ماجرای فرگوسن چهره بی نقاب غرب آمریکایی

ماجرای فرگوسن و اعتراض انسانهایی که به پایمال شدن حق حیات یک انسان فقط و فقط به جرم اینکه رنگ پوست او خوشایند سفیدان سیاه طینت نیست ، شاید آنقدر که سخن ماری هارف سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا عجیب بود تعجب ناظران منصف جهانی را برانگیخته نکرد.


 گروه بصیرتی صالحین؛حقیقت این است که امروز دیگر نمیتوان غرب را سلسله کشورهایی از اروپا تا آمریکای لاتین دانست و غرب قبل و بعد از جنگ جهانی دوم را باید تفکیک کرد. اروپا  گر چه ایجاد کننده ی دو جنگ جهانی بود، لیکن معادلات دنیا بر اساس خواست اروپا تنظیم نشد و آمریکا با حضور ناگهانی خود در اواخر جنگ جهانی دوم توانست در فرهنگ لغت سیاسی دنیا ترجمه غرب را به آمریکا و خواستگاههایش تغییر دهد.


البته این پدرخواندگی برای آمریکا به سادگی بدست نیامد، بدست گرفتن انحصاری ابزار رسانه و کمک جدی هالیوود ، دزدیدن مغزها، ترور، بی اخلاقی حکومتی و سیاسی ، پرورش اپوزیسیونهای متعدد برای هر حکومت و بالاخره پایبندی به بنیانهای صهیونیستی که برخی از اصول آن را میتوان در پرتوکلهای صهیون دید، توانست قدرتی برای غرب فراهم آورد که امروز آلمان هیتلری فاقد ارتش شده و در مذاکرات 5+1 اجازه نشستن کنار آمریکا را بعنوان 6 ندارد. وسایر کشورهای اروپایی هم باید نظر آمریکا را مثلا در جریان ژنو 2 سوریه فراهم کنند و اگر او موافق حضور ایران در ژنو 2 سوریه نباشد سازمان ملل هم پیام میدهد که به آمریکا توصیه میکنیم با حضور ایران مخالفت نکند و از روسیه تا سازمان ملل و انگلستان و فرانسه تا سایرین به خواست آمریکا تن میدهند و اینها همه و همه یعنی اینکه امروز غرب مساوی است با آمریکا.

شاید در نگاه اول این موضوع  باعث فخر و مباهات برای کشور آمریکا محسوب شود لیکن آنگاه که آمریکا با نگاه دقیق و چهره ی بدون نقاب دیده شود ، با موجودی که هیچ شباهتی به انسان وانسانیت ندارد مواجه میشویم. چهره ای که وقتی نقاب بر صورت میزند  ظاهراٌ بدنبال حقوق شهروندی و بسط و گسترش آن در جهان است و آنگاه که عریان و بی نقاب ظاهر شود، به حداقلی ترین حقوق انسانها یعنی حق حیات نیز قائل نیست و از منظر ددمنشانه ی او تنهاکسانی حق حیات دارند که افسار بردگی غربِ آمریکایی را بر گردن انداخته و مانند اسبی رام این کابوی وحشی را بر دوش خود حمل کنند.

ماجرای فرگوسن و اعتراض انسانهایی که به پایمال شدن حق حیات یک انسان فقط و فقط به جرم اینکه رنگ پوست او خوشایند سفیدان سیاه طینت نیست ، شاید آنقدر که سخن ماری هارف سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا عجیب بود تعجب ناظران منصف جهانی را برانگیخته نکرد. این مسئول آمریکایی در حالی که کشور مطبوعش سالها کشورهایی مانند ویتنام ، عراق ، افغانستان و... را بی هیچ جرمی شخم زده و در حالی که علت تحریمها ، بلوکه شدن پولها و برنامه ریزی کودتاهای مختلف در ایران را تنها به بهانه ی عدم رعایت حقوق بشر به اجرا در آورده در پاسخ کشور مصر که پس از چند سال جمله ی آمریکایی ها را به خودشان هدیه کرده و خواسته تا با مردم فرگوسن با صبر و تحمل بیشتری برخورد شده و به نظر آنان احترام گذاشته شود ، میگوید:


 "واشنگتن با مشکلات به وجود آمده در ایالت میسوری به صورت آشکار و با درستی برخورد می‌کند و رخدادهای میسوری مساله‌ای داخلی است".

اینکه ناظران جهانی و سازمان ملل مانند همیشه گروهی برای بررسی اعزام نمایند و در انتها حق دولت را محفوظ بدانند امری طبیعی است ، اما اینکه کشوری مانند آمریکا که سوابق بسیار وحشتناکی در ورود به شخصی ترین حوزه های کشورهای مختلف را دارد ( جدید ترین این موارد افشای اسنودن در خصوص انجام برنامه ی شنود از روسای جمهور و رهبران کشورهای مختلف اروپایی است) سخن از مساله ی داخلی بودن به میان آورد نشان دهنده ی چهره ی دوم یا همان چهره ی بی نقاب غرب با طعم آمریکایی است.

خوب است منتقدان فراری به اصطلاح حقوقدانی مانند شیرین عبادی و مسیح علی نژاد که وقیحانه علیه ایران گزارشهای به دروغ تهیه و موجبات تحریمات بیشتر را با دست جسور و مغرض احمد شهید فراهم میکنند این چهره ی خون ریز و بی ملاحظه ی غرب را ببینند و فارغ از دین و دینداری به وظیفه ی انسانی خود اگر با وجود خوی غرب پرستانه ذره ای از انسانیت در وجودشان باقی است عمل نمایند.