حضرت مهدی(عج) با نامه او خواهد آمد!

سال 61 هجری است و کاروانی به راه افتاده ، کاروانی که مقصدش معلوم و نهایتش مقدر است ، کاروان دار ‏حسین است و سالاری آنرا عباس برعهده دارد.

چه دلها که در طول تاریخ حسرت دیدار این کاروان به جان ‏کشید و آرزوی شنیدن گامهایش را به اشک سپری کرد ، روضه ی این کاروان را جبرائیل خوانده و سینه اش ‏را از آدم تا خاتم زده اند، اشک ، جریان مداوم گونه هایی است که خدای حسین شنیدن نامش را بر آنها ‏حلال کرد ، سال 61 هجری است و کاروان حسین در حرکت ، منزلگاهها یکی پس از دیگری سپری می ‏شوند و تو گمان نکن که کربلا میتواند توقف گاه حسین باشد، حسین هوای حیات است و حیات ‏مدیون حسین ، پس چگونه سرزمین و یا زمانی میتواند او را در خود حبس کند، اگر به گوش جان بشنوی ‏صدای جرس کاروان امروز نیز و فردا نیز شنیده میشود، هنوز علی اکبر از استرجاع حسین بر حق بودن را ‏میشنود و زینب در گنجینه ی خود بقچعه خالی از کفن حسین را همراه میکند. آری بزرگترین سرّ بی کفنی ‏حسین را در نامحدودی او به زمین و زمان بدان . ‏

 

عالم هنوز توقفگاهی به وسعت حضور حسین در خویش نمی یابد ، تو نیز کج راهه مرو و حسین را محصور ‏به کربلا و محرم 61 ندان. ‏

 

از من و تو نخواسته اند که حسین در کربلا را بشناسیم و کربلایش را بهانه ی توقف خودمان کنیم ، ‏از ما خواسته اند به حسین برسیم و از او نه جدا شویم و نه عبور کنیم .‏

 

آنانکه دل در منزلگاه کربلا بستند و از آنجا با حسین به منزلگاههای بعدی نرفتند، نمیتوانند با ابن زیاد ‏بجنگند و در رکاب حسین شهادت را لمس کنند ، شهدای منزلگاه کربلا در عاشورای 61 تکلیف خود را به ‏انجام رساندند ، تو باید شهید منزلگاه زمان خودت باشی ، باید ابن زیاد دورانت را بشناسی و بدانی که یزید ‏دستور داده که ابن زیاد حسین را رها نکند یا بیعت بگیرد یا سرش را ، و ابن زیاد در همه تاریخ در تعقیب و ‏جنگ با حسین است ، تو در کدام منزلگاه فدایی حسین خواهی شد؟ اگر  در کربلا متوقف بمانی، فقط تو ‏مانده ای نه حسین ، بترس از آنکه به کربلای دیگری برسی اما آنگاه که سر حسین بر نیزه است و حسرت ‏سربازی او بر دلت بماند، آنگونه بردل توابین ماند، و میدانی که سربازی امام را نمیتوان با سربازی سلیمان ‏صرد قیاس کرد که با امام ادا است و با سلیمان قضا ‏.

 

و باز بشنو ، صدای هل من ناصری که ظهور را طلب میکند و مسلم را ، آری مسلم را فرستاده تا دعوتنامه ی ‏من و تو را تایید یا تکذیب کند. و مسلم که تابلوی کوفه را در مقابل دارد اینبار تا طمانینه ی قلب نیابد کبوتر ‏تایید ارسال نمیکند. اینبار مسلم باید ، آری باید آنگاه برای امام مکتوب کند که صدای چکاچک شمشیرت با ‏سربازان یزید و ابن زیاد بلند شود ، به قول و حرف حسین را به مسلخ کشاندن تجربه ای ست که دیگر ‏مسلمهای حسین کامشان را به آن تلخ نخواهند کرد.‏

 

سید علی خامنه ای ، مسلم مهدی است ، و تا او ننویسد ، مهدی نخواهد آمد، و او  امام را بر جان خویش ‏مقدم میدارد و با همه ی محبتش به مردم ، جان امام را گرامی تر و عزیزتر میداند.

 

 

گر چه ابن زیاد از قرار ‏دادن عمر سعد و شمر که سابقه دار در اسلامند در برابر حسین خوشنود و راضی است اما ، اینبار این مسلم ‏است که در مصاف ابن زیاد است و تا عمر سعدها و شمرها را با همه ی باطن آلوده شان به مردمان نشناساند ‏سکوت نمیکند و این همان است که فرمود شیعه ی لندن نشین و آمریکایی به درد نمیخورد، فرمود ‏مروج و مبلغ جیره خوار، جان حسین را در برابر گندم ری خواهد داد گرچه خود را دوست و محب ‏حسین جلوه داده باشد، اگر کاروان حسین را می شناسی و عشق همراهی با او تو را به روضه ها و هیاتها ‏کشانده مسلم را رها نکن که از رها کردن مسلم هیچکس بیشتر از کوفیان خسران ندید و از شمشیر خیانت ‏زخم نخورد.