تاریخچه بهائیت و چگونگی شکل گیری آن

 

خلاصه ای  زندگینامه  سید علی محمد شیرازی معروف به علی محمد باب

1- سیدعلی محمدشیرازی، دعوت خود را از بوشهر (به سال 1260هـ . ق) آغاز کرد.

2- او ابتدا خود را نایب امام زمان خواند، اما اندکی بعد دعوت گرانتری نمود خود را مظهر تامة خلق و بقیة الله و بالاخره امام دوازدهم و باب علم الهی خواند.

3- عمال زیرک حکومت هند و انگلیس که در پی چنان بهانه هایی برای برپاکردن آشوب در ایران بودند – سید علی محمد را وسیلة تبلیغات سیاسی خود قرار داده تا حدی که امکان داشت از مردم ساده لوح و طماع به عنوان مرید دور او گرد آوردند.

4- علی محمدباب بعضی از مریدان خود را به شیراز فرستاد و شروع به تبلیغات دینی نمود ودر آن شهر نیز عمال انگلیس در پرده به مقاصد او کمک کردند.

5- دعوت علی محمد باب در شیراز و بوشهر و بعضی دیگر از نقاط ایران پیروانی پیدا کرد.

6- منوچهر خان معمتدالدوله حاکم اصفهان، باب را به اصفهان برد و او را تحت حمایت خود خواند.

7- پس از فوت منوچهرخان به سال 1263 ، علما مجلسی آرسته و باب را مورد سوال قرار دادند.

8- چون علی محمد باب نتوانست سوالات علما و روحانیون را در مجلسی که تشکیل داده بودند، بدهد از دعاوی خود توبه کرد.

9- اما در این زمان پیروانش در نواحی مختلف کشور به تبلیغات وسیع و ایجاد آشوبها و شورشهایی دست زدند.

10- محمدشاه برای جلوگیری از این هرج و مرجها به دستور حاج میرزا آغاسی، علی محمد باب را از اصفهان به آذربایجان تبعید کرد.

 

 

بهائیت و صهیونیسم

فرقه انحرافی ابتکاری(بهائیت و صهیونیسم)   

 

بهائیت که یک آیین دست ساز و کاملا مرتبط با استعمارگرانی از قبیل انگلستان و امریکاست ، در آغاز فعالیت خود را در ایران آغاز کرد.

اوج فعالیت این فرقه انحرافی را باید در دوران سلطنت مظفرالدین شاه قاجار دانست ، که پس از آن در دوره سلطنت احمدشاه ، رضاخان و نیز دوره دوم محمدرضا، بهائیان در ایران بسط و سلطه بیشتری یافتند و توانستند برای این آیین انحرافی پیروان بیشتری پیدا کنند.

 

درباره تحلیل چگونگی شکل گیری این آیین انحرافی و علل قوت یافتن آن در ابتدای دوره ادعای بهائیت و صهیونیسم بابی گری ، نظرات متفاوتی ارائه شده است که در ذیل به چند مورد آنها اشاره می شود.

 

نظر اول ، معتقد است که هر چند بهائی گری و بابی گری انحرافی نابخشودنی و تحریفی اساسی در آموزه های دینی مسلمانان محسوب می شود، اما به دلیل ویژگی های شخصیتی علی محمد شیرازی که ادعای بابی گری را آغاز کرد و مخبط و معلول بودن وی از لحاظ ذهنی ، نباید این پدیده را در آغاز ادعای بابی گری یک توطئه و دسیسه دانست.

 

آنچه مسلم است ، بعدها این شخص و ادعای بیمارگونه وی از سوی کانون های استعماری و استعمارگران انگلیسی و امریکایی مورد استفاده قرار گرفت و آنها در جهت اهداف استعماری خویش و برای از میان بردن اسلام و قدرت علمای واقعی آن به پشتیبانی از این فرقه ضاله دست زدند.

بر این مبنا بهائی گری در ابتدای تشکیل یک مالیخولیای شخصی پنداشته می شود که در مرحله بقا و بسط از سوی استعمارگران مورد استفاده قرار گرفته است.

 

بدین ترتیب ، بابیت و بهائیت در مرحله ایجاد و نشات گرفتن محصول کار غرب و بخصوص استمعارگران زرسالار پنداشته نمی شود، اما در مرحله بقا و بسط کاملا وابسته به آنها بوده است.

 

این گروه برای مستدل کردن فرضیه خویش به سابقه زندگی علی محمد شیرازی استناد می کنند، که یک جوان مخبط، با آگاهی های مذهبی اندک و گاه بیمارگونه بوده است و ادعای بابیت و دیگر ادعاهای بعدی او را می توان به همین تفکر مالیخولیایی وی منتسب دانست.

 

نظر دیگری که در این زمینه مطرح است ،

این است که فرقه ضاله بابیت و بهائیت نه تنها در ابقا و بسط، بلکه در ایجاد و شکل گیری اولیه و حتی در آغاز دعوی بابیت از سوی علی محمد شیرازی ، یک فعالیت استعماری و برنامه ریزی شده از سوی زرسالاران و استعمارگرانی بوده است ، که خواهان هدم اسلام و برداشتن این مانع از سر راه منافع خویش بوده اند.

 

بهائیت و صهیونیسم

این نظر قطعا در بخش ابقا و بسط با نظر اول مشترک است و تلاشهای استعمارگران و وابستگان به آنها و دست نشاندگان ایشان را در کمک به بسط نفوذ و قدرت یافتن بهائیان منکر نمی شود، اما معتقد است دعوی اولیه بابیت و شکل گیری ابتدایی این فرقه ضاله نیز با تلاش و برنامه ریزی ایادی استعمار و کانون های استعماری شکل گرفته است.

 

به نوشته یکی از محققان این زمینه :

«برخلاف نظر مورخینی چون احمد کسروی و فریدون آدمیت که بابی گری اولیه را جنبشی خودجوش و ناوابسته به قدرت های استعماری می دانند (و علی رغم بدبین بودن نسبت به این فرقه،  نفوذ استعمار در این فرقه را از زمان انشعاب بابی گری به دو فرقه ازلی و بهایی می دانند)،

پژوهش من بر پیوندهای اولیه علی محمد باب و پیروان او با کانون های معینی تاکید دارد که شبکه ای از خاندان های قدرتمند و ثروتمند یهودی در زمره شرکای اصلی آن بودند.این تصویر بابی گری را از اساس و از بدو پیدایش فرقه ای مشابه با دونمدهای ترکیه و فرانکیست های اروپای شرقی جلوه گر می سازد.» (1)

 

طرفداران این نظر دوم استدلال هایی را برای این نظر خویش بیان می کنند، از جمله این که برخلاف نظر اول که علی محمدباب را یک جوان مخبط که دارای شعور دینی بالایی نبوده است و از عالم سیاست و زیر و بالای آن نیز اطلاع چندانی نداشته می دانند و معتقدند که صرفا براساس یک توهم مالیخولیایی وی دست به این ادعا و تشکیل این فرقه زده است ،

گروه دوم معتقدند که علی محمد باب اصولا تحت تاثیر فعالیتهای کانون های قدرتمند یهودی به این ادعا دست زد.

 

شاهد اینان بر این مدعا این است که علی محمد شیرازی ، مدتی پیش از ادعای باطل خویش به مدت 5 سال در بوشهر و در یک تجارتخانه کاملا مرتبط با کمپانی های یهودی و انگلیسی کار می کرده است و این استعمارگران یهودی و انگلیسی او را در همان زمان شناسایی کرده بودند و چون وی را برای پیشبرد اهداف خویش مفید و کارا می دانستند، در جهت ادعای مذکور سوقش دادند و

به عبارت بهتر، این کانون های استعماری بودند که استعداد علی محمد را برای ایجاد یک فرقه انحرافی تشخیص دادند و او را بر انجام این کار تحریض کردند.

این که کدامیک از این دو تحلیل و برداشت می تواند بیشتر به واقعیت نزدیک باشد، نیازمند بررسی های دقیق و موشکافانه است.

این بررسی خود نیازمند جمع آوری و تدقیق در تمامی ادله دو طرف و سپس ارزیابی هر یک از آن دلایل است ؛

اما در یک بررسی اجمالی و اظهارنظر بدوی می توان گفت که نظر گروه دوم بیشتر با واقعیت های تاریخی سازگار است و در ارائه یک تحلیل کلی نسبت به چرایی و چگونگی شکل گیری این آیین انحرافی کارا و کارسازتر به نظر می رسد.

 

در استدلال برای این که چرا نظر دوم را بر نظر اول ترجیح دادیم ، به موارد زیر اشاره می کنیم:

 

1- اگر براستی علی محمد باب جوانی بی اطلاع بود که از سر اختلال شعور یا تفکرات مالیخولیایی دست به چنین ادعای بزرگی زده بود، آیا توقع آن نمی رفت که این ادعای بی مبنا و انحرافی بزودی فراموش شود و این جوان مخبط و ادعای بزرگش همانند هزاران مورد دیگری که در این زمینه همانند او بوده اند به دست فراموشی سپرده شود؟

 

به نظر می رسد که چنین است ، یعنی اگر حمایتهای بی دریغ و قدرتمندانه ارباب نفوذ و صاحبان زر نبود، ادعای بابیت نه تنها در همان اوان آن با شکست و اضمحلال روبه رو می شد، بلکه یادی از آن هم در خاطره ها باقی نمی ماند، اما کانون های استعماری که از ابتدا او را بر این دعوی باطل تشجیع کردند، با حمایت های فراوان مانع از هدم و حذف این فرقه ضاله شدند.

 

2- نکته جالب تری که می توان به آن اشاره کرد، این است که :

پیروان اولیه علی محمد باب و پذیرندگان اولیه این ادعای دروغین ، گروهی از عوام و جهال مردم نبودند، بلکه برخی اهل سیاست و دقیقا همان هایی بودند که وابستگی ایشان به قدرت های خارجی و کانون های استعماری برجسته و در طول تاریخ زبانزد همگان است.

اگر علی محمد شیرازی به عنوان یک جوان مخبط به اتکای خویش و بدون هیچ گونه حمایت خارجی دست به این ادعا زده بود، توقع می رفت که این ادعا ابتدا در میان جهال و عوام الناس همان منطقه آغاز ادعا فراگیر شود و نیز دوره ای طولانی برای بسط این ادعا در میان دیگر جهال و عوام سپری شود،

حال آن که شاهد آن هستیم که پیروان اولیه (که البته در پیرو بودن آنها شک اساسی وجود دارد و در حقیقت باید گفت حامیان اولیه) باب و ادعای او به جای جهال در میان سیاستمداران وابسته به استعمار پیدا می شوند.

به تعبیر نویسنده کتاب «ایران در راهیابی فرهنگی» باب نخستین مریدان خود را نه در میان جهال ، بلکه در طبقات بالای کشور یافت... حاج میرزا آقاسی که جای خود داشت ، باب از او به ستایش یاد می کند و می نویسد «بدیهی است که حاجی به حقیقت آگاه است».(2)

 

حمایت های پشت پرده حاج میرزا آقاسی و نیز حمایت های علنی بسیاری دیگر از سیاستمداران وابسته ، از جمله حاکم وقت اصفهان ، آن هم در اولین مراحل آغاز دعوی بابی گری نشان از آن دارد که بابی گری به جای آن که به یک توده ناآگاه که از یک ادعای پوچ حمایت می کنند مستظهر باشد، به یک گروه سیاستمدار وابسته که از کانونی استعماری خط می گیرند مستظهر بوده است و به طور کلی ، برای این ادعای بزرگ و همگانی کردن آن برنامه ریزی های قبلی صورت گرفته بوده است.

 

3- نکته حایز اهمیت دیگر در این زمینه ، جدیدالاسلام های یهودی و گرویدن تعداد زیادی از آنها به بابیت و بهائیت است.

تاریخ معاصر ایران در بررسی ادعای باطل بابیت و تشکیل بهائیت حاکی از آن است که تعداد زیادی از جدیدالاسلام های یهودی در همان اوایل کار بابیت و بهائیت به این فرقه پیوستند و بدنه اجتماعی این گروه را تقویت نمودند.

 

این امر حاکی از 2 نکته است.

اول این که بابیت در میان مردم چندان جایی نیافته بوده و عوام الناس به آن گرایش چندانی پیدا نکردند. چرا که اگر چنین بود، نیازی به سیاهی لشگر و تهیه طرفداران دروغینی از میان یهودیان نبود و همین امر که یک عده کثیر از یهودیان گروه گروه اسلام می آورند و بعد هم ادعای طرفداری از باب را می کنند و از میان این همه فرق اسلامی به این فرقه ضاله غیراسلامی معتقد می شوند، حاکی از آن است که بابیت در ایجاد بدنه اجتماعی مورد نیاز خود ناتوان بوده است.

 

براستی اگر ادعای باب یک ادعای ساده و بدون حمایت خارجی بود که از سوی فردی که دچار اختلال شعور شده است صورت می گرفت ، آیا باید چنین می شد که حمایت عوام الناس را هم کسب نکند، اما از حمایت سیاستمداران پرقدرتی چون حاج میرزا آقاسی بهره مند شود.

 

نکته دومی که از این موضوع می توان برداشت کرد این است که ادعای باب کاملا مورد حمایت و دست پرورده کانون های زرسالار یهودی صهیونیست بوده است ، چرا که آنها با پیدا نشدن طرفداران مردمی برای باب نگران آن شده اند و به یک سری از نیروهای تحت امر خود در میان جامعه یهود ایران دستور تغییر دروغین آیین را داده اند که این یهودیان به دروغ اظهار اسلام و سپس اظهار بهائیت و پذیرش دعوی بابی گری کنند.

اگر بابی گری و ادعای علی محمد شیرازی دست ساخته استعمارگران و یهودیان نبود، هرگز در مراحل اولیه این ادعا، چنین از آن حمایت نمی شد و یهودیان با تغییر ظاهری دین خود به حمایت از آن نمی شتافتند به نحوی که به اعتقاد برخی تاریخ دانان «گرویدن وسیع یهودیان به بهایی گری سبب افزایش کمی و کیفی این فرقه و گسترش جدی آن در ایران شد».

 

بنابراین به نظر می رسد که نظر اول در این زمینه صائب تر و به واقع نزدیک تر است.

به این ترتیب بهائیت و بابی گری نه تنها در مرحله بسط و ابقا، بلکه در مرحله ایجاد و شکل گیری هم دست ساز کانون های استعماری بوده است.

 

پانوشت:

1-عبدالله شهبازی ، جستارهایی از تاریخ بهایی گری در ایران ، ص 21

2-هما ناطق ، ایران در راهیابی فرهنگی ، به نقل از شهبازی در جستارهایی از تاریخ بهایی گری.

منبع: مرکز شیعه شناسی به نقل از روزنامه جام جم

 

 

اقدامات سید علی محمد باب

 

بنیانگذار این فرقه ضاله  یعنی بابیت و بهائیت سید علی محمد شیرازی است که وی در اول محرم سال 1235 هجری در شیراز متولد شد. پدر او میرزا رضا بزاز شیرازی بود که در اوان کودکی وی زندگی را بدرود گفته بود و سختی ها و رنجهای سید علی محمد از همین زمان آغاز گشت.

پس از مرگ پدر زیر سرپرستی دائی خود سید علی که پیشه تجارت داشت قرار گرفت. پس از رسیدن به سن بلوغ به آموختن درسهای ابتدایی فارسی و سپس به فراگرفتن ادبیات فارسی و عربی پرداخت و آنگاه در سلک طلاب علوم دینی درآمد.

در این مدت کارهای او عادی نبود، بدین طریق که از مردم کناره گرفت و در ریاضت کشی و چله نشینی و گرفتن ختومات می کوشید. و نیز از ویژگیهای وی خوش نویسی و تند نویسی بود؛ بطوریکه در این هنر میان مردم مشهور شد و او را خوشنویس ماهری میشناختند. اینها خصوصیاتی است که در شرح احوال اولیه او ثبت شده است.

بهرحال سیدعلی محمد شیرازی پس از پایان تحصیلات مقدماتی و فراگرفتن اصول ادبیات عرب و منطق در تجارتخانه دائی خود به امور داد و ستد پرداخت و پس از چندی به همراه دائی خود به بوشهر رفت و در تجارتخانه دائی خود به کارهای امور بازرگانی اشتغال ورزید. وی در مدت اقامت در بوشهر اوقات فراغت خود را به مطالعه کتابهای دینی و دعاهای وارده و ختومات و ریاضت میگذرانید و از این رو همیشه تنها بسر میبرد.

در مدتی که سیدعلی محمد شیرازی در بوشهر بسر می برد در اثر ریاضتها و خواندن دعاهای مداوم دارای افکار لطیف، شاعرانه و ساده شده بود و آمادگی زیادی برای پذیرش افکار تازه پیدا کرده و گویا اضطرابی نیز در فکر و خیال او پدیدار شده بود. با این اوضاع و احوال و آمادگی ذهنی و جستجوگری در سال 1255 هجری در 20 سالگی به سوی کربلا رهسپار گردید و در آنجا با بعضی از شاگردان سید کاظم رشتی دومین پیشوای فرقه شیخیه که نزدیک بودن ظهور حضرت مهدی (عج) را تبلیغ میکرد آشنا شد و به راهنمایی آنان به نزد سید کاظم رشتی راه یافت.

در مدت زمان ماندن سیدعلی محمد شیرازی در کربلا و استفاده او از حوزه درس سید کاظم رشتی اختلاف است. طبق نوشته خود سیدعلی محمد شیرازی، مدت یکسال در خدمت سید رشتی بوده است. در روزهای آخر آن یکسال به همراه چند نفر از همدرسان خود مدتی به کوفه رفت و در مسجد بزرگ آن شهر که مسکن مرتاضان و معتکفان بود به ریاضت و چله نشینی و اعتکاف پرداخت.

پس از آنکه چله ای در مسجد کوفه گرفت، یعنی چهل روز در آنجا به ریاضت نشست؛ دوباره به کربلا رفت و در حوزه درس سید رشتی حاضر شد. ولی این بار بیشتر در انزوا و تنهایی بسر می برد.

سیدعلی محمد شیرازی در سال 1257 هجری قمری (1217 خورشیدی) از کربلا به شیراز مراجعت کرد. در آنجا نیز همانند سالهای توقف در بوشهر و کربلا به خواندن دعاها و ختومات در انزوا گذرانید. پس از مرگ سید کاظم رشتی دومین پیشوای فرقه شیخیه در سال 1259 هجری که در وصیت نامه خود نوشته بود ظهور امام غایب نزدیک است و به همین علت جانشینی برای خود انتخاب نکرد.

سیدعلی محمد شیرازی در سال 1260 هجری (زمان حکومت محمدشاه قاجار) در شیراز خود را «باب» نامید. (باب به معنی "در" است و منظور این نام دری است که مهدی موعود از آن طریق دستورهای خود را برای مردم صادر می کند) سپس به سال 1263 هجری خود را پیام آور مهدی (عج) دانست و کتابی بنام«بیان» منتشر کرد.

در این کتاب اصول آموزش دینی او بیان می شد. باب می اندیشید که جوامع بشری پیوسته در حال پیشرفتند و رهبران این جوامع بنا به مقتضیات زمان عوض می شوند. زمانهای بعدی با زمانهای پیشین فرق دارند و بایستی نظام و قوانین نوین ویژه زمان بر جامعه حکومت کنند.

نظام ها و قوانین پیشین به انگیزه کهنگی در دوره جدید نمی توانند نافذ باشند. و خداوند قوانین تازه را از طریق پیام آور به جامعه ابلاغ می کند. رهنمودهای پیام آور از راه کتاب مقدس به مردم ارائه می شود. و بنابراین کتاب تازه جای کتاب قدیمی را میگیرد. بنا به عقیده باب تورات را موسی ارائه داد. عیسی انجیل را به مردم ارائه نمود و حضرت محمد (ص) قرآن را آورد.

سیدعلی محمد شیرازی که خود را پیام آور جدید میدانست ضمن کتاب «بیان» یعنی کتاب مقدس جدیدش، برابری تمام مردم از جمله زنان را اعلام داشت. او تأکید کرد که به مرور زمان آموزشهای او در تمام جهان گسترده خواهد شد. اما هم اکنون دین بابی فقط در پنج منطقه ایران یعنی آذربایجان، مازندران، عراق عجم(ایران مرکزی)، فارس و خراسان نفوذ خواهد کرد.

به هرحال سختی و فساد و فشار استبداد و وخامت اوضاع اقتصادی و معنوی و سیاسی، و مظالم حاکمان و مالکان زمان قاجار و نیز تلفات ناشی از بیماریهای مسری و ناامنی روح مردم آنزمان را بیش از پیش علاقمند به ظهور امام غایب و نجات بخش موعود می نمود که هدف و آرزوی نهایی همه ادیان است.

در چنین اوضاع و احوال نابسامان سیاسی و اجتماعی و اقتصادی که مردم منتظر ظهور نجات دهنده موعود بودند سیدعلی محمد شیرازی ادعای خود را اعلام داشت و داعیان وی به مردم میگفتند که او همان امام منتظر و مهدی موعود است که درانتظارش هستید. شاید سید باب در آغاز باور نداشت که مردم دعوت او را زود اجابت کنند. ولی در همان آغاز دعوت، کسان بسیاری مرید او شدند و بیشتر آنان همان شیخیان بودند که به استناد گفته های شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی در جستجوی ظهور امام غایب در شهرها می گشتند.

در این زمان با توجه به موقعیت ناامیدانه مردم از بهبود وضع اجتماعی و اقتصادی جنبش سختی میان مردم شیعی مذهب افتاد و اغلب کسانیکه دلشان برای دیدن طلعت امام زمان پر میزد ندیده و نشناخته او را قبول کردند و به او ایمان آوردند. در اندک مدت شورشی عظیم میان خاص و عام بلند شد، تا سرانجام نظام الدوله حسین خان قاجار که حاکم شیراز بود او را توقیف کرد و مدت شش ماه در زندان شیراز محبوس نگاهداشت. از این تاریخ به بعد مردمی که مشتاق دیدار امام نوظهور بودند او را ندیدند. زیرا دیگر آزاد نشد و تا آخر عمرش تحت نظر و یا در زندان گذرانید و این امر بیشتر باعث ابهت او در نظر مردم شد.

منوچهرخان معتمدالدوله، خواست که باب را از نزدیک ببیند و حقیقت امر را دریابد و چند نفر را فرستاد تا او را از زندان شیراز به اصفهان بردند. بر حسب فرمان حاجی میرزا آقاسی صدراعظم محمدشاه قاجار که به سبب تمایلات عرفانی روابط خوبی با روحانیون نداشت، سید باب را از اصفهان به آذربایجان بردند و در شهر ماکو یعنی در شمالی ترین نقطه ایران که هم مرز کشورهای روسیه و عثمانی بود، بصورت تبعید نگاهداری کردند. سیدعلی محمد باب در سال 1266 قمری در تبریز کشته شد.

 

ظهور فرقه بهائی

پس از تبعید میرزا حسینعلی بهاء از ادرنه به "عکا" وی برای جلب پیروان جدید به فعالیت مستقل خود زیر عنوان "من یظهره الله" و "بهاءالله" افزود. و مدعی نبوت و پیامبری شد و اظهار میداشت که ظهور او همان معادی است که سیدعلی محمد باب پیش بینی کرده بود به همین جهت بیشتر بابیان که به همراه او به عکا رفتند و یا آنان که بعد به او ملحق شده و یا ارتباط می یافتند بهائی خوانده شدند.

بهاءالله بوسیله مکاتبه از عکا به ایران، بابیان ایران را هم کم کم پیرو خود گردانید بطوریکه بیشتر بابیان بهائی شدند و بهاءالله را هم "من یظهره الله" دانستند.

او روش تازه ای برای بهائیان ساخت و تا آخر عمرش مدت بیست و چهار سال با کمال فراغت و آسودگی اساس آئین خود را در عکا استوار کرد.

رمز پیروزی میرزا حسینعلی بهاء در ادعای "من یظهره الله" خود چند عامل بوده است؛

یکی اینکه وی برادر جانشین سید باب بود و از آغاز خلافت صبح ازل نزد بابیان دارای احترام بود.

دوم اینکه او مردی باهوش و دوراندیش بود و اشتباهات باب و عوامل پیروزی او را مورد نظر قرار داده و خوب به اوضاع و احوال اجتماع و مذهب و زمان خود آشنا گردید.

از طرفی هم خود میرزا حسینعلی و هم جانشینانش از جمله پسرش عبدالبهاء نوشته اند که جانشین اصلی سید باب، بهاءالله بوده و برای مصلحت، ابتدا صبح ازل در ظاهر و بطور موقت بدان سمت به مردم معرفی شده بود تا توجه مخالفان متوجه بهاءالله نگردد.

میرزا حسینعلی بهاءالله نوشته ها و مقاله ها و رساله ها و کتابهایی به فارسی و عربی نوشت و عقاید و احکام مکتب خود را به عنوان وحی در آنها ایراد کرد.

تفاوت اساسی که میان نوشته های میرزا حسینعلی بهاءالله و سیدعلی محمد باب مشاهده می شود، این است که نوشته های بهاءالله هم از لحاظ ادبی و هم از نظر مفهوم و معنا عمیقتر و بهتر از نوشته های عربی باب می باشند.

 

مهمترین نوشته های میرزا حسینعلی بهاء به شرح زیر است.

1. کتاب اقدس: که به زبان عربی است و کوشیده است که جمله های آن را مانند جمله های قرآن ایراد کند، او این کتاب خود را وحی منزل شمرده است و دارای 470 آیه است، و شامل همه احکام و حدود آئین بهاء می باشد که در عکا نوشته شده است.

 

2. کتاب ایقان: که ظاهر آن به فارسی است، ولی بیشتر جمله ها و واژه های آن به عربی می باشد. بهاءالله این کتاب را نیز وحی منزل شمرده و در آن به قول خودش خواسته حقانیت قیام باب و نبوت و اصول دین خود را مورد استدلال و توجیه قرار دهد. از قرار معلوم آن را پیش از اقدس نوشته است.

 

3. کتاب اشراقات: که آن را به تقلید کتاب "بیان" سیدعلی محمد باب هم به عربی و هم به فارسی نوشته است که شامل بر احکام و حدود آئین بهاء است.

 

4. کتاب هفت وادی: که آنرا برای شیخ عبدالرحمن کرکوتی نوشته و چون کرکوتی از مشایخ صوفیان بود، بهاءالله مصطلحات صوفیان و عارفان را در آن بکار برده است.

 

۵. کتاب "الواح السلاطین": که آن هم به فارسی و عربی نوشته شده و عبارت است از نامه ها و الواح پراکنده ای که آنها را بهاءالله به پادشاهان و رئیسان جمهور کشورها نوشته است (حاوی 66 لوح).

علاوه بر اینها رساله ها و الواح دیگری نیز نوشته که به مجموع آنها "الواح بهاءالله" گفته می شود.

 

میرزا حسینعلی بهاء مؤسس مذهب بهاء به سال 1309 هجری قمری در هفتاد و شش سالگی در شهر عکا زندگی را بدرود گفت و از سه زن او چهار پسر و دو دختر باقی ماندند. یکی از آنها میرزا عباس، (عباس افندی )ملقب به عبدالبهاء است که جانشین او گردید . 

 

تاریخچه بهائیت

مطالبی پیرامون واقعیات فرقه بهائیت و چگونگی شکل گیری آن

امیر کبیر و بهائیت

عبدالبهاء رهبر دوم بهائیت در اعترافات خود به این احکام غیر انسانی علی محمد باب چنین می نویسد :

" در یوم ظهور حضرت اعلی ( میرزا علی محمد باب ) منطوق بیان ( عبارت بود از ) ضرب اعناق ( گردن زدن غیر بابیها) حرق کتب ( سوزاندن کتابها) و اوراق و هدم بقاء ( متبرکه) و قتل عام الا من آمن و صدق ( غیر بابیان) بود" ( مکاتیب جلد1 ص 266 نوشته عبدالبهاء)

فتنه انگیزی ها و هراس افکنی های بابیان که برنامه های خود را از دسیسه های رهبران این گروه علی الخصوص میرزا حسینعلی نوری و برادرش صبح ازل که از جمله گروندگان به باب بودند می گرفتند نقش اساسی در قتل عام مسلمانان در شهرهای مختلف کشورمان داشت.

با اینکه بعد از مدتی کذب ادعاهای باب برای همگان روشن گردید و باب به دستور حاج میرزا آقاسی صدر اعظم وقت به زندان افتاد، بابیان به سرکردگی میرزا حسینعلی نوری و برادرش صبح ازل در گوشه و کنار کشور با تحریک دست های خارجی که چشم طمع به سرزمین اسلامی ایران داشتند شروع به اغتشاش کردند. تعداد زیادی از هموطنان بیگناه توسط این فرقه به قتل رسیدند و اموالشان غارت شد.

واقعه قتل و غارت روستاهای مازندران، قتل و غارت مردم زنجان و نیریز و یزد از جمله وقایع دردناک تاریخ ایران بود.

در این هنگام امیرکبیر درصدد برمی آید که علی محمد باب را بعنوان عامل این فتنه از میان بردارد و در ملاء عام مجازات کند و از این راه شورش های بابیان را سرکوب نماید. ولی بعضی از علما به علت شبهه جنون و خبط دماغ باب، بر کشتن علی محمد رای ندادند.

باید دانست که شبهه جنون باب، بی مورد نبود و از دشمنی با او سر نزده است بلکه مورخان بهائی نوشته اند که علی محمد باب چندی در فصل تابستان در هوای داغ بوشهر بالای بام خانه اش می رفت و در برابر آفتاب سوزان از صبح تا شام به قصد تسخیر خورشید!! اورادی را می خواند این مبلغان بهائی گفته اند مقصود وی از این کار عجیب آن بود که خورشید را واسطه قرار دهد تا پیام وی را به محبوبش ( بهاالله )برساند!!!! ( مطالع الانوار اثر اشراق خاوری مبلغ معروف بهائی ص66 و 67 و کتاب مفتاح باب الابواب ترجمه فرید گلپایگانی ص 89 و 90)

این کار وی مایه پریشانی فکر و معیوب شدن مغز وی را فراهم آورد چنانکه از آثار او نکاتی یافت می شود که این احتمال را در ذهن هر خواننده ای قوت می بخشد از جمله شاهکارهای علمی( تناقضات آشکار) او در کتبش چنین است :

-          علی محمد باب معتقد است حضرت داوود قبل از حضرت موسی میزیسته

مدرک: اسرارالآثار حرف ر-قص109 که در قرآن حضرت داوود از انبیای بنی اسرائیل است که ذکر آن بعد از حضرت موسی آمده است.

-          غرق شدن قوم عاد و ثمود در خلیج مدرک: احسن القصص ص34چاپ سنگی .

در قرآن آمده که قوم عاد در اثر تبدبادهای پیاپی و قوم ثمود در اثر صاعقه آسمانی هلاک شدند.

-          نجات ابراهیم از رودخانه !!؟؟

-          عمر این عالم دوازده هزار و دویست و ده سال است مدرک: بیان فارسی ص95

-          همانا خدا، اسب را از مرکز باء(حرف ب) مقدر فرموده و قاطر را در صورت "واو" آفریده و خر را به شکل زمین قرار داده تا در سفرهای خود بر آنها سوار شوید مدرک: احسن القصص ص197

-          اگر از سوی یکی از زوجین (زن یا شوهر) مانعی برای تولید فرزند ظاهر شد ( مانند عقیم بودن و غیره) حلال است برای هر کدام به اجازه دیگری که از او ثمره ( فرزند) ظاهر شود ولی وصال جایز نیست مگر با کسی که در آئین بابیگری داخل گردد!!! مدرک بیان فارسی ص298

و بیان عربی ص37 یعنی اگر مردی بابی، از همسر خود فرزند نیاورد می تواند زنش را دراختیار بابی دیگری قرار دهد و از این راه تولید ثمره کند. با این تفاوت که در کتاب بیان عربی شرط اجازه زن و شوهر به یکدیگر برای این عمل غیر اخلاقی را حذف کرده است.

-          جواز استمناء

-          طاهر شمردن منی

-          پرهیز نکردن از فضولات حیوان ! در بیان عربی ص 28 آمده است:  ترجمه :            " هفدهم آنکه از آنچه از حیوان ( موش و سگ و خوک و ...) بیرون میآید پرهیز نکنید مگر این که لطافت را دوست داشته باشید"!!!

با این همه برخی از علمای شیعه که احتمال دیوانگی درباره علی محمد را نپذیرفته و او را مردی دروغگو و ریاست طلب و وابسته به استعمار می شمردند، به قتل وی فتوا دادند و علی محمد باب به همراه یکی از پیروانش در 27 شعبان 1266 ه.ق در تبریز اعدام شد.

امروزه با توجه به تناقضات آشکار علی محمد باب در کتب و ادعاهایش و اینکه ادعاهای باب در واقع شالوده بهائیت است، تشکیلات بهائیت به بهانه های مختلف کتب او را در اختیار بهائیان قرار نمی دهد تا مبادا حقیقت برای آنان آشکار شود و مانند بسیاری از مبلغان معروف و بزرگ بهائی که از این فرقه به دامن پاک اسلام بازگشتند از بهائیت برگردند.

در برخی موارد که این مطالب افشا می شود قلم توجیه برداشته و به توجیهاتی غیر منطقی و به دور از عقل می پردازند اما باید توجه داشت که انسانهائی که طالب حقیقت اند با تلاش و کوشش و دوری از تعصب به حقیقت دست خواهند یافت و از هدایت پروردگار بهره مند خواهند گشت.

 

 

علی محمد باب هنگام  اعدام به خاطر خیانت هایش به بشریت(با دستور امیر کبیر اعدام شد.)

 

 

 

 

 

 

نمونه هائی از احکام باب و عبدالبهاء

                               

  نمونه هائی از احکام باب

1- در کیش باب درس خواندن و درس دادن در هر رشته و علمی تحریم گردیده، مگر آنچه خود باب نوشته یا در ترویج امر بابیت بنویسند.

« لا یجوز التدریس فی کتب غیر البیان »

«  بیان فارسی صفحه ی 130»

2- باب در ردیف تحریم مسکرات و افیون، استعمال دارو را نیز حرام کرده است.

« الباب الثامن من الواحد التاسع فی حرمة التریاق (1) »

« والمسکرات و الدواء مطلقاً ملخص اینباب آنکه کل شئون دون »

« حب ازدون حق بوده و هست و کل شئون حب از حق بوده و هست »

« و نهی شده از مسکرات و آنچه حکم دواء بر او ذکر شده » (2)

و این حکم را در بیان عربی به این صورت آورده :

« انتم الدواء ثم المسکرات و نوعها لا تملکون »

« بیان عربی صفحه ی42 »

3- خرید و فروش صادرات خراسان حرام است.

« و نهی شده از تنباکو و اشباه آن و آنچه که »

« از سمت خراسان حمل میشود. »

« بیان فارسی صفحه ی 322 »

4- باب تجویز میکند که اگر کسی نتوانست همسر خود را باردار کند اذن دهد که از دیگری باردار شود ، مشروط به آنکه شخص ثالث ایمان به باب داشته باشد !!!

« الباب الخامس والعشر من الواحد الثامن »

« فی ان فرض لکل احد »

« ان یتاهل لیبقی عنها من نفس یوحد الله ربها ولابد »

« ان یجتهد فی ذلک و ان یظهر من احد هما ما یمنعهما عن »

« ذلک حل علی کل واحد باذن دونه لان یظهر عند الثمرﺓ »

« و لا یجوز الاقتران لمن لایدخل فی الدین »

« بیان فارسی صفحه ی 298 »  

5- باید بدستور باب کلیه ی کتب علمی جهان در هر رشته بکلی از بین برده شود ، جز کتبی که در ترویج امر او بنویسند .

« الباب السادس من واحد السادس فی حکم محو کل الکتب الا »

« ماانشئت او تنشی فی ذلک الامر »

« بیان فارسی صفحه ی 198 »

6- باب دستور میدهد که هرگاه از پیروان او کسی بسلطنت رسید ، احدی را غیر از مؤمنین به او روی زمین نگذارند .

« الباب السادس و العشر من الواحد السابع فی ان الله قد فرض »

« علی کل ملک یبعث فی دین البیان ان لایجعل احد (3) »

« علی ارضه ممن لم یدن بذلک الدین و کذلک فرض علی الناس »

« کلهم اجمعون »

« بیان فارسی صفحه ی 262 » 

7- سوار گاو نشوید و شیر خر نخورید !!!!

« و انما الخامس من بعد العشر لاترکبن البقر و لاتحملن علیه »

« من شیئی ان انتم بالله و آیاته مومنون ، و لاتشربن لبن »

« الحمیر ... الخ »

« بیان عربی صفحه ی 49 » 

8- بدون رکاب و لگام بر حیوانات سوار نشوید !!!

« و لا ترکبن الحیوان الا و انتم باللجام و الرکاب لترکبون »

« بیان عربی صفحه ی 49 »

9- تخم مرغ را قبل از پختن بجائی نزنید می شکند و ضایع میشوید . !!!!

« و لاتضربن البیضه علی شیئی یضیع مافیه قبل ان یطبخ »

ما تخم مرغ را رزق نقطه ی اولی ( علی محمد باب ) قرار دادیم ، شاید شما شکرگزاری کنید !!!!

« هذا ما قد جعل الله رزق نقطه الاولی فی ایام القیامه »

« من عنده لعلکم تشکرون »

10- استمناء در شریعت باب جایز است .

« و قد عفی عنکم ما تشهدون فی الرویا او انتم بانفسکم »

« عن انفسکم تستمنیون »

« بیان عربی صفحه ی 35 »

عفو شد از شما آنچه که در خواب می بینید و همچنین عفو شد که شما بوسیله خودتان از خودتان منی بگیرید .

11- کودکان را روی صندلی یا کرسی یا تخت بنشانید که از عمرشان حساب نشود و بهر چه خوشنود شوند آزادشان گذارید و به آنها خط شکسته بیاموزید .

« و لتستقرن الصبایا علی سریر اوعرش او کرسی فان »

« ذلک لم یحسب من عمر هم و لتاذنن لهم بما هم یفرحون »

« و لتعلمن خط الشکسته (4) »

« بیان عربی صفحه ی 26 »

12- بدستور باب هر شخص بابی حق ندارد بیش از 19 جلد کتاب داشته باشد ، و اگر تخلف ورزید 19 مثقال طلا جریمه باید بدهد .

« نهی عنکم فی البیان ان لا تملکن فوق عدد الواحد من کتاب »

« و ان تملکتم فلیلزمنکم تسعه عشر مثقالا من ذهب حداً فی »

« کتاب الله لعلکم تتقون »

13- باب دستور میدهد تمام آثار او را مالک شوند ولواینکه چاپی باشد .

« ثم العاشر اذا استطعتم کل آثار النقطه تملکون و لو کان چاپا »(5)

« بیان عربی صفحه ی 42 »

14- باب خرید و فروش عناصر اربعه و بتعبیر خودش « عناصر الرباع » را تحریم کرده است !!!!

« ثم الحادی من بعد العشر لا تبیعون عناصر الرباع و لا تشترون »

« بیان عربی صفحه ی 43 »

15- باب دستور میدهد اموال و هرچه را که منسوب بغیر مومنین به اوست ، در هر کجا قدرت دارند مصادره کنند .

« ثم الخامس فلتاخذن من لم یدخل فی البیان ما ینسب الیهم »

« ثم ان آمنو التردون الا فی الارض التی انتم علیها لا تقدرون »

                                                

« بیان عربی صفحه ی 18 »

 

16- باب دستور میدهد که از مدفوع حیوانات پرهیز نکنید .

« ثم السابع من بعد العشر ما یخرج من الحیوان فلاتحذرن »

« بیان عربی صفحه ی 28 »

17- باب دستور میدهد از سگ و غیر آن پرهیز نکنید .

« قل الاول فلا تحترزن عن الکلب و غیره »

« بیان عربی صفحه ی 44 » 

18- در شریعت باب واجب است که هر نفسی برای وارثان خود نوزده ورق کاغذ سفید لطیف ارث باقی گذارد !!!

« الباب الثانی من الواحد الثامن یجب علی کل نفس ان یورث »

« لوارثه تسعه عشر اوراقا من القرطاس اللطیفه »

« بیان فارسی صفحه ی 274 »

19- باب دستور میدهد که بندگان خدا در هر آبادی « بیت حر » بسازند . اگر توضیح خود او در سطور بعد نباشد (در کتاب بیان ) بهیچوجه فهمیده نمیشود منظور از « بیت حر » ( خانه گرم ) حمام است .

« الباب الثالث من الواحد السادس فی ان الله قد حکم »

« بان ینبو اعباده فی کل قریه من بیت حر »

20- در آئین باب تزویج دو خواهر در یک زمان و ازدواج خواهر و برادر جایز است و در کتاب « هشت بهشت » که در آئین باب و تاریخ بابیه نوشته شده در صفحه 189 سطر دوم و سوم مینویسد :

« ششم – ( از احکام نکاح ) اینکه جمع مابین اختین در شریعت بیان جائز است .»

« هفتم – نکاح اخت ( خواهر ) مادام که برادر او از هنگام ولادت رویت نکرده باشد جائز است .»

1- کذا فی الاصل

2- مانند اینکه طبیعت میوه را بعنوان دارو برای مریض تجویز کند خوردن آن حرام میشود .

3- کذا فی الاصل

4- کلمه ی شکسته فارسی است که باب با الف ولام عربی استعمال کرده وغلط است ، مثل اینکه ما کلمه ی دوچرخه را که فارسی است با الف و لام عربی ترکیب کنیم و بگوئیم الدوچرخه کانت دوادا .

5- همه می دانند که الفبای عربی (چ) و (پ) ندارد و استعمال کلمه چاپ که با تنوین هم آورده شده است در عربی غلط رسوائی است.

                    

                            

نمونه هائی از احکام بهاء

 

1- سارق باید اول تبعید نمود وسپس محبوس ساخت و با رسوم علامتی بر پیشانی او بنهند و برای دفعات بعد در بهائیت حکمی نیست .

« قد کتب علی السارق النفی و البحس و فی الثالث فاجعلوا »

« فی جبینه علامته یعرف بها »

« کتاب اقدس آیه ی 109 »

توضیح – در بهائیت زن بهائی اگر دزدی کرد حکمی ندارد .

2- هر مرد و زن بهائی که مرتکب زنا شوند باید 9 مثقال طلا به بیت العدل بپردازند و در مرتبه دوم 2 برابر اول ،یعنی 18 مثقال .

« قد حکم الله لکل زان و زانیه دیه مسلمه الی بیت العدل »

« و هی تسعه مثاقیل من الذهب و ان عادامره اخری عودوا »

« بضعف الجزاء »

« کتاب اقدس آیه ی 117 »

3- در قانون ارث بهائیت خانه ی مسکونی و لباس مخصوص متوفی اختصاص به ارشد اولاد دارد و سایر وراث از آنها محرومند .

« و جعلنا الدار المسکونه و الالبسه المخصوصه للذریه »

« من الذکران دون الاناث و الوارث »

« کتاب اقدس آیه ی 57 »

4- کسیکه عمداً خانه ی کسی را بسوزاند ( ولو خانه های پوشالی و حصیری ) باید خود او را بسوزانند !!!

« من احرق بیتاً متعمد افا حرقوه »

« کتاب اقدس آیه ی 140 »

5- بهاءالله همه چیز را پاک میداند از روزی که خودش بر جهان تجلی کرده است.

« قد تغمست الاشیاء فی بحر الطهاره فی اول الرضوان »

« اذتجلینا علی من فی الامکان »

« کتاب اقدس آیه ی 246 »

6- بهاءالله دستور میدهد که بهائیان هفته ای یکبار ناخن های خودشان را بگیرند و در آبی که تمام بدن را فرا گیرد فرو روند .

« قد کتب علیکم تقلیم الاظفار و الدخول فی ماء یحیط »

« هیاکلکم فی کل اسبوع »

« کتاب اقدس آیه ی 246 »

7- در بهائیت حکمی برای منع ازدواج با محارم جز حرمت ازدواج با زن پدر وجود ندارد .

« قد حرم علیکم ازواج آبائکم »

« کتاب اقدس آیه ی 253 »

8- و همچنین منعی از عمل شنیع لواط نشده ، زیرا بنص کتاب اقدس بهاءالله خجالت کشیده اند حکم آن را بیان کنند .

« انا نستحی ان نذکر حکم الغلمان »

« کتاب اقدس آیه ی 253 »

9- بهاءالله آزادی را حماقت میداند و کسانیرا که در راه آزادی مبارزه میکنند جاهل و نادان میشمارد .

« انا نری بعض الناس ارادو الحریه و یفتخرون بها اولئک »

« فی جهل مبین »

« کتاب اقدس آیه ی 281 »