نهار خوردن با جزامیان !

حسین بن منصور حلاج را درظهر ماه صیام از کوی جذامیان گذر افتاد.جذامیان به ناهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند.حلاج برسفره آن ها نشست و چند لقمه بردهان برد.جذامیان گفتند :

دیگران بر سفره ما نمی نشینند و از ما می ترسند.

حلاج گفت: آن ها روزه اند و برخاست.

غروب هنگام افطار حلاج گفت:

خدایا روزه مرا قبول بفرما.

شاگردان گفتند: استاد ما دیدیم که تو روزه شکستی.

حلاج گفت: ما مهمان خدا بودیم. روزه شکستیم,اما دل نشکستیم.

مراقب باشیم دل نشکنیم