آیا حکومت اسلامی حق دارد زنان غیر مسلمان را به رعایت حجاب وادار نمایید؟؟ 

نکته اوّل این که اگر دین مجموعه دستورات و برنامه های فردی و اجتماعی خداوند برای هدایت انسان ها و تأمین سعادت مادی و معنوی آنهاست به یقین دستیابی به چنین هدفی نیازمند اجرای آن در ابعاد فردی، اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و... است .

 زیرا اگر دین تنها در حریم فکر و اندیشه محصور گردد و به باور و اعتقاد محدود باشد یا آنگاه که پا را از حریم اندیشه بیرون می گذارد در حصار رابطه فرد و خدا محدود گردد در این صورت نمی تواند سعادت و هدایت مادی و معنوی انسان را در ابعاد مختلف عهده دار شود .

و از آنجا که ابعاد اجتماعی جز لاینفک زندگی انسان است و بخش عمده ای از نیازهای او در این قسمت نمایان می گردد بدون توجه و عنایت به آن نمی تواند داعیه هدایت و تأمین سعادت داشته باشد.

بر این اساس اگر بخشی از اسلام مربوط به معارف و اعتقادات و جهان بینی است و بخش دیگری از آن مربوط به امور اخلاقی و تهذیب نفس می باشد در کنار این دو، بخش سومی وجود دارد که به شرح وظائف و دستورهای عملی در ابعاد مختلف پرداخته است و نگاهی به گستره مسائل اسلام گویای این مطلب است از این رو گستره دستورات و برنامه های اسلام تمام ابعاد زندگی انسان را در بر می گیرد. 
نکته دوم این که هر چند انسان ها از حق آزادی و انتخاب برخوردار هستند امّا این آزادی هیچ گاه نمی تواند مطلق و نامحدود باشد بنابراین ممکن نیست که انسان محدود، آزادی نامحدود داشته باشد و وصفش تابع خود او نباشد. خداوند گرچه انسان را آزاد آفریده و به او اراده و اختیار داده است، امّا اراده و اختیاری محدود نصیب او نموده است لذا انسان این قدرت و توانایی را ندارد که با اراده خود، هر آنچه را که می خواهد محقق سازد و همسان همین محدودیت طبیعی و تکوینی، وقتی که انسان در محیط اجتماعی خود زندگی می کند، محدودیت قانونی و حقوقی و اجتماعی نیز جلوی رهایی مطلق و آزادی بی قید و حصر او را می گیرد، چگونه ممکن است که هر فردی در اجتماع از آزادی نامحدود برخوردار باشد و در عین حال چنین جامعه ای دچار هرج و مرج نگردد و به سعادت و کمال شایسته خویش نائل گردد؟[1] از این رو هیچ قانونی در جهان وجود ندارد مگر آن که برای انسان محدودیت هایی قرار داده و آزادی او را مقیّد نموده و برای تخلف و تعدی او مجازاتی مقرّر کرده است، پس این چنین نیست که انسان، آزاد مطلق باشد و هر کاری را که خواست انجام دادنش صحیح باشد. آزادی به معنای بی بند و باری و رهایی مطلق را نه عقل می پذیرد، نه فطرت، نه دین و نه جوامع انسانی. انسان در عین آزاد بودن. در ابعاد اخلاقی، حقوقی، اقتصادی، سیاسی و نظامی حدّ و مرزهایی دارد که باید آنها را رعایت کند و اگر نکند، در همه جای دنیا برای او تنبیه و مجازاتی وجود دارد و اگر چنین نباشد، هرج و مرج و فساد، همه جوامع را به نابودی می کشد.[2] با اثبات لزوم محدودیت آزادی و ضرورت کنترل خواسته های انسان ها در هر قانونی محدودیت هایی برای آن در نظر گرفته شده است. بر اساس اندیشه اسلامی محدوده آزادی افراد در جامعه را تنها خداوند می تواند مشخص نماید زیرا اوست که انسان را آفریده و به نیازهای مادی و معنوی او آگاهی کامل دارد. 
نکته سوم: هر چند خداوند انسان را آزاد آفریده است و او در انتخاب هیچ دینی مجبور نیست، لیکن مؤظف است که دین حق را که خواسته فطرت پاک و الهی اوست بپذیرد. گرچه اعتقادات دینی را هرگز نمی توان بر کسی تحمیل چون تا باور به اصول و مبادی دیانت برای کسی حاصل نشود، دین نیز در قلمرو و جانش وارد نمی شود. عقیده که امری قلبی، اگر مبادی و مقدماتش در نفس انسان پیدا شود، خود او نیز متحقق می گردد و اگر چنین نشود قابل تحمیل نیست. امّا پس از پذیرش دین و التزام به احکام آن نمی توان از برخی از احکام آن سرباز زد. به هر حال پذیرش هر قانونی با قبول پذیرش محدودیت هایی همراه است که باید بدان ملتزم شد به عنوان نمونه نمی توان از وسیله نقلیه استفاده نمود ولی به قوانین راهنمایی و رانندگی ملتزم نبود یا به عنوان آزادی عمل هر گونه خواست عمل نمود. پذیریش دین اسلام به معنای پذیرش قوانین و دستورات آن در زندگی است که باید بدان ملتزم شد، از این رو نمی توان به بهانه آزادی انتخاب، بخشی از قوانین آن را نادیده انگاشت. 
نکته چهارم: اسلام با توجه به آثار مخرب و پیامدهای بی حجابی در حوزه اجتماعی، اخلاقی و... حجاب را برای زنان مسلمان واجب دانسته است که با نظر به آثار آن امری فردی و باوری صرف محسوب نمی گردد که مربوط به خود فرد بوده و به دیگران ارتباطی نداشته باشد از این روی اسلام به منظور رعایت مصالح جامعه و جلوگیری از مفاسد و تأثیرات مخرب بی حجابی، بر زنان مسلمان رعایت آن را واجب دانسته هر چند این امر موجب محدودیت برای افراد باشد و مصالح جامعه در این جا بر آزادی افراد ترجیح داده شده که عین حکمت است و نمی توان به خاطر آزادی برخی مصالح عمومی جامعه اسلامی را نادیده گرفت. آیا می توان پذیرفت که برای آزادی برخی افراد هوس آلود حریم خانواده و جامعه نیز آلوده گردد؟ چه ملاکی برای ترجیح آزادی این افراد بر مصالح جامعه وجود دارد؟ بر این اساس حکومت اسلامی که وظیفه حفظ سلامت جامعه را بر عهده دارد و باید فضایی مناسب برای رشد فضایل اخلاقی ایجاد نماید، باید با هر پدیده ای که سبب خدشه دار شدن این فضا و حریم عمومی جامعه می شود بر خورد نماید و این حریم، دیگر حریم خصوصی و فردی افراد محسوب نمی گردد که افراد آزادی داشته باشد بلکه آزادی انتخاب بی حجابی توسط برخی افراد موجب آلوده شدن فضای عمومی جامعه می گردد که باید با آن برخورد شود. آیا می توان از سویی حکومت اسلامی را موظف به اقامه احکام دین نمود ولی در عین حال هیچ گونه ابزار مقابله با موانع این کار را در اختیار او نگذاشت؟ 
نکته پنجم: اجازه بی حجابی به برخی از افراد به بهانه آزادی انتخاب و با این استدلال که چرا اجازه نداریم برای دل خودمان آن گونه که می خواهیم زندگی کنیم این استدلال نمی تواند منطقی و قابل قبول باشد زیرا چنین استدلالی اختصاص به بی حجابی نداشته و در تمام احکام و دستورات دینی نیز عینا وجود دارد و گستره احکام و دستورات اجتماعی دین را در بر می گیرد چه این که هر متمّرد از قانونی می تواند با این منطق احکام و دستورات اسلام را زیر پا بگذارد آیا می توان پذیرفت که سارقین و متجاوزین به نوامیس مردم و بر هم زنندگان امنیت اخلاقی و اجتماعی جامعه به بهانه آزادی انتخاب و با این منطق که ما می خواهیم برای دل خودمان زندگی کنیم در ارتکاب جرایم خویش آزاد باشند؟ در این صورت اساس وضع قوانین در جامعه بیهوده خواهد بود زیرا در تمامی قوانین کسانی هستند که می خواهند با کنار گذاردن آن قانون بر اساس خواهش های نفسانی خویش عمل نمایند. و این اختصاص به احکام اسلام نداشته و شامل همه قوانین و مقررات اجتماعی می گردد. نتیجه چنین استدلالی هرج و مرج در جامعه خواهد بود از این رو در تمامی کشورها افراد جامعه ملزم به رعایت قوانین آن کشور هستند. البته مسلم است که قوانین در کشور اسلامی بر اساس جهان بینی توحیدی و الهی آن با قوانین در کشورهای غیر اسلامی که بر پایه جهان بینی مادی استوار هستند متفاوت است به هر حال گریزی از رعایت قانون نیست و زندگی اجتماعی مستلزم وجود قوانین و پاره ای محدودیت هاست. 
نکته ششم: این استدلال که ما می خواهیم برای دل خودمان زندگی کنیم و آزاد باشیم هر چند موجب گمراهی دیگران بشود عینا مانند آن مثال مشهور است که فردی آزاد باشد که در قایقی زیر پای خود را سوراخ کند با این بهانه که زیر پای خودم هست! در حالی که هیچ عاقلی چنین عملی را نمی پذیرد بی حجابی در جامعه نیز چنین حکمی داشته که منجر به نابودی جامعه و دیگران خواهد شد که باید با آن برخورد شود. چگونه می توان پذیرفت که کسی که در اتومبیلی قرار گرفته در طول جاده به بهانه آزادی انتخاب هرگونه که بخواهد رانندگی کند آیا چنین فردی جان دیگران را به خطر نخواهد انداخت؟ 
نکته هفتم: در مورد زنان غیر مسلمانی که در جامعه اسلامی زندگی می کنند نیز رعایت حجاب و قوانین اجتماعی اسلام هم چون زنان مسلمان لازم است زیرا فلسفه حجاب حفظ سلامت جامعه و جلوگیری از آلوده شدن آن است و تمام کسانی که در جامعه اسلامی هستند موظف به رعایت آن می باشند هر چند غیر مسلمانان. چون زندگی درهر کشوری مستلزم رعایت قوانین آن کشور است. 
بنابراین با توجه به نکات یاد شده حکومت اسلامی برای پیشگیری از اثرات مخرّب بی حجابی و جلوگیری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی و به منظور حفظ سلامت جامعه اسلامی حجاب را لازم دانسته و با متخلفین برخورد می کند هر چند ممکن است با تمرکز بر این برخورد، محدودیت و سلب آزادی افراد دیده شود ولی با توجه به مجموعه جامعه این محدودیت و سلب آزادی در مورد برخی افراد، مصالح عمومی و تأثیرات سودمندی را برای کل جامعه به ارمغان می آورد از این رو نباید تنها زاویه محدودیت مسأله را دید بلکه باید با دیدی وسیع تر مجموعه جامعه اسلامی و مصالح آن را در نظر گرفت همان گونه که در یک عمل جراحی ممکن است عضوی از بدن جدا شود امّا چنین عملی برای نجات دادن یک انسان امری معقول و منطقی خواهد بود. البته ما نیز معتقدیم که یگانه راه رعایت حجاب اعمال فشار و زور نیست بلکه باید دختران و زنان مسلمان به گونه ای با فرهنگ اسلام و فلسفه حجاب آشنا شوند و ضرورت آن را احساس نمایند که با جان و دل آن را پذیرا باشند. البته در مورد عده اندکی که هوا پرستانه به دنبال آلوده نمودن جامعه اسلامی هستند باید برخورد شود. 

------------------------------------------ 
[1]. جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم، مرکز نشر اسراء، 1379ش، ص25 و 26. 
[2]. همان، ص28.