کودک شش ماهه را با تیرشیر افکن می کشم قربه الی الله !!!!


و آیا بزرگتر از این هم فسادی هست که انسان، دست به قتل برترین تجلی انسانیت و اسلام یعنی وجود مقدس امیرالمۆمنین علیه‌السلام بزند؟


سوال از خدا پاسخ از شما

دعوای اصلی، دعوای مسلمان بودن و نبودن نیست؛ که البته مسلمان بودن شرط پذیرفته شدن همه‌ی رفتارهای خوبیست که یک انسان می‌تواند انجام دهد؛ دعوای اصلی بر سر انسانیت و غیرانسانیت است. آن چیزی که دل آدم رو بشدت به درد می‌آورد، رفتارهای غیر انسانیست، چیزی که باعث می‌شود دل آدم تو روضه‌ها بشکند و اشک آدم سرازیر بشود، فقط این نیست که مثلاً تو کربلا یک جنگی شده و چند نفر کشته شدند که البته یک نفرشان که هیچی، خاک پای یک نفرشان هم از همه عالم ارزشمندتراست، بلکه این بغض آدم رو می‌شکند و آدم را نابود می‌کند که رفتارهای غیرانسانی، لباس دین می‌پوشد و یک نفر به خیال خودش، قربتاً الی الله تیر در کمان می گذارد و سپیدی زیرگلوی یک کودک شش‌ماهه را نشانه می‌رود و .... یا این که یک عده‌ای آب را بر لشکری می‌بندند که این لشکر، لشکر نیست، کاروانی است که کودکان و زنان بسیاری در آن هستند و همه تشنه‌اند.


 این رفتارهای غیرانسانی که همان رفتارهای غیراخلاقی هستند، در عین حال که قلب انسان را می‌شکنند و اشک را سرازیر می‌کنند سند حجیت و حقانیت اهل بیت علیهم‌السلام و باطل‌بودن دشمنان آنان نیز هستند چرا که رفتارهای اخلاقی نه فقط همان رفتارهای انسانی‌اند، بلکه گزاره‌هایی هستند که خداوند هم در چارچوب آن‌ها رفتار می‌کند. یعنی خداوند نماز نمی‌خواند چون نماز یک حکم شرعی و فقهی است، خداوند روزه نمی‌گیرد چون یک حکم شرعی است ولی خداوند همیشه صادق است: و من اصدق من الله حدیثاً، خداوند هم وفای به عهد دارد:ان الله لایخلف المیعاد، خداوند هم عادل است : و ما ربک بظلام للعبید.

اتفاقاً همه‌ی فسادها هم از بی‌اخلاقی سرچشمه می‌گیرد و مطالعه‌ی تاریخ به ما نشان می‌دهد که خیلی از آدم‌هایی که در برابر اهل بیت علیهم‌السلام ایستادند نمازخواندنشان، روزه‌گرفتنشان، قرآن‌خواندنشان، نماز شب و استغفارشان و خلاصه ظاهر اعمال دینی‌شان از خیلی‌ها بهتر بوده اما چون اخلاق نداشتند، فساد کردند و در برابر امام معصوم و ولی خدا ایستادند و گاهی دست خود را به خون ولی خدا علیه‌السلام آغشته کردند، بعد هم بالای سر پیکرهای مطهر و بی‌سر اولیای خدا در کربلا ایستادند و نماز جماعت خواندند و گفتند: خدایا ما را ببخش که بیش از این از دستمان برنمی‌آمد.

اگر انسان بی‌اخلاقی کند و اخلاق را زیرپابگذارد معلوم است که نمازش هم نماز نبوده و این نقطه‌ی آغاز فساد است.

اصلاً فساد در قرآن هم بیشتر به بی‌اخلاقی بازمی‌گردد تا بی‌نمازی. نه این که خدای‌ناکرده بخواهم بگویم آدم بی‌نماز، گناهی ندارد یا نماز و روزه و حج و زکات و خمس کم‌ارزش است؛ حتماً ارزشی که نماز دارد هیچ امر واجب دیگری ندارد اما نماز هم آمده برای این که جلوی بی‌اخلاقی را بگیرد: ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر. اگر انسان بی‌اخلاقی کند و اخلاق را زیرپابگذارد معلوم است که نمازش هم نماز نبوده و این نقطه‌ی آغاز فساد است. اگر آدم حجابش درست باشد اما اهل حیا نباشد که یک فضیلت اخلاقی است، اگر نماز بخواند اما اهل صداقت نباشد، اگر روزه بگیرد ولی جلوی غیبت زبانش را نگیرد که یک رذیلت اخلاقی است، آن‌وقت کارش به جایی می‌رسد که شب نوزدهم و باز به خاطر بی‌اخلاقی برترین انسان را می‌کُشد و یک عالم را عزادار فضیلت و انسانیت می‌کند؛ این یعنی فساد! و آیا بزرگتر از این هم فسادی هست که انسان، دست به قتل برترین تجلی انسانیت و اسلام یعنی وجود مقدس امیرالمۆمنین علیه‌السلام بزند؟

به نظر من، معمولی‌ترین اصل اخلاقی، قدرشناسی است؛ اصلی که حتی حیوانات هم آن را رعایت می‌کنند و به همین‌خاطر هم من فکرمی‌کنم کسی یا جامعه‌ای که قدرشناسی ندارد اولی‌ترین نکات اخلاقی را هم بلد نیست و بنابراین ظرفیت چنین کسی برای فسادآفرینی بسیار بالاست. جامعه‌ی امیرالمۆمنین، حقیقتاً جامعه‌ای قدرنشناس بود و از این اولین اصل اخلاقی بهره‌ای نداشت. بلافاصله بعد از رحلت پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم قدرنشناسی‌ها آغازشد. باور این که کسی بتواند در خانه علی را آتش بزند، همسر امیرالمومنین را که فاطمه بود و دختر پیامبر، مورد اهانت قراردهد و علی را به زور و کشان کشان به مسجد ببرد در هیچ ذهنی نمی‌گنجید اما کسانی که با قدرنشناسی یادشان رفته بود که بودنشان و ماندنشان و حتی زنده‌بودنشان به برکت علی است همه‌ی این کارها را کردند و جامعه‌ی مرده‌ی آن روز هم سکوت خود را نشکست. بعدها هم که امیرالمۆمنین با بزرگواری و به خاطر حفظ دین سکوت و به خیلی از این‌ها کمک کرد هم باز در قصه جمل و صفین، نمک‌نشناسی آنان باعث شد فسادی فراگیر دامن جامعه اسلامی و انسانی را بگیرد. حتی کسی قدر بزرگواری حضرت را در جریان خوارج و نهروان نشناخت تا یکی از همین‌ها فقط به خاطر نمک‌نشناسی و البته یک زن، فرق مبارک علی را بشکافد و فضیلت را برای همیشه عزادار کند. شاید به همین خاطر بود که نفرین امیرالمۆمنین در شب نوزدهم این بود که خدایا کسی را شایسته این‌هاست بر این‌ها حاکم بفرما! تا بلکه آن جامعه‌ی قدرنشناس، یک روزی بفهمند که چه کسی را از دست داده‌اند.

پس، آن که اولین اصل اخلاقی را که خداوند در قالب یک پرسش از من و تو می‌پرسد که: هل جزاء الاحسان الا الاحسان– آیا پاسخ نیکی جز نیکی است – نداند و به آن عمل نکند، گام اول را برای فساد در زندگی شخصی و زندگی اجتماعی‌اش برداشته است؛ چنین آدمی یک مرکز فساد برای همه‌ی انسان‌ها و بلکه انسانیت است؛ چنین آدمی حتی ممکن است تا جایی پیش برود که حاضر شود در برابر حجت خدا بایستد و حتی با ادعای ولایت‌مداری، از پشت به ولی خدا خنجر بزند چون کسی که به معمولی‌ترین اصل اخلاقی که حتی حیوانات درنده هم رعایت می‌کنند، پای‌بند نیست قطعاً به دین و اسلام و مصالح مسلمین پای‌بند نخواهد بود. کسی که یادش برود که بسیاری از پیشرفت‌هایش را مدیون کیست، موقعیت اجتماعی‌اش را از نیکیِ چه‌کسی دارد یا به خاطر چه کسی توانسته زندگی کند و زنده بماند، توان فسادآفرینی‌اش بسیار بالاست؛ چیزی که در سال‌های اخیر زیاد با آن مواجه بودیم...

این روزها که بعد از هر نماز می‌خوانیم: اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین، داریم دعا می‌کنیم که خدا قدرشناسی را در جامعه‌مان بیشتر کند و سطح قدرشناسی‌مان را بالا ببرد، قدرشناسی از دوستان، پدر و مادر، همکار، راننده‌ی تاکسی و ... شاید خدا می‌خواهد از طریق این دعا به همه‌مان بفهماند که : هل جزاء الاحسان الا الاحسان...

 

محمد شیخ الاسلامی