شرح ازدواج حضرت خدیجه(س) با پیامبر اکرم(ص)
ازدواج یکی از ثروتمندترین زنان عرب، با جوانی که از مال دنیا بهره چندانی ندارد، آیا می تواند ریشه در دلایل و انگیزه های مادی داشته باشد؟ یا در ریشه یابی این جریان می بایست جهات معنوی را دنبال کرد.


 صدای شیعه : ای خدیجه(س) تجلی خوبی ها و زیبایی  ها را   در آیینه وجودت - که سراسر پاکی و زیبایی است -  عشق، ایمان، فداکاری، استواری و ایثار را به نظاره نشسته ایم تا توشه ای از دریای بی کران اوصاف الهی ات برگیریم. تو به ما آموختی که با وجود ثروت و مقام می توان اسیر دنیا و مادیات آن نشد، بلکه آن را در جهت پیشبرد اهداف والای انسانی به کار برد. آموختی که می توان با وجود محیط زشت و ناپاک اطراف، الهی و پاک زیست. تو نوری بودی که در تاریکی و ظلمت جاهلیت درخشیدی تا چراغی فرا راه دیگران باشی. 

 

از میان همه خواستگاران چرا محمد(ص)؟

چرا حضرت خدیجه با اینکه از ثروتمندان مدینه بود، از میان تمامی خواستگاران خود، پیامبر اسلام (ص) را برگزید؟ در پاسخ به این سوال، باید شخصیت بلند مرتبه و بزرگ حضرت خدیجه (س) را مورد بررسی قرار داد. بی تردید ازدواج یکی از ثروتمندان عرب، با جوانی که از مال دنیا بهره چندانی ندارد، نمی تواند ریشه در دلایل و انگیزه های مادی داشته باشد. بنابر این در ریشه یابی این جریان باید جهات معنوی را دنبال کرد. آیت الله سبحانی در کتاب « فرازهایی از تاریخ اسلام »[1]به چهار نمونه از این شواهد اشاره می کنند که در این جا به شکل خلاصه بیان می شود: نخست این که پیامبر (ص) پیش از ازدواج با خدیجه، زمام تجارت وی را بر عهده داشت. غلام خدیجه به نام میسره، در سفر تجاری همراه پیامبر بود. پس از بازگشت کاروان، میسره آنچه را در سفر دیده بود برای خدیجه تعریف کرد، از جمله اینکه: محمد (ص) بر سر موضوعی با تاجری اختلاف پیدا کرد. آن مرد به او گفت: به لات و عزی سوگند بخور تا سخن ترا بپذیرم. محمد (ص) در پاسخ گفت: پست ترین و مبغوض ترین موجودات پیش من، همان لات و عزی است که تو آنها را می پرستی[2] و نیز این جریان را که در نزدیک "بصری " (شهر شام)، محمد (ص) زیر سایه درختی نشسته بود، در این حال چشم راهبی که در صومعه نشسته بود به محمد امین (ص) افتاد. وی از من نام او را سوال کرد و من پاسخ دادم، آنگاه وی گفت: این مرد که زیر سایه این درخت نشسته است، همان پیامبریست که در تورات و انجیل درباره او بشارت های فراوانی خوانده ام.[3]خدیجه با شنیدن این کرامت، شوق مفرطی که سرچشمه آن علاقه به معصومیت محمد «ص» بود، در خود احساس کرد و بی اختیار گفت: میسره! کافی است، علاقه مرا به محمد دو چندان کردی.... سپس آنچه را از میسره شنیده بود برای ورقه بن نوفل نقل کرد و ورقه به او گفت: صاحب این کرامات، پیامبر عربی است.[4] 

 

خدیجه(س) و علایم نبوت در محمد امین (ص)

همچنین نقل است که روزی خدیجه در خانه خود نشسته بود و یکی از دانشمندان یهود نیز در آن محفل بود، اتفاقاً محمد (ص) از کنار منزل آنها گذشت و چشم آن دانشمند به او افتاد، آن دانشمند فوراً از خدیجه خواست که از محمد (ص) تقاضا کند چند دقیقه در این مجلس شرکت کند. پیامبر (ص) تقاضای دانای یهود مبنی بر نشان دادن علایم نبوت در بدن خود را پذیرفت.... پس از آنکه دانای یهود از وجود علایم نبوت در محمد (ص) خبر داد خدیجه پرسید: از کجا می­گویی که او حائز چنین مقامی می­شود؟ پاسخ داد: من علائم پیامبر آخر الزمان را در تورات خوانده­ام و از نشانه­های او این است که پدر و مادر او می­میرند و جد و عموی وی از او حمایت می­کنند و از قریش زنی را انتخاب می­کند که سیده قریش است. آنگاه افزود: خوشا به حال کسی که افتخار همسری او را به دست آورد. آیت الله سبحانی در ادامه تشریح و تبیین دلایل  این ازدواج آورده است که ورقه بن نوفل که عموی خدیجه و از دانایان عرب بود، مکرر می گفت: «مردی از میان قریش برای هدایت مردم از طرف خدا برانگیخته می شود و یکی از ثروتمندترین زنان قریش را به همسری می گیرد» و چون خدیجه از ثروتمندترین زن قریش بود، گاه و بیگاه به خدیجه می گفت: «روزی فرا می رسد که تو با شریفترین مرد روی زمین وصلت کنی.» علاوه بر این خدیجه شبی در خواب دید که خورشید بر بالای مکه چرخ خورد و کم کم پائین آمده در خانه او فرود آمد. ورقه بن نوفل خواب وی را چنین تعبیر کرد که: «با مرد بزرگی ازدواج خواهی کرد که شهرت او عالم گیر خواهد شد.» از طرف دیگر باید توجه داشت که پیامبر اکرم (ص) نیز گر چه از ثروت محروم بود، اما اولا از خاندان معروف قریش بود و ثانیا به راستگویی، امانتداری و اخلاق پسندیده شهرت داشت. چنانکه ابوطالب در مجلس عقد، برادر زاده خود را چنین معرفی کرد: «برادر زاده من، محمد بن عبدالله (ص)، با هر مردی از قریش موازنه و مقایسه شود، بر او برتری دارد و گر چه از هر گونه ثروتی محروم است، اما ثروت سایه ای است رفتنی و اصل و نسب چیزی است ماندنی.»[5]

همه این امور نشان می دهد این ازدواج ریشه در جهات معنوی داشته است و به هیچ وجه انگیزه مادی در آن دخالت نداشته است. پیامبر «ص» در شأن خدیجه می فرماید: «بهشت مشتاق دیدن چهار زن است: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون)، خدیجه دختر خویله، و فاطمه دختر محمد «ص».[6]

 

ازدواج های خدیجه پیش از پیامبر(ص)
آیا حضرت خدیجه (س) پیش از ازدواج با پیامبر اکرم(ص) ازدواج کرده است؟ معروف این است که خدیجه هنگام ازدواج با پیامبر (ص) 40 ساله بوده و 15 سال قبل از عام الفیل قدم به عرصه وجود نهاده است. برخی نیز کمتر از این نوشته اند. اما حقیقت آن است که ضبط دقیق سن آن بزرگوار معلوم نیست و بعضی تاریخ نویسان او را باکره و عذرا می دانسته اند و گفته اند که خدیجه غیر از پیامبر(ص) همسر دیگری نداشته است. دلیلی هم که براین مدعا اقامه می کنند این است که اشراف و بزرگان بسیاری از قریش از وی خواستگاری کردند و او نمی پذیرفت.(7) و زینب و رقیه، دختران خواهر حضرت خدیجه(س) به نام«هاله»دانسته اند. اما این نمی تواند دلیلی بر ازدواج نکردن خدیجه باشد. چرا که گروهی نیز برای او شوهرانی در عهد جاهلیت نوشته اند که به ترتیب عتیق بن عائذ و ابوهاله مالک بن نباش(8) بوده اند که هر یک به سبب مرگ از دنیا رفته بودند و خدیجه (س) پس از آنان با پیامبر اکرم(ص) ازدواج کرده است. این که حضرت خدیجه پیش از بعثت پیامبر(ص) و طلوع فجر اسلام با مردانی ازدواج کرده باشد، عیب و عار نیست. چرا که در آن زمان هنوز شریعت اسلام نیامده بود تا ازدواج با کفار را تحریم کند.حضرت خدیجه از جهات متعدد دارای شخصیتی عظیم و مورد احترام بوده است. وی اولین همسر گرامی پیامبر(ص) بود و تا زمانی که زنده بود، به سبب شخصیت، صفات، کمال و اکرام و تعظیم وی، رسول خدا(ص) با زن دیگری ازدواج نکرد. پیامبر(ص) خدیجه را بسیار دوست می داشت و احترام می کرد و بر وی ثنا می گفت و او را از همه زنان عالم برتر می دانست، عظمت و شأن او را یاد آور می شد و در کارها با وی مشورت می کرد. خدیجه کبری اول زنی است که پیامبر(ص) را تصدیق کرد و دشمن را از رسول خدا دفع نمود و تمام اموالش را به رسول خدا بخشید و ایمانش در اسلام به درجه کمال رسید.

پی نوشت ها: 

1 - ص 82- 85

2- طبقات کبری، ج 1، ص 130.

3- بحار/ 16/ 18.

 4-سیره ابن هشام، ج 1، ص 76.

5- مناقب، ج 1، ص 30. بحار، ج 16، ص 16.

6 - بحار، ج 43، ص 53.
7- تنقیح المقال، ج3 ،ص 77 ، من فصل نساء.

8- تاریخ اسلام مهدی پیشوائی ص 119