جریان نهضت ملی شدن نفت و اختلاف دکتر مصدق با آیت الله کاشانی

آغاز دهه بیست هجری شمسی همراه و مقارن است با سقوط رضا شاه پهلوی و جنگ جهانی دوم و حمله انگلیسی ها و متفقین به ایران و هم چنین به سر کار آوردن شاهی جوان به نام محمد رضا پهلوی که اقتدار و موقعیت پدرش را ندارد ولی باید جنایات پدرش را لاپوشانی نماید. 

برای همین پشت صحنه گردانندگان قدرت سیاسی یعنی همان عوامل استعمار لازم می دیدند که تا حدودی و البته به صورت کنترل شده فضای به ظاهر آزادی را همزمان با انتقال قدرت به این شاه جوان به وجود آورند تا تثبیت پایه های قدرت شاه با سهولت انجام گیرد .

برای همین حتی نمایندگان مجلس که با رانت رضا خانی به مجلس راه یافته بودند بر علیه رضا خان نطق می کردند و حامیان و حتی مشاوران رضا خان در این دوره انتقالی نقش مخالفین سر سخت استبداد رضا خانی را بازی می کردند و در جهت هدایت افکار عمومی روز نامه هایی هم انتشار می دادند .

با این وجود فضای فراهم آمده امکان حضور فعالتری برای آزادی خواهان و نیروهای مذهبی فراهم نمود که تا اواخر دهه بیست تا حدودی این فضا تداوم یافت به گونه ای که حتی ترور ساختگی و نا فرجام شاه، نتوانست انسداد و فضای بسته و یا همان اقتدار و دیکتاتوری را تا کودتای 28 مرداد 32 به وجود آورد 

در این دهه از جمله حرکت های مذهبی، باید به حرکت مردمی و مذهبی آیت الله کاشانی اشاره کرد ؛ شخصیتی که بعد از شکست قیام مردم عراق بر علیه انگلیسی ها که ایشان در آن به همراه پدرش حضور پیدا کرده بود، شهادت پدر ، عراق را ترک کرده و به ایران آمده بود ولی در عین حال شهر به شهر مسافرت کرده و بر علیه انگلیسی ها و استعمار آن ها به خصوص درباره امتیازهای ننگین نفتی افشا گری نموده و مردم را بر علیه توطئه های استعماری تهییج و بر می انگیخت .

به گونه ای که این حرکت ها و تجمعات مردمی تأثیر زیادی برای فراهم آمدن مقدمات نهضت ملی شدن صنعت نفت در اذهان عمومی ایجاد کرد . مرحوم آیت الله کاشانی در این نهضت آن قدر نقش بر جسته ای داشت که حتی بیانیه هایی که در زمان تبعید ایشان به لبنان برای ملت صادر می شد توسط مصدق در تجمعات خوانده می شد و الهام بخش مبارزه و مقاومت در برابر زیاده خواهی انگلیس بود و اساسا با رهبری های آیت الله کاشانی و حمایت دیگر علماء، مردم از ملی شدن نفت حمایت کردند .

سرانجام با تلاش های مرحوم آیت الله کاشانی در روشنگری مردم نسبت به ظالمانه بودن این قرار داد های نفتی و همراهی برخی نمایندگان و چهره های سیاسی ، مسئله نفت به عنوان یک مطالبه عمومی و مردمی درآمد به گونه ای که حتی دستگیری و تبعید مرحوم آیت الله کاشانی و اقدامات پیش گیرانه و ترفندهای انگلیس در جهت مهار و کنترل اوضاع و حتی ارائه قرار دادهای جدید نتوانست این حرکت را از تب و تاب بیندازد و می رفت تا همان طوری که مرحوم کاشانی گفته بود سرانجام به قطع ایادی انگلیس بی انجامد. 

از سویی دیگر انگلیسی ها حتی با روی کار آوردن شخص مقتدر و وابسته ای چون رزم آرا هم نتوانستند به خواسته خود برسند و نیروهای مذهبی فدائیان اسلام با اعدام انقلابی او جواب محکمی را به انگلیسی ها و ایادی آن دادند . 

در این میان اقلیت مجلس که دکتر مصدق هم در میان آنان بود و با پا فشاری ملت در تجدید برگزاری انتخابات تهران به مجلس راه یافته و کمیسیون نفت را تشکیل داده بودند پیشنهاد این قانون را به مجلس ارائه دادند و مجلس شورا هم به خاطر فضای فراهم آمده به تصویب این قانون تن داد و برای اجرایی کردن این قانون به دکتر مصدق به عنوان نخست وزیر رای اعتماد داد .

البته دکتر مصدق به عنوان نماینده مجلس چهاردهم و به عنوان یک چهره برجسته سیاسی تحرکاتی را در برابر اعطای امتیاز نفت به شوروی ها انجام داده بود و قانون منع اعطای امتیاز نفتی را پیشنهاد و به تصویب مجلس رسانده بود . با این اوصاف این قانون شامل امتیازات نفتی انگلیسی ها نمی گردید .

پیشنهاد دیگر وی قانون پی گیری احقاق حقوق ملت درباره نفت بود که به دولت مأموریت می داد تا پی گیری های لازم را در این باره داشته باشند امّا در آن موقع دکتر مصدق با پیشنهاد قانون ملی شدن نفت مخالفت کرد وحمایتی از آن نکرد و آن پیشنهاد در آن موقع به تصویب نرسید امّا در مجلس شانزدهم و نهضت ملی شدن صنعت نفت نقش دکتر مصدق درباره ملی شدن نفت، سکوت یا مخالفت نبود بلکه با توجه به مطالبات مردمی وی به عنوان عضو کمیسیون نفت و بعد از آن در سمت نخست وزیری در خصوص اجرایی کردن قانون ملی شدن نفت تلاش کرد و برای دفاع از حقوق ملت ایران در مجامع بین المللی ، حضور پیدا کرد .

در این مدت دکتر مصدق از حمایت های بی دریغ رهبری نهضت، یعنی آیت الله کاشانی برخوردار گردید و حتی با وجود گله مندی های نیروهای فدائیان اسلام هم چنان از دکتر مصدق حمایت کرد به گونه ای که علیرغم تصمیم نا به هنگام و بی خبرانه استعفای دکتر مصدق از نخست وزیری و خالی کردن صحنه برای چهره کهنه کار سیاسی و وابسته هم چون قوام السلطنه که به معنای مرگ نهضت ملی شدن صنعت نفت بود، مرحوم کاشانی مردم را به حمایت از دکتر مصدق و بازگرداندن دوباره ایشان به قدرت، به قیام 30 تیر فراخواند و خود پیشاپیش مردم در این قیام حرکت و حضور پیدا کرد و این قیام منجر به بازگرداندن مصدق به سمت نخست وزیری گردید.[1]

 (همان پست نخست وزیری که با اختلاف مصدق با شاه درباره اختیارات وزارت جنگ و ارتش به استعفا انجامید) با این حال دکتر مصدق که با تلاش ها و حمایت های مردم به رهبری آیت الله کاشانی برای اجرایی کردن قانون ملی شدن نفت و پی گیری نهضت و برآوردن آرزو های ملت به صحنه قدرت بازگشته بود در خصوص معرفی کابینه و استفاده از افراد نامطلوب، مورد انتقاد دوستان و رهبری نهضت قرار گرفت[2] .

ولی این انتظارات با بی اعتنایی همراه بود و مصدق در خصوص به کار گیری عناصر نامطلوب در کابینه خود به اعتراض دوستان و دلسوزی های مرحوم کاشانی وقعی ننهاد . هم چنین مصدق به جای اتکاء به ملت و نیروهای مردمی هم چنان امیدهای واهی به حمایت های آمریکا داشت و همچون گذشته به خواسته های نیروهای مذهبی اعتناء نمی کرد و سر انجام به دلیل همین موضع گیری ها، نیروهای مذهبی را از خود دور می کرد ، به خصوص اینکه نیروهای حزب توده به رغم عدم حمایت های اولیه، در این زمان حامی میدان دار مصدق شده بودند و همین، نگرانی هایی را در ذهن نیروهای مذهبی بیشتر می کرد چرا که کمونیست بودن حزب توده و وابستگی آنان به شوروی برای مردم آشکار و محرز بود. 

نکته قابل توجه در این جا این بود که مصدق به رغم این که به حمایت های آمریکا امید بسته بود در این هنگام با توجه به عملکرد آمریکائی ها و کمک آنان به تحریم خرید نفت، دیگر نمی توانست به حمایت و کمک آنان دل ببندد . به همین دلیل با تشویق آمریکائی ها در مذاکرات با انگلیسی ها در مسئله نفت به مماشات با انگلیسی ها روی آورد و متمایل گردید که بر خلاف خواسته ملت با تمکین به خواسته انگلیسی ها (یعنی توافق بر تصنیف سود و عوائد سالانه یعنی پنجاه ـ پنجاه و به اضافه پرداخت غرامت) به قضیه نفت فیصله دهد که این امر با هشدار مرحوم آیت الله کاشانی (مبنی بر اینکه هر کسی بر خلاف خواسته ملت که همان اجرایی شدن کامل و بتمامه قانون ملی شدن نفت بود حرکتی را دنبال نماید فرجام آن سرانجامی چون رزم آرا خواهد بود)[3]

مواجه گردید این اصرار و پا فشاری مرحوم کاشانی بر خواسته ملت و اختلافاتی که درباره حضور عناصر نامطلوب در کابینه به وجود آمد و هم چنین مخالفت مجلس و مرحوم کاشانی با تمدید افزایش اختیارات مصدق (که خواسته های غیر دموکراتیک درباره اختیارات تام در امر اجراء و قانون گذاری بود) به علاوه طرح استیضاح نمایندگان مجلس هفدهم، مصدق را به انجام برگزاری غیر قانونی رفراندوم و انحلال مجلس کشاند چون اساسا رفراندوم در قانون اساسی وجود نداشت و شاه با انحلال مجلس موافقت نمی کرد با این حال دکتر مصدق رفراندوم انحلال مجلس را برگزار کرد و با این کار مقدمات عزل خود را از نخست وزیری به واسطه شاه فراهم کرد[4]

چرا که شاه با وجود مجلس ، قانونا نمی توانست بدون تصویب مجلس دولت را عزل نماید ولی با انحلال مجلس ، این مانع عمده از سر راه برداشته می شد . 
در مجموع حرکت مردمی که می رفت دست ایادی استعمار را از منابع حیاتی ایران کوتاه نماید به خاطر این مسائل ناکام ماند چون با دامن زدن به اختلافاتی که پیش آمده بود و تشدید آن توسط واسطه ها و همین طور بی توجهی و بی مهری دکتر مصدق نسبت به نیروهای مذهبی و میدان دادن به حزب توده که طرفدار شوروی کمونیست بود بالطبع نگرانی هایی در میان مذهبیون به وجود آمد و پشتیبانی مردمی ملت مسلمان از دولت مصدق از بین رفت .

از طرفی مصدق هم در جهت بر طرف شدن این اختلافات اقدامی نکرد و با انحلال مجلس راه را برای برکناری و سقوط خود هموار کرد و اوضاع دست خوش اتفاقات مشکوک و مبهمی گردید .

به خانه آیت الله کاشانی حمله شد و فرزندان او را دستگیر کردند ، ترورها و قتل های مشکوک و خود سرانه ای هم صورت گرفت . در این میان برخی از سران ارتش همچنان به دربار وفا دار بودند و می توانستند با نیروهای آمریکایی و انگلیسی ارتباط برقرار کنند مثل سرهنگ زاهدی که با یک حرکت مشکوک از دسترس خارج می گردد تا با مخفی شدن ، نقش خود را در کودتا ایفاء نماید .

با توجه به این تحولات و قرائن موجود بود که مرحوم آیت الله کاشانی به دکتر مصدق درباره کودتا هشدار می دهد و طی نامه ای به ایشان یاد آور می گردد که در صورت موافقت به رغم همه بی مهری ها، هم چون قیام سی تیر سال 1330 مردم را به پشتیبانی دکتر مصدق فرا می خواند ولی این نامه هم با بی اعتنایی دکتر مصدق مواجه می گردد و دکتر مصدق در جواب این نامه می نویسد این جانب مستظهر به پشتیبانی ملت هستم.[5] 

سرانجام در 25 مرداد سال 32 نمایش اولیه کودتا برگزار می گردد و توسط دکتر مصدق ، شکست خورده تلقی می گردد. 
اما با خروج شاه از کشور نمایش جمهور ی خواهی حزب توده در حمایت از دکتر مصدق به صحنه می آید و این میدان داری یک کودتای قریب الوقوعی چون کودتای 28 مرداد سال 32 را به دنبال می آورد و آمریکائی ها با تبانی انگلیس و نیروهای داخلی که هماهنگ و تطمیع شده بودند این کودتا را رقم می زنند و زاهدی که نقش مرتبط دهنده فرماندهان ارتش را داشته است، بعد از کودتا به عنوان نخست وزیر مطرح و دوباره شاه با اقتدار و دیکتاتوری به کشور باز گردانده می شودبا وقوع کودتای 28 مرداد ، منابع نفت به کنسرسیوم شرکت های آمریکایی و اروپایی سپرده می شود و آنان به غارت منابع کشور می پردازند و شاه که سلطنت خود را مدیون آمریکائی ها می بیند سرنوشت کشور را به آن ها می سپارد. 

------------------------------------------- 
[1]. مدنی، سید جلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، انتشارات اسلامی، ج1، ص232. 
[2]. همان، ص248 ـ 250. 
[3]. ر.ک: مهدوی، هوشنگ، عبدالرضا، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، نشر البرز، ص211. 
[4]. تاریخ سیاسی معاصر ایران، همان، ص370. 
[5]. ر.ک: تاریخ سیاسی معاصر ایران، همان، ج1، ص280 ـ 282.