سی خرداد و طغیان منافقین

سی ام خرداد ماه سال شصت یکی از مهمترین وقایع تاریخ انقلاب را در خود دارد .


سی ام خرداد ماه سال شصت یکی از مهمترین وقایع تاریخ انقلاب را در خود دارد . روزی که در آن گروهک منافقین که خود را مجاهدین خلق می نامید در دفاع از شخص رئیس جمهور ، بنی صدر که امام خمینی (ره) با عزل او از فرماندهی کل قوا ، عملا راه را برای رأی مجلس به عدم کفایت سیاسی او فراهم کرده بود و نیروهای ولایتمدار با تیزبینی و فهم این موضوع در مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کرده و رأی به عدم کفایت سیاسی او را مطالبه میکردند .


گروهک مجاهدین خلق که از سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مبارزات سیاسی و مسلحانه خود را علیه رژیم پهلوی آغاز کرده و چندین بار تلاش نموده بود تا خود را به امام ره نزدیک نماید که البته با دید وبصیرت الهی امام مواجه شده و امام قرار ملاقاتی با سران آن را نپذیرفته بودند، پس از انقلاب سعی کردند که خود را بعنوان یکی از سهام داران انقلاب معرفی نمایند و این شاید یکی از اصلی ترین خطاهای این گروه بود ، چرا که در انقلابی که رهبر آن شخصیتی خود ساخته و الهی مانند امام خمینی ره است و او خود را با افتخار خادم مردم میداند ، در این چنین انقلابی ژست ولی نعمتی گرفتن و گروه و حزب خود را طلبکار دانستن به خودی خود نوعی استباه استراتژیک محسوب میشود. اما مناسب است به گروهک منافقین از حیث علل انحراف آنهم تا حد خروج بر نظام و انجام قیام مسلحانه علیه حکومتی که در ابتدا جزئی از آن محسوب میشدند ، بپردازیم ، تا شاید عبرتی باشد برای همه ی کسانی که خواسته یا نخواسته برخی از این موضوعات در وضعیت فردی، حزبی یا گروهی آنان نیز ممکن است وجود داشته باشد .

-          شاید بتوان اولین و اصلی ترین علت این انحراف را در مبانی اعتقادی گروهک منافقین دانست که گرچه ممکن است همه ی بدنه و اعضا در ابتدا از آن با خبر نبودند لیکن سیاستکذاری ها و تصمیمات اصلی در شورای فرماندهی و در فرماندهان این گروهک بر اساس آن مبانی انجام میگرفت ، انقلابیون حقیقی و شاگردان امام خمینی ره که در زندانهای مخوف ساواک بعضا با سران این گروهک هم سلولی میشدند ، تقریبا همگی اذعان دارند که مسئولین ارشد سازمان معتقد به اصول کمونیسم و مارکسیسم بوده اند و طبعا معنای اولیه این اعتقاد یعنی بی اعتقادی و رد ولایت خداوند سبحان ، زیرا مارکسیسم و لیبرالیسم هر دو در نفی ولایت الهی و رد بندگی خداوند مشترک هستند و در مدت زمانی که این اندیشه توانست در مجموعه ای از کشورها به نام اتحاد جماهیر شوروی حکومت کند ، آنچه دیده شد ، مقابله و حذف همه ی نشانه های خداپرستی بوده است .

-          از دیگر ویژگی های گروهک منافقین متصل نبودن به جریانی زلال که به واقع مبارزه با شاه را برای نجات مردم بداند. به این معنا که اگر گروهک منافقین در قبل از انقلاب دست به مبارزات سیاسی و حتی مسلحانه میزد و بدنبال سرنگونی شاه بود ، معنای رفتار آنان این نیست که قصد حاکمیت معقول مردم و سرنگونی دیکتاتوری و استبداد را دارند بلکه ، این گروهک به دنبال استقرار جکومت کمونیستی شوروی در ایران در مقابل حضور آمریکا و انگلستان بود ، این موضوع از تشکیل شاخه ای مستقل در ساواک برای مبارزه با این گروهک در دل اداره ضد شوروی می باشد . البته میدانیم که اندیشه ی مارکسیستی بر این نظر است که باید در همه جهان دیکتاتوری طبقه کارگر که نمادش را داس برای کشاورزی و چکش برای کارگران صنعتی قرار دادند ، بنابراین گروهک منافقین مخالف با دیکتاتوری لیبرالی و موافق دیکتاتوری مارکسیستی است .

-          حذف نقش مردم و سایر جریانات به ویژه جریان دین گرایی که اصیل ترین و مقبول ترین جریان در مبارزه با طاغوت بوده و حتی رفراندم مهم اول انقلاب و رای بیش از نود و هشت درصدی مردم نیز آن را تایید کرده است از دیگر خطاها و اشکالات رفتاری این گروه بوده است . با ریاست جمهوری بنی صدر و قرابت نظری و عملی او به گروهک منافقین ، این جریان را امیدوار کرد که شاید بتواند مسیر انقلاب را به سمت دلخواه خود تغییر دهد ، نزدیک شدن مسعود رجوی و قرار گرفتن او در جایگاه مشاور رئیس جمهوری که رفتارهای او کاملا بر ضد جریان دینی نظام بود این گروهک را به اتفاق رسیدن به خواستگاه مارکسیستی خود امیدوار تر کرد. بنی صدر با مقابله و تحقیر فرزندان انقلابی ایران ، از شهید رجایی که در آن زمان نخست وزیر او بود تا توهین به شهید بهشتی و دیگران نشان میداد که قائل به جمهوری اسلامی نیست واین البته شرایط خوبی را برای این گروهک تداعی میکرد.

-          مبارزه با دین به نام دین ، یکی از مهمترین استراتژی هایی بود که مسعود رجوی برای بقا و یارگیری از درون کشور انجام داد، تا آنجا که (البته پس از خروج از نظام و ایران ) خود را ولی فقیه نامید. این اقدام گر چه در ابتدا میتواند فریب خوبی باشد اما پس از مدتی دچار دو اشکال عمده میگردد ، اول اینکه این جریان مجبور است در زمانها و مکانهایی که مربوط به دین است اقداماتی انجام دهد که کاملا ضد دینی است مانند بمب گذاری در حرم امام رضا سال 1373 برای ایجاد رعب و  و حشت سراسری به جهت حضور زائران امام رضا ع از سراسر کشور ، که این نشاندهنده ی پایبند نبودن سازمان به دین است و اشکال دوم این است که به جهت قائل نبودن واقعی سران جریان به دین رفتارهای مغایر و ضد دینی انتفاق میافتد که افراد آگاه شده و آنان را از غیر دینی بودن و فریبکاری به نام دین آگاه میکند . رفتارهایی مانند موضوعات جنسی و ضد اخلاقی مسعود و مریم رجوی که توسط زنانی که موفق به فرار از اردوگاههای منافقین شدند گزارش شده است .

-          و بالاخره اصرار و تاکید بر اشتباهات و تکیه کردن واعتماد نمودن به دشمنان نظام به جای بازگشت در دامن نظام و مردم را میتوان در رفتار جریان منافقین مشاهده کرد. همکاری های صمیمانه با صدام در طول دوران دفاع مقدس ، انجام ترورها و عملا یک جنگ نیابتی و به شهادت رساندن حدود هفده هزار نفر از مردم عادی و افراد دللسوز نظام در ایران ، نشان از ارجح بودن و اهمیت داشتن افکار و اندیشه های گروهی و حزبی بر همه چیز حتی ملی گرایی دارد و این را میتوان عامل جدا شدن هر گروه ، حزب یا مجموعه ای از مردم دانست .

شاید بتوان به دلایل فوق دلایل دیگری نیز افزود ، اما بنظر میرسد همین دلایل نیز دارای نکات مهمی برای اصحاب سیاست و مسئولان گروههای مختلف حزبی و سیاسی باشد . البته باید متذکر شد که گروهک منافقین در هیچ دوره ای ، حتی در دوران سخت ترورها و بمب گذاریها به معضل جدی برای انقلاب اسلامی تبدیل نشده و اکنون نیز به سرعت بسوی دوران اضمحلال خود پیش میرود تا آنجا که برای بقاء خود دست به ائتلاف به جریان موهوم و ضد انسانی داعش میزند که یقینا این تصمیم نیز نجات بخش آنها از سقوط در دره ی فروپاشی نخواهد بود.