گِرد کسى گردد، آنچه را امید دارد از دست رفتنى تر است و از آنچه برحذر است زودتر دچارش گردد.

14- احترام به ذرّیّه زهرا(علیه السلام)

«وَ اللّهِ لا أَعْطِى الدَّنِیَّةَ مِنْ نَفْسى أَبَدًا وَ لَتَلْقِیَنَّ فاطِمَةُ أَباها شاکِیَةً ما لَقِیَتْ ذُرِّیَّتُها أُمَّتَهُ وَ لا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ أَحَدٌ أَذاها فى ذُرِّیَّتِها»

به خدا قسم من هرگز زیر بار پستى و ذلّت نخواهم رفت و در روز قیامت، فاطمه زهرا پدرش را ملاقات خواهد کرد، در حالى که از آزارى که فرزندانش از امّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) دیده اند به پدر خویش شکایت خواهد برد و کسى که ذرّیّه فاطمه را آزار دهد داخل بهشت نخواهد شد.

15- فلسفه قیام

«إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَ لا بَطَرًا وَ لا مُفْسِدًا وَ لا ظالِمًا وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى(صلى الله علیه وآله وسلم) أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ أَنْهى عَنِ المُنْکَرِ وَ أَسیرَ بِسیرَةِ جَدّى وَ أَبى عَلِىِّ بْنِ أَبیطالب»

من از روى خودخواهى و خوشگذرانى و یا براى فساد و ستمگرى قیام نکردم، بلکه قیام من براى اصلاح در امّت جدّم مى‌باشد، مى‌خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به سیره و روش جدّم و پدرم على بن ابیطالب عمل کنم.

16- ما اهل بیت شایسته حکومتیم

«إِنّا أَحَقُّ بِذلِکَ الْحَقِّ المُسْتَحَقِّ عَلَیْنا مِمَّنْ تَوَلاّهُ»

ما اهل بیت به حکومت و زمامدارى ـ نسبت به کسانى که آن را تصرّف کرده‌اند ـ سزاوارتریم.

17- امام کیست؟

«فَلَعَمْرى مَا الاْمامُ إِلاَّ الْعامِلُ بِالْکِتابِ والاْخِذُ بِالْقِسْطِ وَ الدّائِنُ بِالْحَقِّ وَ الْحابِسُ نَفْسَهُ عَلى ذاتِ اللّهِ»

به جان خودم سوگند، امام و پیشوا نیست، مگر کسى که به قرآن عمل کند و راه قسط و عدل را در پیش گیرد و تابع حقّ باشد و خود را در راه رضاى خدا وقف سازد.

18- اهل بیت شایستگان حکومت

«أَیـُّهَا النّاسُ فَإِنَّکُمْ إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ وَ تَعْرِفُوا الْحَقَّ لاَِهْلِهِ یَکُنْ أَرْضى لِلّهِ وَ نَحْنُ أَهْلُ بَیْتِ مُحَمَّد(صلى الله علیه وآله وسلم) أَوْلى بِوِلایَةِ هذَا الاْمرِ مِنْ هؤُلاءِ المُدَّعینَ ما لَیْسَ لَهُمْ وَ السّائِرینَ بِالْجَوْرِ وَ العُدْوانِ»

اى مردم! اگر شما از خدا بترسید و حقّ را براى اهلش بشناسید، این کار بهتر موجب خشنودى خداوند خواهد بود و ما اهل بیت پیامبر، به ولایت و رهبرى، از این مدّعیان نالایق و عاملان جور و تجاوز، شایسته‌تریم.

19- قیام در مقابل ظالم

«أَیُّهَا النّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) قالَ: مَنْ رَأى سُلْطانًا جائِرًا مُسْتَحِلاًّ لِحُرَمِ اللّهِ ناکِثًا لِعَهْدِاللهِ مُخالِفًا لِسُنَّةِ رَسُولِ اللّهِ یَعْمَلُ فى عِبادِ اللّهِ بِالاْثْمِ وَ الْعُدْوانِ فَلَمْ یُغَیِّرْ عَلَیْهِ بِفِعْل وَ لا قَوْل کانَ حَقًّا عَلَى اللّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ»

هان اى مردم! پیامبر خدا فرموده است: کسى که زمامدارى ستمگر را ببیند که حرام خدا را حلال مى‌سازد و عهدش را مى‌شکند و با سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)مخالفت مى‌ورزد و در میان بندگان خدا بر اساس گناه و تجاوز عمل مى‌کند، ولى در مقابل او با عمل یا گفتار، اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که او را با همان ظالم در جهنّم اندازد.

20- خشنودى خالق، ملاک رستگارى

«لا أَفْلَحَ قَوْمٌ إِشْتَرَوْا مَرْضاتِ الَْمخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخالِقِ»

رستگار مباد مردمى که خشنودى مخلوق را در مقابل غضب خالق خریدند.

21- بهترین یاران

«إِنّى لا أَعْلَمُ أَصْحابًا أَوْلى وَ لا خَیْرًا مِنْ أَصْحابى وَ لا أَهْلَ بَیْت أَبَرُّ وَ لا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتى فَجزاکُمُ اللّهُ جمیعًا خَیْرًا.»:

در شب عاشورا فرمود: من اصحاب و یارانى را بهتر از یاران خود ندیده‌ام و اهل بیت و خاندانى بهتر و باوفاتر از اهل بیت خود سراغ ندارم، خداوند به همه شما جزاى خیر دهاد.

22- آزمودگان استوار امام(علیه السلام)

«وَ اللّهِ لَقَدْ بَلَوْتُهُمْ فَما وَجَدْتُ فیهِمْ إِلاّ الاْقْعَسَ یَسْتَأْنِسُونَ بِالْمَنِیَّةِ دُونى اِسْتیناسَ الطِّفْلِ إِلى مَحالِبِ أُمِّه»

درباره اصحاب خود فرمود: به خدا قسم آنان را آزمودم، دلاور و استوارشان دیدم، به کشته شدن در رکاب من چنان مشتاقند که طفل شیرخوار به پستان مادرش!

23- بهترین سخن تسلّى بخش

«إِنَّ أَهْلَ الاْرْضِ یَمُوتُونَ وَ أَهْلَ السَّماءِ لا یَبْقُونَ وَ أَنَّ کُلَّ شَىْء هالِکٌ إِلاّ وَجْهَ اللّهِ الَّذى خَلَقَ الاْرضَ بِقُدْرَتِهِ وَ یَبْعَثُ الْخَلْقَ فَیَعُودُونَ وَ هُوَ فَرْدٌ وَحْدَهُ»

در مقام تسلّى به خواهر بزرگوارش فرمود: اهل زمین مى‌میرند و اهل آسمان باقى نمى‌مانند و همه چیز رو به فناست، جز ذات پروردگارى که زمین را به قدرتش آفریده، و خلق را برانگیزاند و همه به سوى او باز مى‌گردند، و او تنهاى یگانه است.

24- شکیبایى، پل پیروزى

«صَبْرًا یا بَنِى الْکِرامِ فَمَا الْمُوْتُ إِلاّ قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرّاءِ إِلَى الْجِنانِ الْواسِعَةِ وَ النِّعَمِ الدّائِمَةِ»

به اصحاب رزمنده خود در روز عاشورا فرمود: اى بزرگ‌زادگان! صبر و شکیبایى ورزید که مرگ چیزى جز یک پُل نیست که شما را از سختى و رنج عبور داده به بهشت پهناور و نعمتهاى همیشگى آن مى‌رساند.

25- فرجام دنیا

«عِبادَ اللّهِ إِتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مِنَ الدُّنْیا عَلى حَذَر فَإِنَّ الدُّنْیا لَوْ بَقِیَتْ عَلى أَحَد أَوْ بَقِىَ عَلَیْها لَکانَتِ الأَنْبِیاءُ أَحَقَّ بِالْبَقاءِ وَ أَوْلى بِالرِّضا وَ أَرْضى بِالْقَضاءِ غَیْرَ أَنَّ اللّهَ خَلَقَ الدُّنْیا لِلْفَناءِ فَجَدیُدها بال وَ نَعیمُها مُضْمَحِلٌّ وَ سُرُورُها مُکَفْهِرٌ وَ الْمَنْزِلُ تَلْعَةٌ وَ الدّارُ قَلْعَةٌ. فَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزّادِّ التَّقْوى وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»

بندگان خدا! از خدا بترسید و از دنیا برحذر باشید که اگر بنا بود همه دنیا به یک نفر داده شود و یا یک فرد براى همیشه در دنیا بماند، پیامبران براى بقا سزاوارتر بودند و جلب خشنودى آنان بهتر و چنین حکمى خوش آیندتر بود، ولى هرگز! زیرا خداوند دنیا را براى فانى شدن خلق نموده که تازه‌هایش کهنه و نعمت‌هایش زایل خواهد شد و سرور و شادى‌اش به غم و اندوه مبدّل خواهد گردید، منزلى پست و خانه اى موقّت است، پس براى آخرت خود توشه‌اى برگیرید و بهترین توشه آخرت تقواست، از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید.

26- مقاومت مردانه

«لا وَاللّهِ لاأَعْطیهِمْ بِیَدى إِعْطاءَالذَّلیلِ وَ لا أَفِرُّ مِنْهُمْ فِرارَ الْعَبیدِ»

نه به خدا سوگند، نه دست ذلّت در دست آنان مى‌گذارم و نه مانند بردگان از صحنه جنگ در برابرشان فرار مى‌کنم.

27- آثار غذاى حرام

«وَیْلَکُمْ ما عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْصِتُوا إِلَىَّ فَتَسْمَعُوا قَوْلى وَ إِنَّما أَدْعُوکُمْ إِلى سَبیلِ الرَّشادِ فَمَنْ أَطاعَنى کانَ مِنَ المُرْشَدینَ وَ مَنْ عَصانى کانَ مِنَ المُهْلَکینَ وَ کُلُّکُمْ عاص لاَِمْرى غَیْرُ مُسْتَمِع لِقَوْلى قَدِ انْخَزَلَتْ عَطِیّاتُکُمْ مِنَ الْحَرامِ وَ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرامِ فَطَبَعَ اللّهُ عَلى قُلُوبِکُمْ»

در روز عاشورا خطاب به سپاه ظلم فرمود: واى بر شما چرا ساکت نمى‌شوید، تا گفتارم را بشنوید؟ همانا من شما را به راه هدایت و رستگارى فرامى‌خوانم، هر کس از من پیروى کند سعادتمند است و هر کس نافرمانى‌ام کند از هلاک شدگان است، شما همگى نافرمانى‌ام مى‌کنید و به سخنم گوش نمى‌دهید، آرى در اثر هدایاى حرامى که به شما رسیده و در اثر غذاهاى حرامى که شکم هایتان از آنها انباشته شده، خداوند این چنین بر دلهاى شما مُهر زده است!

28- هیهات که زیر بار ذلّت روم!

«أَلا إِنَّ الدَّعِىَّ بْنَ الدَّعِىَّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ یَأْبَى اللّهُ لَنا ذلِکَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ وَ حُجُورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنـُوفٌ حَمِیَّةٌ وَ نُفُوسٌ آبِیَـةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طاعَةَ اللِّئامِ عَلى مَصارِعِ الْکِرامِ»

آگاه باشید که فرومایه، فرزند فرومایه، مرا در بین دو راهىِ شمشیر و ذلّت قرار داده است و هیهات که ما زیر بار ذلّت برویم، زیرا خدا و پیامبرش و مؤمنان از این که ما ذلّت را بپذیریم دریغ دارند، دامنهاى پاک مادران و مغزهاى با غیرت و نفوس با شرافت پدران، روا نمى‌دارند که اطاعت افراد لئیم و پست را بر قتلگاه کریمان و نیک منشان مقدّم بداریم.

29- خشم الهى بر یهود، مجوس و دشمن اهل بیت(علیه السلام)

«إِشْتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَلَى الْیَهُودِ إِذْ جَعَلُوا لَهُ وَلَدًا وَ اشْتَدَّ غَضَبُهُ عَلَى النَّصارى إِذْ جَعَلُوهُ ثالِثَ ثَلاثَة وَ اشْتَدَّ غَضَبُهُ عَلَى الَْمجُوسِ إِذْ عَبَدُوا الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دُونَهُ وَ اشْتَدَّ غَضَبُهُ عَلى قَوْم إِتَّفَقَتْ کَلِمَتُهُمْ عَلَى قَتْلِ ابْنِ بِنْتِ نَبِیِّهِمْ»

خشم خداوند بر یهود آن گاه شدّت گرفت که براى او فرزندى قرار دادند، و خشمش بر نصارى وقتى شدّت یافت که براى او قائل به خدایان سه گانه شدند، و غضبش بر مجوس آن گاه سخت شد که به جاى او آفتاب و ماه را پرستیدند، و خشمش بر قوم دیگرى آن گاه شدّت یافت که بر کشتن پسرِ دخترِ پیامبرشان هماهنگ گردیدند.

30- اگر دین ندارید، لااقل آزاد باشید

«یا شیعَةَ آلِ أَبى سُفْیانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ وَ کُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ فَکُونُوا أَحْرارًا فى دُنْیاکُم وَ ارْجِعُوا إِلى أَحْسابِکُمْ إِنْ کُنْتُم عَرَبًا کَما تَزْعَمُونَ»

اى پیروان خاندان ابوسفیان! اگر دین ندارید و از روز قیامت نمى‌ترسید لااقلّ در زندگى دنیاتان آزادمرد باشید، و اگر خود را عرب مى‌پندارید به نیاکان خود بیندیشید.

31- پیشى گیرنده در آشتى

«أَیُّما إِثْنَیْنِ جَرى بَیْنَهُما کَلامٌ فَطَلَبَ أَحُدُهُما رِضَا الاْخَرِ کانَ سابِقُهُ إِلَى الْجَنَّةِ.»:

هر یک از دو نفرى که میان آنها نزاعى واقع شود و یکى از آن دو رضایت دیگرى را بجوید، سبقت گیرنده، اهل بهشت خواهد بود.

32- ثواب سلام

«لِلسَّلامِ سَبْعُونَ حَسَنَةً تِسْعٌ وَ سِتُّونَ لِلْمُبْتَدِءِ وَ واحِدَةٌ لِلرّادِّ»

سلام کردن هفتاد حسنه دارد، شصت و نُه حسنه از آنِ سلامکننده و یکى از آنِ جواب دهنده است.

33- رضاى خدا، نه هواى مردم

«مَنْ طَلَبَ رِضَا اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ کَفاهُ اللّهُ أُمُورَ النّاسِ، وَ مَنْ طَلَبَ رِضَا النّاسِ بِسَخَطِاللّهِ وَکَلَهُ اللّهُ إِلَى النّاسِ»

هر کس رضاى خدا را به غضب مردم بجوید، خدا او را از کارهاى مردم کفایت مى‌کند، و هر کس خشنودى مردم را به غضب خدا بجوید، خدا او را به مردم واگذارد.

34- ویژگیهاى حضرت مهدى(علیه السلام)

«تَعْرِفُونَ الْمَهْدِىَّ بِالسَّکینَةِ وَ الْوَقارِ وَ بِمَعْرِفَةِ الْحَلالِ وَ بِحاجَةِ النّاسِ إِلَیْهِ وَ لا یَحْتاجُ إِلى أَحَد.»:

درباره حضرت مهدى(علیه السلام) فرمود: شما مردم، آن حضرت را به داشتن آرامش و متانت و به شناخت حلال و حرام و به رو آوردن مردم به او و بى‌نیازى او از مردم مى‌شناسید.

35- رؤیاى دنیا

«وَ اعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْیا حُلْوُها وَ مُرُّها حُلْمٌ وَ الاْنْتِباهُ فِى الاْخِرَةِ»

بدانید که دنیا شیرینى و تلخى‌اش رؤیایى بیش نیست، و آگاهى و بیدارى واقعى در آخرت است.

36- پرهیز از کلام پست و سبک

«لا تَقُولُوا بِأَلـْسِنَتِکُمْ ما یَنْقُصُ عَنْ قَدْرِکُمْ»

چیزى به زبانتان نیاورید که از ارزش شما بکاهد.

37- جاودانگى در مرگ با عزّت

«لَیْسَ الْمَوْتُ فى سَبیلِ الْعِزِّ إِلاّ حَیاةً خالِدَةً وَ لَیْسَتِ الْحَیاةُ مَعَ الذُّلِّ إِلاَّ الْمَوْتُ الَّذى لا حَیاةَ مَعَهُ»

مرگ در راه عزّت جز زندگى جاوید، و زندگى با ذلّت جز مرگ بى حیات نیست.

38- حرمت حیله و نیرنگ

«وَ الْخَدْعُ عِنْدَنا أَهْلَ الْبَیْتِ مُحَرَّمٌ»

حیله و نیرنگ نزد ما اهل بیت حرام است.

39- مرگ، پدیده گریبانگیر

«خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلادَةِ عَلى جیدِ الفَتاةِ وَ ما أَوْلَهَنى إِلى أَسْلافى إِشْتِیاقَ یَعْقُوبَ إِلى یُوسُفَ»

قبل از حرکت از مکّه به سوى عراق در میان جمعى از بنى هاشم فرمود:مرگ گردنگیر فرزندان آدم است; همچون گردنبند بر گردن دختر جوان، و من مشتاق دیدن گذشتگانم هستم، مانند اشتیاقى که یعقوب به دیدن یوسف داشت.

40- اندیشه پایان کار

«فَإِنْ تَکُنِ الدُّنْیا تُعَدُّ نَفیسَةًفَدارُ ثَوابِ اللّهِ أَعْلى وَ أَنْبَلُوَ إِنْ تَکُنِ الأَمْوالُ لِلتَّرْکِ جَمْعَهافَما بالُ مَتْرُوک بِهِ الْمَرْءُ یَبْخَلُوَ إِنْ تَکُنِ الاْرْزاقُ قِسْمًا مُقَسَّمًا فَقِلَّةُ حِرْصِ الْمَرْءِ فِى الْکَسْبِ أَجْمَلُوَ إِنْ تَکُنِ الاْبْدانُ لِلْمَوْتِ أُنـْشِأَتْفَقَتْلُ امْرِء بِالسَّیْفِ فِى اللّهِ أَفْضَلُ عَلَیْکُمْ سَلامُ اللّهِ یا آلَ أَحْمَدَفَإِنّى أَرانى عَنکُمْ سَوْفَ أَرْحَلُدر »:

حضرت در مسیر حرکت به جانب کوفه فرموده است: زندگى دنیا گرچه نفیس و پربهاست، ولى پاداش خدا در جهان دیگر بالاتر و پربهاتر است و اگر سرانجامِ جمع آورى مال و ثروت، ترک نمودن آن است، پس نباید مرد براى آن بخل ورزد و اگر روزى‌هاى بندگان، تقسیم و مقدَّر شده است، پس کمىِ حرصِ مرد در کسب، زیباتر. و اگر بدن ها براى مرگ آفریده شده است، پس کشته شدن مرد در راه خدا چه بهتر. درود بر شما اى خاندان پیامبر، که من به زودى از میان شما کوچ خواهم کرد.