ازدواج  یا رابطه با کنیزان از منظر قرآن

بر اساس آموزه های قرآن روابط جنسی انسان تنها در دو قالب مورد تایید شرع مقدس اسلام بوده و در غیر این موارد خروج از حیطه شریعت به حساب می آید .

این دو قالب هم در سوره مبارکه مومنون به روشنی بیان شده است ؛ خداوند در آیات ابتدایی این سوره در بیان علائم مومنان می فرمایند :

« وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ(1)؛

[مومنان]کسانی هستند که دامن های خود را حفظ می کنند مگر در برابر همسران شان یا کنیزانی که در تملک دارند که در این صورت مورد ملامت نیستند . هر کس بیش از این بطلبد ، در زمره تجاوزکاران است» .

بر این اساس روابط جنسی تنها در مورد همسران و یا کنیزان قابل تایید شریعت است ، البته با رعایت دیگر ضوابط و شرایطی که در این خصوص وجود دارد .

پس به روشنی در این آیه کنیزان و کسانی که تحت ملکیت در می آمدند، غیر از ازدواج و همسرانی که از راه ازدواج بر انسان حلال می شدند معرفی شده اند . تصویر شما از اینکه با کنیزان هم باید ازدواج صورت می گرفت ،صحیح نیست .

اما در مورد زنانی که در جنگ اسیر می شدند، باید گفت: این گروه یا خود کنیز بودند(یعنی به عنوان برده در جامعه کفر زندگی می کردند) که در حکم دیگر کنیزان هستند . زمانی که تحت تملک یک مسلمان درآیند، با توجه به شرایط خاصی که در این زمینه وجود دارد ، بر صاحب خود حلال خواهند بود .

اما اگر زنی آزاد باشند ، در ابتدای امر کنیز نمی شوند تا تحت ملکیت درآیند، بلکه در اسلام راهکارهای گوناگونی در نظر گرفته شد که بر اساس آن ها امکان آزادی این افراد وجود داشته باشد . با توجه به نیازمندی های همان زمان مثلا با تعلیم سواد یا دادن فدیه امکان آزادی برای این افراد فراهم می شد .

اما اگر این گونه نبود ،این اسیران هم در حکم کنیز در می آمدند، چنان که در همه جوامع آن زمان زن اسیر به منزله کنیز محسوب می شد . به محض تعلق این عنوان بر یک زن ،عقد ازدواج او با همسر قبلی اش ملغی محسوب شده ،امکان بازگشت او به بلاد کفر منتفی می شد . بر اساس ضوابط خاص خود در تملک مردی مسلمان در می آمد و رابطه با او بعد از طی شرایطی خاص حلال بود .

البته در هر دو نوع اسیر امکان ازدواج با این افراد هم ممکن است ،یعنی مرد مسلمانی که مالک این زن شده است ،می تواند او را آزاد کرده و با او ازدواج نماید ،چنان که در بسیاری از موارد همین رفتار با زنان متشخص می شد تا حرمت و جایگاه اجتماعی مناسب خود را دارا باشند .

اصولا بر اساس مبانی فکری اسلام ازدواج یا هر نوع رابطه جنسی با هیچ زن شوهر داری که در تعابیر فقهی«محصنه» نامیده می شود، جایز نیست ، قرآن به این امر به صراحت اشاره می کند و در زمره زنانی که ازدواج با آنان حرام است می فرماید :

« وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء ؛(2) زنـان شـوهـردار (بـر شما حرام است ؛) »؛ این حکم اختصاصى به زنان مسلمان ندارد ،بلکه زنان شوهردار از هر مذهب و ملتى همین حکم را دارند؛ یعنى ازدواج با آن ها ممنوع است .

اما در ادامه همین آیه به این قانون کلی یک استثنا تعلق می گیرد :

« إِلاَّ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ؛ مگر آن ها را که مالک شده اید ».تـنـها استثنای این حکم ، زنان غیر مسلمانى هستند که به اسارت مسلمانان در جنگ ها درمى آیند. اسلام اسارت آن ها را به منزله طلاق از شوهران سابق تلقى کـرده ، اجـازه مى دهد بعد از تمام شدن عده با آنان ازدواج کنند و یا همچون یک کنیز با آنان رفتار شود (الا ما ملکت ایمانکم ).

البته با دقت روشن می شود که این مورد هم استثنا محسوب نمی شود، زیرا این زنان دیگر شوهر دار محسوب نمی شوند . به اصطلاح علم بلاغت ایـن اسـتـثـنا، استثناى منقطع است ، یعنى چنین زنان شوهردارى که در اسارت مسلمانان قرار مى گیرند، رابطه آن ها به مجرد اسارت با شوهران شان قطع خواهد شـد، درسـت هـمـانـنـد زن غـیر مسلمانى که با اسلام آوردن رابطه او با شوهر سابقش (در صورت ادامه کفر شوهر) قطع مى گردد، به منزله طلاق تلقی شده و در ردیف زنان بدون شوهر قرار خواهد گرفت .

اسـلام بـه هـیـچ وجه اجازه نداده است که مسلمانان با زنان شوهردار حتى از ملل و مذاهب دیگر ازدواج کنند یا رابطه جنسی داشته باشد و نوعی بی بند و باری جنسی مجاز تلقی گردد، به همین جهت ، برای همه این زنان کنیز یا تازه مسلمان، عده مقرر ساخته و در دوران عده از ارتباط زناشویى با آن ها جلوگیرى نموده است .

اما اینکه چرا اصولا این زنان به منزله کنیز به حساب می آیند یا عقد زوجیت آن ها با همسران قبلی باطل محسوب می گردد، مباحث گسترده ای دارد ، اما فـلسـفـه حـکـم ایـن اسـت کـه ایـن گونه زنان یا باید به محیط کفر بازگشت داده شوند، یا بدون شوهر همچنان میان مسلمانان بمانند و یا رابطه آن هـا بـا شـوهـران سـابـق قـطـع شـود و از نـو ازدواج دیـگـرى نـمـایـنـد.(3)

صـورت اول بـر خـلاف اصـول تـربـیـتى اسلام بوده که در موارد غیر ضروری انجام نمی شد . صورت دوم ظالمانه بوده، برخلاف نیازهای طبیعی هر انسانی است . در عین حال می تواند منشا بروز بسیاری از مشکلات اجتماعی و اخلاقی گردد ، بنابر این تنها راه همان راه سوم است که فرد به عنوان همسر یک مرد مسلمان یا کنیز او در جامعه اسلامی بماند تا زمینه آشنایی با حقایق معرفتی اسلام و گرویدن به این دین برای او فراهم گردد .

اما در خصوص عدم رضایت قلبی باید گفت: این امر مساله ای کاملا طبیعی است . نباید توقع داشت که یک اسیر جنگی که در بسیاری از موارد به سرعت حکم قتل در مورد او اجرا می شود یا سال ها در بدترین شرایط روحی و جسمی نگهداری شده ، به فجیع ترین شکل او برخورد می شود، اختیار و رضایت قلبی در خصوص نحوه برخورد با او وجود داشته باشد ؛ در این وضعیت انتقال چنین اسیری به منزل یک مرد مسلمان و محسوب شدن به منزله افراد عادی جامعه بالاترین خدمتی است که به این فرد می شود .

به خاطر دستورات خاص و حساب شده ای که اسلام در قبال بردگان داشت و نحوه برخورد مولا با آنان را کاملا تحت ضوابط مشخصی در می آورد ، اکثریت این افراد هم متمایل به اسلام شده ، وضعیت خود در تحت مالکیت یک مرد مسلمان را به مراتب بهتر از وضعیت گذشته خود می دیدند. حاضر به بازگشت به وضعیت قبل نبودند . در نتیجه رسما مسلمان می شدند ، هم در مدت زمان کوتاهی آزاد شده برای خود منزلت مستقل اجتماعی پیدا می کردند و زندگی شایسته ای رقم می زدند .

مسائل مرتبط با هر جامعه ای را باید در همان فرهنگ و رسوم و در همان وضعیت خاص زمانی و مکانی مورد توجه قرار داد ؛ بسیاری از اموری که در جامعه ما قابل درک نبوده، نا معقول به نظر می رسد ،در جامعه خشک زمان بعثت طبیعی و قابل قبول بود ،مثلا اینکه زنی در طول زندگی شوهران متعددی داشته باشد که حتی برخی دشمنان قبلی قبیله او بلکه قاتلان بستگان او باشند، با توجه به کثرت جنگ ها و نزاع ها و قوانین آزاد ازدواج یا انواع بهره مندی جنسی از زنان در آن زمان امری متداول بود .

به علاوه رفتار خشن و خشک در جامعه آن زمان با زنان به گونه ای بود که زن همانند کالایی از خانه ای به خانه دیگر منتقل می شد. در نتیجه اینکه زنی بعد از شکست قبیله اش با مسلمانان به جامعه اسلامی وارد شده و در تملک مردی مسلمان (که بر اساس آموزه های اسلامی با او رفتاری محترمانه و کریمانه داشته باشد) در بیاید ،نه تنها غیر قابل تحمل و نامطلوب نبود، بلکه تا حد زیادی مطلوب بوده، حتی مورد توجه زنان مشرک قرار می گرفت. برخی از جامعه شرک آلود مکه فرار کرده ، خود را به مدینه می رساندند و خواستار قرار گرفتن در پناه جامعه اسلامی می شدند .

 

پی نوشت ها:

1. مومنون (23) آیه5-7.

2. نساء (4) آیه 24.

3. تفسیر نمونه ، ج 3، ص 371.